بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بهائیت‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌

اسلام‌ و مذهب‌ مقدس‌ جعفری‌ سدّ‌ی‌ است‌ در مقابل‌ اجانب‌ و عمال‌ دست‌ نشانده‌ آنها، چه‌ راستی‌ و چه‌ چپی، و روحانیت‌ که‌ حافظ‌ آن‌ است‌ سدّ‌ی‌ است‌ که‌ با وجود آن، اجانب‌ نمی‌توانند به‌ نحوی‌ که‌ دلخواه‌ آنها است، باکشورهای‌ اسلامی‌ و خصوص‌ با کشور ایران‌ رفتار کنند، لهذا قرنها است‌ که‌ با نیرنگهای‌ مختلف‌ برای‌ شکستن‌ این‌ سد نقشه‌ می‌کشند: گاهی‌ از راه‌ مسلط‌ کردن‌ اعمّال‌ خبیث‌ خود بر کشورهای‌ اسلامی، و گاهی‌ از راه‌ ایجاد مذاهب‌ باطله‌ و ترویج‌ بابیت‌ و بهائیت‌ و وهابیت، و گاهی‌ از طریق‌ احزاب‌ انحرافی‌ امروز که‌ مکتب‌ بی‌اساس‌ مارکس‌ با شکست‌ مواجه‌ است‌ و بی‌پایگی‌ آن‌ برملا شده‌ است. عمال‌ اجانت‌ که‌ خود بر ضدّ‌ مکتب‌ آن‌ هستند، در ایران‌ از آن‌ ترویج‌ می‌کنند برای‌ شکست‌ وحدت‌ اسلامی‌ و کوبیدن‌ قرآن‌ کریم‌ و روحانیت‌ در ایران‌ که‌ مهد تربیت‌ اهل‌بیت‌ عصمت‌ و طهارت‌ است‌ و با زنده‌ بودن‌ این‌ مکتب‌ بزرگ، هرگز اجانب‌ غارتگر به‌ آرزوی‌ غیرانسانی‌ خود نمی‌رسند، ناگزیر هستند مذهب‌ مقدس‌ تشیع‌ و روحانیت‌ را به‌ هر وسیله‌ تضعیف‌ کنند و بکوبند.‌ ( صحیفهِ‌ نور، ج‌ 1، مرکز مدارک‌ فرهنگی‌ انقلاب‌ اسلامی، تهران‌ 1361، ص‌ 229.‌)

‌بهائیت‌ و سیاست؛ تناقض‌ شعار و عمل‌

‌‌رهبران‌ بهائیت‌ همواره‌ بر جدایی‌ دین‌ از سیاست‌ تأکید داشته‌ و به‌ دنبال‌ آن، بر عدم‌ پیوند بهائیت‌ و بهائیان‌ با جهان‌ سیاست‌ اصرار می‌ورزند. عباس‌ افندی‌ بر آن‌ بود که‌ «بین‌ قوای‌ دینییه‌ و سیاسیه‌ تفکیک‌ لازم‌ است» و هم‌ او گفته‌ است‌ که‌ «بهائیان‌ به‌ امور سیاسی‌ تعلقی‌ ندارند» و مهمتر از آن، از منظر وی: «میزان‌ بهائی‌ بودن‌ و نبودن‌ این‌ است‌ که‌ هر کس‌ در امور سیاسیه‌ مداخله‌ کند و خارج‌ از وظیفه‌ خویش‌ حرفی‌ زند یا حرکتی‌ نماید، همین‌ برهان‌ کافی‌ است‌ که‌ بهائی‌ نیست، دلیل‌ دیگر نمی‌خواهد... نفسی‌ از» بهائیان‌ «اگر بخواهد در امور سیاسیه‌ در منزل‌ خویش‌ یا محفل‌ دیگران‌ مذاکره‌ بکند، اول‌ بهتر است‌ که‌ نسبت‌ خود را از این‌ امر [بهائیت] قطع‌ نماید و جمیع‌ بدانند که‌ تعلق‌ به‌ این‌ امر ندارد. خود می‌داند، والاّ‌ عاقبت‌ سبب‌ مضرت‌ عمومی‌ گردد» . بر همین‌ مبنا، به‌ پیروان‌ خود حکم‌ می‌کند و همچنین‌ به‌ آنان‌ اطمینان‌ می‌دهد که: «به‌ نصوص‌ قاطعه‌ الهیه، در امور سیاسی‌ ابداً‌ مدخلی‌ نداریم‌ و راءیی‌ نزنیم» .1‌

ادامه مطلب ...

راز قتل‌ طیب‌!

آقای‌ حسین‌ شاه‌ حسینی، از فعالان‌‌ سیاسی‌ دهه‌ 20 به‌ بعد، در مصاحبه‌ با یکی از نشریات‌ اظهارات‌ مفصل‌ و راهگشایی‌ راجع‌ به‌ مرحومان‌ حاج‌ اسماعیل‌ رضایی‌ و طیب‌ حاج‌ رضایی‌ داشتند که‌ طی‌ سه‌ شماره‌ در مهر 81 در یکی از روزنامه های کشورمان به‌ چاپ‌ رسید.

طیب، در تاریخ‌ قیام‌ 15 خرداد شخصیتی‌ نام‌آشنا و بی‌نیاز از توصیف‌ است. حاج‌ اسماعیل‌ رضایی‌ نیز از معتمدان‌ بازار و اشخاص‌ خدمتگزار بود که‌ در ماجرای‌ قیام‌ 15 خرداد، همراه‌ طیب‌ دستگیر و چندی بعد‌ هر دو مظلومانه‌ به‌ شهادت‌ رسیدند.

آقای‌ شاه‌ حسینی، با‌ اشاره‌ به‌ خدمات‌ اجتماعی‌ درخشان‌ حاج‌ اسماعیل‌ که‌ بعضاً‌ با همکاری‌ مرحوم‌ طیب‌ صورت‌ می‌گرفت، از اقدام‌ مهم‌ حاج‌ اسماعیل‌ مبنی‌ بر برگزاری‌ جشن‌ باشکوه‌ نیمه‌ شعبان‌ در اواسط‌ دهه‌ 1330 در خیابان‌ آزادی‌ (روبه‌روی‌ کارخانه‌ پپسی‌‌کولا، متعلق‌ به‌ بهائی‌ها) یاد کردند که‌ جنبه‌ چالش‌ با بهائیت‌ را داشت و به‌ گمان‌ ایشان، این‌ امر در دستگیری‌ و اعدام‌ فجیع‌ حاج‌ اسماعیل‌ (در ماجرای‌ قیام‌ 15 خرداد) بی‌تاثیر نبود.

ادامه مطلب ...

خروش بر توطئه‌ها!

مبارزات‌ حضرت‌ امام‌ خمینی(ره) علیه‌ سیاستهای‌ ضد دینی‌ و ضد فرهنگی‌ رژیم‌ پهلوی‌ در 1341ش‌ در جریان‌ انجمنهای‌ ولایتی‌ و ایالتی‌ به‌ صورت‌ علنی‌ آغاز شد. پس‌ از رحلت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ در 1340، دستگاه‌ دولت‌ پنداشت‌ فرصتی‌ برای‌ خارج‌ کردن‌ کامل‌ مذهب‌ از امور اجتماعی‌ به‌ دست‌ آمده، لذا حرکت‌ ضد دینی‌اش‌ را شدت‌ بخشید. شاه‌ و دیگر ایادی‌ استعمار (نظیر اسدالله‌ علم) زمزمه‌ الغای‌ بعضی‌ از قوانین‌ اسلام‌ را هر روز به‌ اسم‌ و تحت‌ عنوانی‌ ساز کردند. «لایحه‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی» ، «کنفرانس‌ آزاد زنان‌ و آزاد مردان» ، «انقلاب‌ سفید شاه‌ و ملت» ، «لوایح‌ ششگانه» و در نهایت‌ «قانون‌ حمایت‌ خانواده» از برنامه‌هایی‌ بود که‌ توسط‌ دول‌ امپریالیستی‌ (بویژه‌ امریکا) برای‌ ریشه‌کن‌ ساختن‌ اساس‌ اسلام‌ و استقلال‌ ایران‌ مطرح‌ و توسط‌ شاه‌ به‌ اجرا گذشته‌ شد.1

ادامه مطلب ...

هشدار به مسؤولا‌ن رژیم‌

از سالهای‌ پایانی‌ دهه‌ 20، حجه‌الاسلام‌ فلسفی، واعظ‌ شهیر، از سوی‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ مامور پیگیری‌ و ابلاغ‌ پیامهای‌ ایشان‌ به‌ شاه‌ و دولت‌ در امر بهائیان‌ شد. مرحوم‌ بروجردی‌ طی‌ دیدارهای‌ خصوصی‌ و با ارسال‌ نامه‌ از آقای‌ فلسفی‌ می‌خواست‌ که‌ در ملاقات‌ با دولتمردان‌ ذیربط، خطر بهائیان‌ را گوشزد و از آنان بخواهد که‌ برای‌ جلوگیری‌ از آشوب‌ در کشور، مانع‌ تبلیغات‌ بهائیان‌ شوند. در نامه‌ای‌ به‌ فلسفی‌ (10 شوال‌ 1369ق‌ / 4 مرداد 1329) چنین‌ نوشته‌اند: «... چند روز است‌ که‌ از اطراف‌ به‌ وسیله‌ مکاتیب‌ و تلگرافات‌ به‌ من‌ شکایت‌ از فرقه‌ ضاله‌ بهائیه‌ می‌کنند. ازجمله‌ مکتوبی‌ است‌ که‌ از اطراف‌ کرمان‌ رسیده‌ و تلگرافاتی‌ است‌ که‌ از الیگودرز مخابره‌ و رونوشت‌ به‌ حقیر داده‌اند. مکتوبی‌ هم‌ امروز از جانب‌ مستطاب‌ ثقه‌الاسلام‌ آقای‌ حاج‌ شیخ‌ محمد مصدرالاموری‌ که‌ در الیگودرز است‌ رسیده. چنین‌ معلوم‌ می‌شود که‌ بخشدار و سایر روِ‌سای‌ ادارات‌ از فرقه‌ ضاله‌ بهائیه‌ حمآیت‌ می‌کنند... لذا عده‌ای‌ از مسلمین‌ آنجا به‌ تلگرافخانه‌ متحصن‌ شده‌اند. خواهشمند است... جناب‌ اشرف‌ آقای‌ نخست‌وزیر1 را ملاقات‌ کنید و مطلب‌ را به‌ ایشان‌ برسانید که‌ هرچه‌ زودتر قضیه‌ را فیصله‌ دهند که‌ منجر به‌ نزاع‌ و مقابله‌ و خونریزی‌ نشود...» .2

ادامه مطلب ...

با خارجی‌ها سر و سرّ دارند

از اوایل‌ سالهای‌ دهه‌ 1320، بهائیان‌ دست‌ به‌ تبلیغات‌ وسیع‌ و آشکاری‌ زدند که‌ عموما‌ با مخالفت‌ و مقاومت‌ مردم‌ مسلمان‌ روبه‌رو می‌شد و طبعا‌ کار به‌ درگیری‌ و بعضا‌ کشتار مسلمانان‌ می‌انجامید. آنها حتی‌ یک‌ بار همه‌ افراد یک‌ خانواده‌ مسلمان‌ یزد را شبانه‌ قتل‌ عام‌ کردند.1

تبلیغات‌ بهائیان‌ که‌ با آشوب‌ و مسلمان‌آزاری‌ و همکاری‌ آشکار و پنهان‌ روِ‌سای‌ ادارات‌ شهرها همراه‌ بود، موجب‌ شکایت‌ فراوان‌ علما و گروههای‌ مذهبی‌ مردم‌ به‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ گردید. ایشان‌ نیز تحت‌ فشار افکار عمومی‌ ناگزیر شد که‌ وارد عمل‌ شود. از این‌رو نخست‌ شخصا‌ از طریق‌ مکاتبه‌ با مسؤولان‌ کشوری‌ کوشید تا خطر بهائیان‌ را یادآور شده‌ و به‌ واسطه‌ آنها از نفوذ آشوب‌آفرینی‌ بهائیان‌ جلوگیری‌ نماید. در نامه‌ای‌ که‌ به‌ تاریخ‌ 5 شعبان‌ 1367 (23 خرداد 1327) به‌ یکی‌ از معتمدان‌ خود می‌نویسد از او می‌خواهد تا با دیدار با مقامات‌ لشکری‌ و کشوری‌ نسبت‌ به‌ جلوگیری‌ از اقدامات‌ بهائیان‌ اقدام‌ کنند. تغییر رئیس‌ شهربانی‌ بروجرد، که‌ حامی‌ بهائیان‌ بود، مد نظر ایشان‌ قرارداشت: به‌ سرلشکر ضرابی‌ (رئیس‌ کل‌ شهربانی‌ وقت) «تذکر دهید وجود این‌ ادم‌ در آنجا، مفاسد دینیه‌ بلکه‌ دنیویه‌ دارد. فعلا‌ از مکاتیب‌ واصله‌ معلوم‌ می‌شود که‌ این‌ شخص، قضیه‌ فلسطین‌ را وسیله‌ استفاده‌ از یهود قرار داده‌ و هر روزه‌ به‌ یک‌ بهانه، آنها را تخویف‌ و استفاده‌ می‌کند» .2

ادامه مطلب ...

نگران از نفوذ!

پس‌ از سقوط‌ دیکتاتور پهلوی‌ در شهریور 20، انتظار می‌رفت‌ که‌ مبارزه‌ای‌ پیگیر از سوی‌ روحانیت‌ با عوامل‌ و ارکان‌ نظام‌ دیکتاتوری‌ آغاز شود، اما این‌ مبارزه‌ به‌ دلایل‌ گوناگون‌ چون: وعده‌های‌ سران‌ رژیم‌ (بویژه‌ شاه‌ جوان) به‌ جبران‌ گذشته، بازشدن‌ نسبی‌ فضا برای‌ برگزاری‌ مراسم‌ دینی و از سوی‌ دیگر تبلیغات‌ سازمان‌یافته‌ ضداسلامی‌ و انحرافی‌ در جامعه‌ از سوی‌ حزب‌ توده، کسروی‌ و نیز بهائیان‌ که‌ با سوء استفاده‌ از وضعیت‌ آشفته‌ کشور، به‌ تضعیف‌ باورهای‌ مذهبی‌ جامعه‌ می‌کوشیدند، مدتی‌ طول‌ کشید تا قوام‌ لازم‌ را بیابد و نخست‌ در جنبش‌ ملی‌ کردن‌ صنعت‌ نفت‌ و سپس‌ در خیزش‌ خرداد 42 به‌ نقطه‌ عطف‌ خود نزدیک‌ شود. لذا، در بدو امر، بخش‌ عمده‌ای‌ از توجه‌ و تلاش‌ علما، صرف‌ بازستاندن‌ اماکن‌ اشغال‌ شده‌ دینی، احیا شعائر مذهبی، رفع‌ منع‌ حجاب، و مبارزه‌ با تبلیغات‌ ضد اسلامی‌ گروههای‌ مزبور، بویژه‌ بهائیان‌ ـ که‌ مورد سخن‌ ماست‌ ــ گردید؛ حرکتی‌ که‌ البته، یکسره‌ از صبغه‌ «سیاسی» خالی‌ نبود و خصوصا‌ در بحبوحه‌ مبارزه‌ با منع‌ حجاب، مرجعیت‌ شیعه‌ (آیات‌ عظام‌ قمی‌ و بروجردی) تا مرز تهدید دستگاه‌ به‌ قیام‌ پیش‌ رفتند.

ادامه مطلب ...

تخریب‌ «هویت» ملی؛ به‌ نفع‌ غربزدگی‌

از جملهِ‌ تمهیدات‌ استعمارگران‌ در قرن‌ 19 و 20 میلادی، اقداماتی‌ بود که‌ جهت‌ همگون‌ سازی‌ فرهنگی‌ جوامع‌ غیراروپایی، خصوصاً‌ اسلامی‌ با جامعه‌ اروپا انجام‌ دادند. این‌ اقدامات‌ بویژه‌ روی‌ دو کانون‌ خطرناک‌ متمرکز شده‌ بود: ‌

1. ترویج‌ اباحه‌گری‌ و سکولاریسم‌ و دنیوی‌ (غیردینی) کردن‌ عامهِ‌ مردم، که‌ در هر جامعه، با توجه‌ به‌ فرهنگ‌ و دین‌ خاص‌ آن، به‌ شکل‌ خاصی‌ انجام‌ می‌شد، ‌2. پدید آورن‌ طبقه‌ای‌ از خواصّ‌ روشنفکر سکولار که‌ که‌ اصول‌ فکری‌ و مبانی‌ ارزشی‌ و نگرشهای‌ آنها همساز با فرهنگ‌ غربی‌ باشد، که‌ در این‌ صورت‌ در مرحلهِ‌ تصمیم‌ و رفتار نیز به‌ گونه‌ای‌ عمل‌ می‌کردند که‌ خواسته‌ یا نخواسته‌ در جهت‌ حفظ‌ و گسترش‌ نفوذ و منافع‌ قدرتهای‌ استعمارگر اروپایی‌ تاثیر می‌گذاشت. ‌

ادامه مطلب ...

شکست اقتدار ملی و دینی کشورهای اسلا‌می‌

‌‌بر اساس‌ نظریه‌ ماکس‌ وبر، رشد سرمایه‌داری‌ در اروپا مرهون‌ پیدایش‌ پروتستانیتیسم‌ و نوگرایی‌ در دین‌ بود. از دیگر آثار این‌ نوگرایی‌ مذهبی، رشد ناسیونالیزم‌ (اصالت‌ خاک‌ و خون) و تفکیک‌ اروپا به‌ کشورهایی‌ مستقل‌ از کلیسای‌ کاتولیک‌ مستقر در رم‌ بود.

به‌ عبارت‌ دیگر، با شکسته‌ شدن‌ کیان‌ یا اقتدار مذهب‌ کاتولیک‌ در اروپا، مجال‌ برای‌ رشد ملت‌گرایی‌ و جدا شدن‌ قومیت‌های‌ مختلف‌ به‌ عنوان‌ کشورهای‌ مستقل‌ فراهم‌ گردید. به‌ نظر می‌رسد قاعده‌ شکسته‌ شدن‌ کیان‌ یا اقتدار مذهبی‌ و ایجاد زمینه‌ برای‌ پراکنده‌ شدن‌ اجزای‌ یک‌ کشور، توسط‌ سیاست‌مداران‌ روسیه‌ و انگلیس‌ در اوایل‌ قرن‌ نوزدهم‌ در منطقه‌ خاورمیانه‌ و آسیا مورد استفاده‌ قرار گرفته‌ باشد. آنان‌ با ایجاد و یا استفاده‌ از نوگرایی‌ دینی‌ در کشورهای‌ عثمانی، هند و ایران، در پی‌ شکستن‌ اقتدار ملی‌ آنان‌ و تقسیم‌ این‌ کشورها به‌ قطعات‌ کوچکتر بوده‌اند. ایجاد یا استفاده‌ از وهابیت‌ در عثمانی‌ توانست‌ قسمت‌ جنوبی‌ این‌ کشور را از آنان‌ بگیرد و کشور جدایی‌ ایجاد کند.

در هندوستان‌ نیز مرام‌ قادیانی‌ تقسیماتی‌ را به‌ وجود آورد. به‌ نظر می‌رسد در ایران‌ کمک‌ به‌ رشد بابیگری‌ و بهائی‌گری، به‌ علت‌ مقاومت‌ دولت، مردم‌ و روحانیت‌ اصیل، (به‌ عنوان‌ سنگربانان‌ مذهب) نتوانست‌ اقتدار ملی‌ را که‌ همان‌ تکیه‌ بر مذهب‌ شیعه‌ بود در هم‌ بشکند و تفرقه‌ ملی‌ ایجاد کند. پس‌ از ناامیدی‌ از شکستن‌ اقتدار ملی، استثمارگران‌ درصدد استفاده‌ از این‌ مسلک‌ در جهت‌ استقرار نظام‌ اجتماعی‌ وابسته‌ به‌ غرب‌ در ایران‌ برآمدند و از این‌ جنبش‌ در راستای‌ منافع‌ خویش‌ و مقابله‌ با اقتدار اسلامی‌ در منطقه‌ بهره‌ بردند.‌

استعمار و ظهور مسلکهای‌ شبه‌دینی

‌‌دین‌سازی‌ به‌ عنوان‌ بخشی‌ از اهداف‌ استعماری‌ در دویست‌ سال‌ اخیر، بین‌ صاحبنظران‌ رشته‌ تاریخ‌ و سیاست، محل‌ بحث‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ شدیدی‌ است، اما در هر صورت‌ نمی‌توان‌ انکار کرد که‌ این‌ دو قرن‌ برای‌ کشور ما نمودار تغییر جهتی‌ ژرف‌ در تحولات‌ سیاسی، اجتماعی‌ و فکری‌ بوده‌ که‌ پیامدهای‌ درازمدتی‌ را در برداشته‌ است. یکی‌ از این‌ پیامدها پیدایش‌ مسلکهای‌ شبه‌دینی‌ است‌ که‌ بـی‌تـردید به‌ عنوان‌ ابزاری‌ در دست‌ دولتهای‌ استعماری‌ و حکومت‌های‌ استبدادی‌ در این‌ دو قرن‌ در کشور ما عمل‌ نموده‌اند.‌

‌‌پیامد ناتوانی‌ نظام‌ سیاسی‌ قاجاریه‌ در حل‌ کم‌رشدی‌ و توسعه‌ نیافتگی‌ ایران‌ و برخی‌ از دگرگونیهای‌ ارتجاعی‌ منورالفکران‌ دلباخته‌ به‌ غرب، فضا را برای‌ وارد آمدن‌ فشار فراینده‌ بر ساختارهای‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ و از همه‌ مهمتر تشتت‌ فکری‌ آماده‌ کرد. کشمکش‌های‌ پدید آمده‌ در بستر این‌ بی‌اعتمادی، آمیزه‌ای‌ خاص‌ از شیوه‌های‌ زندگی‌ دگرگون‌ شده‌ و شورشهای‌ فکری، سیاسی‌ و شبه‌مذهبی‌ در ایران‌ معاصر بود.

ادامه مطلب ...