بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

تحری حقیقت- پاسخ به بهاییت

کلمه تحری مصدر است و به معنای جست و جو کردن می اید.در زبان عرب گویند : التحری :طلب ما هو اخری.
یعنی :تحری جستجوی چیزی است که سزاوار تر باشد.
تحری حقیقت هموارهبا همواره با ترک تعصب پیوند دارد و کسی که گرفتار طرفداری جاهلانه و سخت از عقیده ای یا شخصی باشد نمی تواند رای مخالفت را بپذیرد و ره به سوی حقیقت برد زیرا او را بت درونی گرفتار ساخته است.!

تحری حقیقت ،تعبیری است که از قدیم میان اهل معرفت متداول بوده و اخیرا فرقه بهائی ان را بازگو می کنند.عباس پسر بزرگ بهاالله که غالبا خود را عبد البها می خواند در گتاب خطابات گفته است:
«
اول تعلیم بهاالله،تحری حقیقت است و باید انسان تحری حقیقت کند و از تقلید دست بکشد» کتاب خطابات مبارکه جلد دوم ص144 (127بدیع)متاسفانه این سخن در ایین بهایی تنها صورت شعار به خود گرفته و در مقام عمل ،کمتر خبری از ان می توان بدست اورد زیرا در درجه نخست ،خود بها و سپس پسرش عبالبها بدان عمل نکرده اند و بر سخن باطل تعصب ورزیده اند!گواه این امر،ماجرای ذیل است:علی محمد باب شیرازی در یکی از اثار خود به نام دلائل السیعة که پیروانش ان را اثر الهام خداوند می شمرند ،دچار غلط بس روشنی شده است. وی پنداشته است که داوود پیامبر (ع)مدتی مدید پیش از موسی کلیم الله می زیسته است در حالیکه داوود (ع)از پادشاهان و پیامبران بنی اسرائیل شمرده می شود و به تصریح قران مجید و تورات قوم یهود پس از موسی (ع)زندگی می کرده است.علی محمد در این باره می نویسد:
«
نظر کن در امت داود ،پانصد سال در زبور تربیت شدند تا انکه به کمال رسیدند .بعد که موسی ظاهر شد ،قلیلی که از اهل بصیرت و حکمت زبور بودند،ایمان اوردند،مابقی ماندندکتاب الاسرا الاثار اثر اسدالله مازندرانی مبلغ بهایی حرف ر-ق-ص109(129بدیع)این سخن بر پیروان باب گران امد اما در دوران حیاتش از وی چیزی نپرسیدند .پس از مرگ باب ،مکرر از بهاالله سوال می نمودند که مگر ممکن است داود پیش از موسی ظهور کرده باشد؟

بهاالله بجای انکه راه انصاف را پوید و به خطای باب اذعان کند ،در دفاع از وی تعصب ورزیده و در کتاب اشراقات چنین نوشت:
«
الی حین چند کره اهل باین سوال نموده اند که حضرت داود صاحب زبور بعد از حضرت کلیم –علیه بهاالله الابهی-بوده لکن نقطه اولی –روح ما سوی فداه-(منظور علی محمد باب است)ان حضرت را قبل از موسی ذکر فرموده و این فقره ،مخالف کتب و ما عند الرسل است»کتاب اشراقات اثر بهاالله ص18
سپس بدین اشکال چنین پاسخ داده است:
«
سزاوار عباد ان که مشرق امر اللهی(مقصود علی محمد باب است)را تصدیق نماید و در انچه از او ظاهر شود چه که به مقتضیات حکمت بالغه ،احدی جز حق اگاه نهایا بهاالله نمی دانست که ان خطای تاریخی قابل انکار نیست و با مقتضیات حکمت بالغه تفاوت دارد؟اری،او بدین امر واقف بود ولی ترک تعصب و تحری حقیقت را به فراموشی سپرده بود!اما عباس عبدالبها چون این غلط اشکار را در اثار باب دید،به جای انکه دیده انصاف گشاید و تسلیم حقیقت شود،او نیز در مقام توجیه برامده و نوشت:
«
در لوح حضرت اعلی،ذکر داودی است که پی از حضرت موسی بود،بعضی را گمان چنان است که مقصود داودبن یسا است و حال انکه حضرت داود بن یسا بعد از حضرت موسی بود.لهذا مغلین و معرضین که در کمین اند این بهانه را نمودند و بر سر منابر –استغفر الله ذکر جهل و نادانی کردند.اما حقیقت حال این است که دو داود است، یکی پیش از حضرت موسی دیگری بعد از حضرت موسی»اسرار الاثار ص110
این توضیح خود تعصب و غفلت عبدالبها را می رساند زیرا در سخن باب و نیز در گفتار بها ذکر داودی رفته است که صاحب زبور بوده است و این همان داود بن یسا است که مدتت ها بعد از موسی زندگی می کرد و از انبایا بنی اسرائیل به شمار می امد نه داودی که پانصد سال قبل از موسی می زیسته و دارای امتی بوده است اما هیچ نام و نشانی از او در میان نیست!چنین داودی جز در تخیلات متعصبانه عبدالبها ان هم در تنگنای جدل-یافت نمی شود!متاسفانه بهائیان نیز به پیروی از روسای خود،به راه توجیه و تاویل گرائیده اند و از شدت تعصب تحری حقیقت را فراموش کرده اند.

بهائیان همواره وانمود می کنند که ائین بهایی با چند همسری مخالف است!هنگامی که به ایشان گفته می شود:بهاالله ،خود بیش از یک همسر داشت،شما چگونه ادعا می کنید که ائین او با چند همسری مخالفت دارد؟پاسخ می دهند:بهاالله بدین کار پیش از بعثت و رسالتش اقدام نموده است!در حالی که بها الله ضمن کتاب اقدس که پیروانش ان را کتاب اسمانی می دانند ،سفارش نموده که بهاییان بیش از دو همسر نگیزیینند و می گوید:ایاکم ان تجاوز عن اثنتین(بپرهیزید که از دو زن تجاوز نکنید)خود وی نیز چنانکه گذشت،چند همسر گرفته است ولی پیروانش دست از تعصب و انکار بر نمی دارند!در اسلام،رعایت دقیق عدالت برای چند همسری شرط لازم است(نسا ایه 3) و اجرای ان کار هر کس نیست و همینقدر خوف عدم عدالت،مانع از چند همسری می شود به دلیل ایه : فان خفتم ان لا تعدلوا فواحده.ما مسلمانان دستور به تحری حقیقت را در قران کریم یافته ایم انجا که می فرماید:فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم الوالباب.(زمر/18)از سوی دیگر قران مجید حمین و نعصب جاهلانه را به کافرین نسبت می دهند و می فرمایند:اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة،حمیة الجاهلیه...(فتح26)از پیامبر بزرگ اسلام نیز پرسیده اند:ایا این از تعصب است که کسی وابستگانش را دوست داشته باشد؟
پیامبر(ع) فرموده:نه!ولی این امر نمونه تعصب است که کسی وابستگانش خود را در ستمگری یاری دهد.)سنن این ماجه کتاب 36 باب 7اینک باید پرسید:کدام تعصب و ستمگری بدتر از این است که انسان ،دیگران را در ایین باطلشان یاری دهد؟سزاوار است که بهائیان انصاف روا دارند و کجروی روسای خود را انکار نکنند و انان را در راه باطل یاری نر سانند.همچنانکه توده مسلمانان نیز باید به پیروی از کتاب خدا و سنت رسولش ،ترک تعصب کنند و چون به ایشان اندرز دهند که از پیرایه های مذهبی دوری گزینند و دین خالص خدا را بجویند،لجاجت نشان ندهند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد