بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بهائیان در عصر پهلوی ها

آقای احمد اللهیاری از روزنامه نگاران قدیمی و شاعران نام آشنا برای اهالی قلم و روزنامه و کتاب است؛ که تجربه و پیشینه ای چهل ساله را با خود حمل می کند.
    «اللهیاری» فعالیت حرفه ای را از اوایل دهه 1340 آغاز کرد و از امضا کنندگان بیانیه اولیه تأسیس کانون نویسندگان ایران در اواسط دهه 1340 بود.
    فعالیت سیاسی را همراه و همگام با فعالیت های مطبوعاتی آغاز کرد و برای نخستین بار پس از قیام خونبار 15 خرداد 1342 به مدت چند ماه بازداشت و به سربازی اعزام گردید. وی برای آخرین بار در اواسط دهه پنجاه به اتهام همکاری با جریان های مارکسیستی دستگیر شد، اما به دلیل ضعف روحیه و نداشتن انگیزه، مقاومت را رها کرد و از زندان آزاد گردید.

همکاری با هفته نامه های «فردوسی»، «تماشا»، «صبح امروز»، سپس استخدام در تلویزیون ملی ایران، «روزنامه اطلاعات» و «روزنامه کیهان» از جمله فعالیت های وی در رسانه های رژیم ستمشاهی است. اللهیاری همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در جریان فعالیت گروهکهای افراطی مارکسیستی- و به عبارت درست تر، جریان چپ آمریکایی- اندک زمانی پس از پیروزی انقلاب، همکاری با روزنامه کیهان را رها کرد.
    وی چند سال بعد با آغاز انتشار «ماهنامه کیهان فرهنگی» به پیشنهاد مرحوم «حسن منتظر قائم» همکاری مجدد خود را به عنوان ویراستار با ماهنامه کیهان فرهنگی از سر گرفت و به دنبال آن مدتی با سمت ویراستار با سازمان انتشارات کیهان ادامه داد.
    در دوره جدید، با آغاز مدیریت آقای حسین شریعتمداری (نماینده مقام معظم رهبری در مؤسسه کیهان) پس از مدتی قطع همکاری فعالیت دیگرباره فعالیتهای خود را با «دفتر پژوهش های مؤسسه کیهان» دنبال کرد. کتاب «بهائیان در عصر پهلوی ها» بخشی از مشاهدات و ناگفته های وی از فعالیت فرقه ضاله بهائیت در دوران حاکمیت و اقتدار خاندان پهلوی در ایران است. که از این شماره به صورت پاورقی برای خوانندگان علاقه مند به مباحث تاریخی روزگار معاصر منتشر می گردد.
    دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
    یادداشت نویسنده
    کتابی که پیش رو دارید، به موضوعی خاص اختصاص دارد و نشان دهنده سلطه بی چون و چرای بهائیت و حضور پررنگ و آشکار آنان بر مقدرات و زندگی مردم مسلمان ایران در دوران دیکتاتوری رضاخان و سپس ایام اقتدار پسرش محمدرضا پهلوی تا سپیده دم پرطراوت پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 است.
    عمده آنچه در این کتاب آمده است را شخصاً و طی ده ها سال تلاش و تکاپوی حرفه ای در عرصه فعالیت های مطبوعاتی شاهد بوده ام. همچنین در طی سال ها فعالیت در حوزه رسانه های کشور، اعم از رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه های مهم و پرتیراژ ایران در دوران دیکتاتوری خاندان پهلوی، همواره نظاره گر غارتگری بیت المال مردم مسلمان ایران توسط بهائیان و حاکمیت این فرقه ضاله بر جریان تصمیم گیری و اجرای امور کشور براساس طرح و برنامه های غارتگرانه صهیونیستی و تلاش و کوشش آنان برای «الیناسیون» و «از خودبیگانه کردن» مردم، مخصوصاً جوانان این آب و خاک بوده ام. از این روی افشای آنچه را که در آن سال ها و از نزدیک به صورت روزمره شاهد بوده ام بر خود فرض دانسته و وظیفه خود می دانم تا مردم، به خصوص آیندگان را از آنچه در روزگار اقتدار خاندان پهلوی از سوی بهائیان بر این مردم و آب و خاک رفت، آگاه کنم؛ تا در فردای این سرزمین، نویسندگان تاریخ، آنچه را که از رهگذر سلطه غیر رسمی بهائیان بر سر مردم ما آمد، از خاطر نبرند و در تدوین تاریخ اجتماعی ایران در عصر پهلوی، یک سند و یک کتاب متکی بر مشاهدات مستقیم یک روزنامه نگار را در اختیار داشته باشند.
    تردیدی ندارم که از نخستین روز انتشار این کتاب، کلیه مجریان و برنامه سازان تلویزیون های ماهواره ای خارج و یا روشنفکران گریخته از کشور علیه من موضع خواهند گرفت و ضمن ترور شخصیت، به نفی گذشته ام نیز خواهند پرداخت. اما من را دیگر از این موضع گیری های خصمانه هراسی نیست. زیرا به این یقین رسیده ام که دشنام های آنان، موجب بخشایش گناهان من و نزدیکی بیشتر من به خداوند خواهد شد. جریان کاذب روشنفکری، من را سال های سال از خدا دور کرده بود و چه سعادتمندم که در این سال های آخر عمر از ضلالت و گمراهی بیرون آمده ام و می کوشم تا خود را به سرچشمه رستگاری برسانم. آری، من را دیگر از جوسازی های ضدانقلاب و مزدبگیران و جیره خواران حزب استعمار ساخته بهائیت و رادیو تلویزیون ها و روزنامه و مجلات و سایر رسانه های وابسته به آنان، هراسی نیست و یقین دارم که آنها در این گونه خرابکاری ذهنی توفیق نخواهند یافت. زیرا اکثر اهالی قلم و کتاب و کتابخوانی روزگار سیاه محمدرضا پهلوی، هنوز نام من را به خاطر دارند و آثار من، چه به صورت پژوهش و تحقیق در حوزه ایران شناسی و چه به صورت برنامه های رادیویی و تلویزیونی و یا به صورت متن و گفتار فیلم ها و برنامه های مستند در آرشیو مرکز پژوهش های تلویزیون ملی ایران، دفتر مرکز خبر و مجله تماشا (ارگان مطبوعاتی سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران)، یا به صورت گزارش ها و مقالات چاپ شده در جراید مختلف، بویژه روزنامه های کیهان و اطلاعات، در آرشیو مطبوعات و کتابخانه ملی ایران باقی است و امضای من در ذیل اولین بیانیه تأسیس کانون نویسندگان (دوره اول) که با همت و تلاش زنده یاد جلال آل احمد انتشار یافت، وجود دارد. اسناد حضور و فعالیتم در دوره دوم کانون نویسندگان ایران و نیز عضویتم در سندیکای خبرنگاران مطبوعات در دسترس همگان قرار دارد و پس از پیروزی انقلاب نیز به دعوت مرحوم حسن منتظرقائم در شمار چهار نفر عضو اولین هیأت تحریریه ماهنامه «کیهان فرهنگی» فعالیت داشته ام و این اسناد اثبات می کنند که من ده ها سال در متن اصلی رویدادهای فرهنگی و مطبوعاتی این کشور زیسته ام و خود از نزدیک شاهد مسائلی بوده ام که در این کتاب به بخشی از آنها اشاره کرده ام.
    در پایان وظیفه خود می دانم تا از حسن نیّت جناب آقای حسین شریعتمداری، نماینده مقام معظم رهبری در مؤسسه کیهان و نیز تشویق و یاری آقای حسن شایانفر، مشاور فرهنگی و مدیر دفتر پژوهش های مؤسسه کیهان که امکان چاپ این اثر را فراهم کردند و نیز سرکار خانم مریم تهرانی که در تهیه بسیاری از اسناد و رفرنس های این کتاب به من یاری رساندند، سپاسگزاری نمایم.
    خداوند حسن نیّت آنان را در شمار باقیات الصالحات آنها قرار دهد و امید که خوانندگان محترم نیز از طلب آمرزش و دعای خیر در حق این حقیر، دریغ نورزند.
    زیبد که ز درگاهت، نومید نگردد باز
    هر کس که به امیدی بر خاک درت افتد
    احمد اللهیاری 1386.3.5
    فصل اول
    دوره رضاخان
    حضور بهائیان پس از کودتا
    رضاخان مدتی پس از دستیابی به تاج و تخت، که به گواهی اسناد آن را مدیون استعمار و عمله آن بود و پس از تثبیت خود به بهانأ نوسازی کشور، هجوم علیه اسلام و روحانیت را آغاز کرد و هرروز به بهانه ای محدودیتی جدید برای روحانیون و اجرای تکالیف و آداب و سنن اسلامی مردم ایجاد می کرد. او پس از کودتای 9129 و در ابتدای فعالیتش، با هدف عوام فریبی از خود چهره ای طرفدار اسلام نشان می داد و در روز تاسوعا و عاشورا در حالی که به سرخود کاه گل می مالید، همراه با دسته سینه زنان فوج قزاق مقیم تهران، به حسینیه ها و تکایای مختلف در چهار محله معروف تهران می رفت، اما پس از رسیدن به پادشاهی به طور کامل رنگ عوض کرد و تا آنجا پیش رفت که حتی برگزاری جلسات مذهبی در خانه ها را هم ممنوع اعلام کرد و حق پوشیدن لباس روحانیت و داشتن عمامه و ایراد سخنرانی اسلامی و منبر رفتن و موعظه را از بسیاری مبلغین و وعاظ مسلمان سلب کرد و به زور سرنیزه و قوای نظامی و انتظامی، چادر و حجاب از سر زنان مسلمان برداشت.
    در این دوره به موازات کمرنگ نمودن نقش روحانیون مسلمان، بهائیان قدرت گرفتند و به صورت نمایان و بارز در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی ایران به ایفای نقش پرداختند.
    رضاخان شخصاً به بهائیان اعتماد فراوان داشت. تا جایی که یک افسر بهایی به نام ستوان اسداله صنیعی (وزیر جنگ در کابینه هویدا) را به عنوان «پیشکار» و «آجودان» و رئیس دفتر ولیعهدش محمدرضا پهلوی منصوب کرد و حتی قصد داشت یکی از بهائیان معروف به نام مجید آهی(1) را نخست وزیر کند. مجید آهی از عوامل مؤثر در صعود رضاخان و از رجال دوران پهلوی، نوه میرزامجید ، منشی سفیر روسیه و شوهر خواهر حسینعلی نوری (بهاء) بود.
    از دیگر بهائیان دوره رضاخان باید از عبدالحسین نعیمی یاد کرد. وی پسر میرزا محمد نعیم شاعر معروف بهایی بود. میرزا محمد نعیم که پس از مهاجرت به تهران به استخدام سفارت انگلیس درآمده بود، پسرش عبدالحسین را هم در این سفارتخانه به کار گماشت. نقش مخربی که عبدالحسین نعیمی در نهضت جنگل و در میان یاران میرزا کوچک خان ایفا کرد، بر اساس مأموریت محوله از سوی سفارت انگلیس بود. (2)
    

پی نوشت ها :

    1- مجید آهی در سال 5126 شمسی به دنیا آمد. وی نوه میرزا مجید، شوهرخواهر میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) بود. میرزا مجید، مقام منشی سفارت روسیه را برعهده داشت و بنابه نوشته شوقی افندی، به هنگام حمله ناموفق بهائیان به کالسکه ناصرالدین شاه در جاده قصر دوشان تپه که منجر به صدور دستور قتل بابی ها شد، ویبهاءالله را به خانه خود در باغ تابستانی سفارت روسیه برد و با اعمال نفوذ پرنس دالکورکی - وزیر مختار روسیه در ایران - شاه از کشتن و زندانی کردن بهاءالله خودداری کرد و او را به همراه یک فوج از سربازان روسی به عراق - که جزو امپراتوری عثمانی بود - فرستاد. مجید آهی برای ادامه تحصیل به «پطرزبورگ» رفت و در رشته حقوق فارغ التحصیل شد و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. بعد از کودتای 9129 به حمایت از رضاخان پرداخت. به همین سبب با علی اکبر داور حزب رادیکال را با هدف به سلطنت رساندن رضاخان ایجاد کرد. پس از حمله متفقین به ایران رضاشاه ریاست دولت را به وی تکلیف کرد، ولی او زیر بار نرفت. در کابینه محمدعلی فروغی وزیر دادگستری و در واقع قائم مقام و همه کاره دولت بود. مجید آهی در تمام دوران سلطنت رضاخان از قدرتی فوق العاده برخوردار بود. وی در سال 4132 درگذشت.
    2 -عبداله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائیگری ایران، فصلنامه تاریخ معاصر، سال هفتم، شماره 72، ص 0.5

نظرات 2 + ارسال نظر
سید علی چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:26 ب.ظ

نکته قابل توجه اینکه هر شخصی که به طور مستند به افشاگری علیه بهاییت پرداخته پس از مدت کوتاهی فوت نموده به عنوان مثال همین آقای اللهیاری

امین جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:07 ق.ظ http://bahai-irani.zet.ir

دوست من شما با ساختن این وبلاگ چه قصدی دارید؟اگر کسی از دین اسلام بد بگوید و فوحش بدهد سما خوشحال میشوید؟؟؟اگر به ژیامبران شما توهین شود میپسندین؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد