تاریخ ایران، میرزا تقی خان امیرکبیر را رادمردی اصلاحگر میداند که عاشق پیشرفت و تعالی ایران بود و جان بر سر دفاع از آزادی و استقلال کشور گذاشت.
مورخان، عموماً دربارهِ اخلاق وارسته، و درایت و کفایت سیاسی امیر اتفاق نظر دارند و در شرح خدمات بزرگ او در عرصههای سیاسی و اقتصادی و نظامی و قضایی، و تکاپوی مؤثرش در اصلاح امور شهری و اخلاق مدنی، اخذ دانش و تجارب مثبت غربی، و تقویت بنیادهای صنعت و اقتصاد ملی، داد سخن دادهاند. بر این همه، باید مدارا و رواداری وی با اقلیتهای رسمی کشور، و تلاش در حفظ حقوق شهروندی آنان را افزود.
حسن مرسلوند، پژوهشگر معاصر، مینویسد: «در برخورد با اقلیتهای دینی، امیر به نوعی مدارای دینی معتقد بود و تلاش میکرد تا معتقدان مذاهب گوناگون، تحت حمایت دولت ایران با آسودگی خیال زندگی کنند» .1 این پژوهشگر ایرانی، در تأیید نظر خود به سخن لیدی شیل (همسر سفیر انگلیس در ایران) و نیز فرمان امیر به حکام یزد و خوزستان در سفارش به رعایت حقوق اقلیت صابئی و زردشتی، استناد میکند.
لیدی شیل، پناهندگی برخی از زردشتیان ایران (برای مصون ماندن از تعرض مخالفین خود) به باغ سفارت بریتانیا در تهران را ، در زمان صدارت امیر رو به کاهش میداند و مینویسد: «در حال حاضر» این پـنـاهـنـدگـی «خـیلی کمتر از سابق شده، چون صدراعظم فعلی [ امیرکبیر] مرد بسیار انسان دوستی است و علاقهِ زیادی به جلب محبت این جماعت بیپناه که سابقاً از آزار و شماتت حکمرانان محلی و تعصب و تنفر بیجا صدمات فراوان کشیدهاند دارد» .
در دوران سلطنت قاجار، از بدو تأسیس تا وقوع کودتای انگلیسی 1299، تنها به یک وزیر بهائی در حکومت ایران برمیخوریم که آن هم پس از برکناری از وزارت، و صرفاً به انگیزه سیاسی، در خط این فرقه افتاده است: میرزا مهدیخان کاشی وزیر همایون (1282ـ1336ق).
وزیر همایون پسر فرخ خان امین الدوله است که از درباریان ناصرالدین شاه و ماسونهای قدیمی ایران بود1 و گویند روی خوش خدمتی به میرزا آقا خان نوری (رقیب و جانشینِ «انگلوفیلِ» امیرکبیر) در مقدماتِ عزل و حبس امیر نقش داشت.2 فرخ خان، هنگام نزاع ایران و انگلیس بر سر هرات در زمان ناصرالدین شاه مأمور شد با هیئتی به اروپا رود و غائله را از راه مذاکره با حریف پایان دهد. وی در این سفر به پـاریـس رفـت و بـا هـمـراهانش وارد لژ ماسونی گرانداوریان گردید (و به مقام «استادی اعظم» رسید)3 و سپس در مارس 1857م عهدنامهای با انگلیسیها امضا کرد که بر جدایی هرات و افغانستان از ایران مُهر تأیید میزد. مهدی بامداد، آن را «پس از معاهده ترکمانچای، ننگینترین و ظالمانهترین معاهدهای» میخواند «که تا کنون یک دولت خارجی با دولت ایران بسته و به او به زور و دسیسه تحمیل کرده است» .4 فرخ خان را در عقد این معاهده حتی متهم به رشوه و خیانت کردهاند.5فرخخان همواره یکی از رجالِ مرتبط با انگلیس و «مورد توجهِ کاملِ» سفارت آنها در ایران6 شمرده میشد که «در حفظ منافع انگلیسیها شور و حرارت زیادی به خرج» میداد.7 از اقداماتش در این راستا، نقشی است که در اخذ امتیاز کشیدن خط تلگراف در ایران برای لندن (دسامبر 1862) ایفا کرد8؛ خط تلگرافی که با وارد ساختنِ ایران به شبکه خبررسانیِ جهانیِ بریتانیا (از اروپا تا هند)، هم پایههای سلطه لندن بر مستعمره آشوبزده هند (پس از نبرد استقلال 1857ـ1859) را محکمتر میساخت9 و هم به مثابه راهِ نفوذی به تار و پود اجتماع و سیاستِ ایران اسلامی عمل میکرد.10
وزیر همایون، اواخر عمر (دوران ورشکستگی سیاسی) به قول بامداد: «انحراف عقیده مذهبی» یافت1، یعنی «بابی شد و ترتیبات دیگری در زندگانی او به وجود آمد و به صورت خیلی عبرت آور و تأسف انگیز درگذشت» 2 و کارش (در پریشان حالی) به آنجا کشید که حتی قبرش بر بازماندگان مخفی ماند.
قرائن تاریخی، حاکی است که تمسّک وی به عباس افندی3 (پیشوای بهائیت) روی ایمان نبود و انگیزه سیاسی داشت. آیتی، مبلغ بهائی که از آن فرقه برگشت، مینویسد: «پوشیده نماند که چون در تمام ادوار بهائیت، یک نفر قائم مقام وزیر همایون... بود که بر اثر جنون خمری و اغتشاش حواس، بهائی شد و بهائی شدنِ او هم با آن جنون، از روی عقیده مذهبی نبود، بلکه بر اثر اشتباهات سیاسی بود، لهذا لازم دانستم که شرح حال او را مختصری اشاره کنم... چه، شرح بهائی شدنِ قائم مقام مذکور نزد نگارنده است. حتی الواحش کلاًّ نزد من است و من خود واسطه آنها بودهام و احدی به قدر بنده از حالات او آگاهی ندارد. حتی عبدالبهاء یکی از فتوحات مهمّه مرا تبلیغ این وزیر قلمداد نموده بود که در مدت هشتاد سال هیچ مبلّغی نتوانست یک نفر وزیر را به دام بهائیت بیندازد4 و از بس در بهائی شدن او کیف کرده بود، در لوحی که به عربی برایم فرستاده میگوید: الهی، الهی، ان عبدالحسین قَد نادی اهلَ المشرقین و ذَکرَ بِذِکرِک مَلَاء الخافِقَین...» .
یکی از طرق شناسایی ماهیت و مواضع سیاسی میرزا حسینعلی بهاء، مؤسس بهائیت، بررسی روابط و مناسباتش با رجال عصر خویش است. وضعیت فکری و سیاسی رجالی که با او در «پیوند» یا «ستیز» بودهاند، نشان میدهد که بهاء، در چه خطی سیر میکرده: خط دفاع از مصالح ایران یا خیانت به آن؟ خط ستیز با دشمنان استقلال ایران یا وابستگی به بیگانگان؟
به عنوان نمونه، مرحوم امیرکبیر با بهاء، دشمن بلکه از سختترین دشمنان او و یارانش بود و متقابلاً میرزا آقاخان نوری (جانشین «انگلوفیل» امیر) از دوستان صمیمی بهاء بود و برای حفظ جان او تلاشها کرد. مقاله زیر، روابط و مناسبات امیر و آقاخان با پیشوای بهائیت را (بر پایه اسناد و مدارک معتبر) بررسی میکند:
بر خلاف تبلیغات نا آگاهان نسبت به اسلام، و کسانیکه حتی ادعای دنباله روی حقیقت را داشته اند، دین اسلام اولین دینی است که با صراحت تمام همه مردم را دعوت به تحقیق کامل در راه کشف دین برتر و صراط مستقیم مینماید قرآن کریم در آیات متعددی انتخاب دین و روش زندگی را به مردم وا گذارده و آنان را از تبعیت بی قید و شرط هر دینی نهی کرده و اطاعت از دین خاص را به شناخت و تحقیق شخص منوط کرده است خداوند در سوره بقره چنین آورده است که (هیچ اکراهی در پذیرش دین نیست، همانا راه رشد از راه عقب ماندگی جدا شده است، پس هر کس به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، همانا به طناب نجات چنگ زده و هرگز از آن جدا نمی شود و خدا شنوای داناست).
نه تنها آیات بسیار روشنگر و متعدد بلکه دهها کتاب و هزاران حدیث گرانبها و غیر قابل انکار در این زمینه وجود دارد که گویا مدعیان دروغین کشف حقیقت حتی یکبار از روی کتاب آسمانی قرآن را نیز نخوانده اند چه برسد به خواندن احادیث و روایات امامان و پیغمبر اسلام آنها که اسلام را دین ایمان اجباری میدانند چرا به خود زحمت یک دور چند ساعته روی بزرگترین کتاب آسمانی را نمیدهند، و البته خداوند خودش این لیاقت را از آنها میگیرد و در سوره اسرا آیه 46 میفرماید و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فی آذانهم وقـرا خداوند خود قلبها و گوشهای آنها را از فهمیدن و شنیدن آیات قرآن ممنوع فرموده چرا که آنان به واقع اعتفادی به قیامت ندارنـد نکته ای که در آیات قرآن بچشم میخورد تشبیه دین اسلام به دین رشد است، در مقالات بعد اگر خدا بخواهد رشد و برتری کاملا بارز بین یک مسلمان واقعی و یک غیر مسلمان که حتی دین آسمانی هم دارد و به همه دستورات دینش هم عمل میکند تشریح خواهم کرد ولی فقط میگویم که وقتی انسان به حد کمال برسد آنوقت خواهد فهمید که هر کدام از دستورات اسلام در دو جنبه به نفع او بوده است، یکی زندگی مادی او و دیگری زندگی معنوی او که بعد از مرگ آغاز میشود برای مثال در مورد مصرف بعصی مواد مانند مشروبات الکلی یا گوشت خرگوش و خوک که در بعضی ادیان نهیی برای آن نیامده بود یا کاملا حرام نشده بود ولی در اسلام کاملا حرام هستند.
" به یاران بشارت دهید که کلیدهای قصر (باغ) توسط حکومت اسرائیل تسلیم بیت العدل گردید . این مکان مقدس که حضرت بها الله پس از خروج از عکا در آن اقامت فرمودند، اکنون مفروش می گردد تا هنگام افتتاح باب تشرف برای زائران مهیا باشد. شوقی. "!!
مجله "اخبار امری" ، "ارگان رسمی محفل ملی بهائیان ایران" ، شماره 8_9 ، آذر_دی 1329 ه. ش.
" هر چه ساختمان مقام اعلی پیشرفت می کند، به همان اندازه شهرت و آوازه آن زیادتر می شود، و نه تنها اهالی حیفا، بلکه همه مردم کشور اسرائیل به آن مباهاتی می کنند، و چون از تعالیم امر می شنوند، از منظور ما و همچنین از عملی که در کشور آنها انجام می دهیم، بی نهایت تمجید می کنند. "!!
نامه اول ژانویه 1952 ، هیات بین المللی بهائی، حیفا، اسرائیل
پس از جنگ جهانی دوم، رژیمهای وابسته و دیکتاتور در کشورهای مختلف ، قدرت را به دست گرفتند و اختناقی سنگین را بر مردم خویش حاکم کردند. متقابلا آزادیخواهان نیز برای رهایی از یوغ این رژیمها به مقابله پرداختند و در نتیجه زندانها پر از نخبگان و فرزانگان آن کشورها شد.
در بررسی عملکرد بهائیت در این کشورها ، منابع بهائی ناخواسته به مطالبی اشاره کردهاند که حیرتانگیز است و پرده از اسرار مگوبرمی دارد و نقش بهائیت را در خدمت به دیکتاتورهای این کشورها روشن میسازد و آن اینکه یکی از اقدامات بهائیان، عملیات تبلیغ بر روی زندانیان سیاسی بوده است تا بدین ترتیب آنها را از جرگه مخالفان خارج ساخته و در صف وفاداران به حکومتها قرار دهند. در زیر با نحوه اجرای این سیاست در دو کشور چاد (آفریقا) و فیلیپین (آسیا) آشنا میشویم:
پس از جنگ جهانی دوم، رژیمهای وابسته و دیکتاتور در کشورهای مختلف ، قدرت را به دست گرفتند و اختناقی سنگین را بر مردم خویش حاکم کردند. متقابلا آزادیخواهان نیز برای رهایی از یوغ این رژیمها به مقابله پرداختند و در نتیجه زندانها پر از نخبگان و فرزانگان آن کشورها شد.
در بررسی عملکرد بهائیت در این کشورها ، منابع بهائی ناخواسته به مطالبی اشاره کردهاند که حیرتانگیز است و پرده از اسرار مگوبرمی دارد و نقش بهائیت را در خدمت به دیکتاتورهای این کشورها روشن میسازد و آن اینکه یکی از اقدامات بهائیان، عملیات تبلیغ بر روی زندانیان سیاسی بوده است تا بدین ترتیب آنها را از جرگه مخالفان خارج ساخته و در صف وفاداران به حکومتها قرار دهند. در زیر با نحوه اجرای این سیاست در دو کشور چاد (آفریقا) و فیلیپین (آسیا) آشنا میشویم:
چاد
این کشور در دوران استعمار، مستعمره فرانسه بوده و به دلیل مقاومت مسلمانان، فرانسه جنایات گستردهای در قتل علما و از بین بردن مساجد، مدارس قرآن و آثار اسلامی مرتکب شد. 1 سال 1960 این کشور استقلال یافت اما فرانسویان هنگام خروج، اداره چاد را به افراد مسیحی سپردند که این سیطره تا سال 1990 ادامه داشت و از جمله از سال 1960 تا سال 1975 ژنرال مسیحی تمبلبای قدرت را در دست داشت. او در سال 1962 تمام احزاب به استثنای یک حزب را منحل کرد که این امر میزان آزادی و مشارکت سیاسی را در رژیم او نشان میدهد.2
در دوران 30 ساله (1990 ـ 1960) به دلیل فشار همهجانبه بر مسلمانان و وضع مالیاتهای سنگین، زمینه برای قیام آنها فراهم شد که با مبارزات فراوان و تحمل زندان و شکنجه و سختیهای فراوان، سرانجام در سال 1990 مسلمانان که در «جنبش نجات ملی» مجتمع شده بودند، قدرت را در دست گرفتند.3
اینک ببینیم که عناصر بهائی در دوران پس از استقلال چاد (سال 1960 به بعد) در این کشور چه نقشی را ایفا میکردند؟ در این زمینه شاید بیان یک مورد ما را بسنده باشد چرا که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. به نوشته مجله «اخبار امری» یک معلم بهائی در یکی از شهرهای چاد پس از هماهنگی با مسؤولان زندان برای تبلیغ، میان زندانیان میرود. او پس از چند هفته با ارسال نامه، گزارشی از اقدامات خود و بازخورد آن را برای نشریه مذکور بیان میکند: «رئیس زندان شهر بایبوکام به من اطلاع داد که یک نفر زندانی میخواهد تسجیل [=بهائی] شود» وی سپس ضمن ابراز شادمانی از این خبر بر مقاومت آن فرد در مقابل بازجویان تصریح میکند و میگوید: «بخصوص که زندانی مذکور هرگز مایل نبوده چیزی را اقرار کند» او وقتی به سراغ زندانی میرود، متوجه میشود که او در حقیقت به بهائیت ایمان نیاورده و برای فرار از شکنجه، به این فرقه تمسک جسته است. مبلغ بهائی مینویسد: «به ملاقاتش رفتم ولی اظهار داشت که از وقتی که یکی از رفقای او بهائی شده، اولیای زندان نسبت به او مهربان شده و دیگر از تهدید و تخویف خبری نیست. رئیس زندان هم تأیید کرد که از وقتی که آنها بهائی شدهاند، نسبت به آنها سختگیری نمیشود.» 4
در منابع بهائی، مورد مشابه دیگری از فعالیت بهائیان بر زندانیان سیاسی ـ اما هزاران کیلومتر دورتر از چاد یعنی در قاره آسیا و کشور فیلیپین ـ وجود دارد که از یک هماهنگی کامل میان بهائیت با رژیمهای دیکتاتوری برای شکستن روحیه مقاومت در آزادیخواهان حکایت میکند که در ادامه به آن میپردازیم:
فیلیپین
ابتدا مستعمره اسپانیا بود اما پس از درگیری با امریکا که به شکست اسپانیا انجامید، این کشور در سال 1898 در برابر 20 میلیون دلار به امریکا واگذار شد.5 پس از آن تا سال 1946 در استعمار امریکا قرار داشت. در این دوران امریکاییها به منظور مسخ فرهنگی مسلمانان اقداماتی انجام دادند که تعداد بیشتر کلیساها از مساجد در اکثر شهرهای مسلماننشین از آن جمله است. فشار زائدالوصف امریکا بر مسلمانان در دوران استعمار و سپس استقلال ظاهری ـ و ادامه سلطه امریکا توسط حکومتهای دستنشانده ـ موجب شد که مسلمانان جبهه آزادیبخش مورورا پایهگذاری کنند که این جبهه با انشعاباتی که در آن صورت گرفت بعدها نیز به مبارزات خویش ادامه داد.
در اوضاعی که دولت فیلیپین روابط عمیقی با ایالات متحده دارد و سیاست اسلامزدایی توسط امریکا در فیلیپین دنبال میشود و مسلمانان مبارزات مستمری را برای حفظ هویت اسلامی و احقاق حقوق مسلم خویش آغاز کردهاند بهائیت وارد این کشور میشود. توضیح آن که:
هنگامی که رژیم دست نشانده امریکا در فیلیپین با خشونت حکمرانی میکرد، هزاران نفر از آزادیخواهان بر ضد آن قیام کردند و به زندانهای مخوف افتادند، چرا که آنها حضور پایگاههای امریکایی را در کشور خود بر نمیتافتند.
در این اوضاع بهائیت دست به کار ودولت فیلیپین که میدانست آموزههای این فرقه چه نقش مهمی در حرکتهای کلی و ضد استعماری دارد، بشدت از آنها حمایت کرد و تمام امکانات را در اختیارشان قرار داد تا به راحتی و با دست باز به فعالیت بپردازند در این میان، مبارزان فیلیپینی بویژه در مناطق مسلماننشین که جزء اصلیترین هدفهای تبلیغی گروههای بهائی بودند به نقش منفی و استعماری این هیاتها پی برده و به مقابله با آنها پرداختند و از جمله در یک عملیات غافلگیرانه و هشدار دهنده، 3 تن از مبلغان بهائی را که از ایران به آن نواحی رفته بودند، اعدام انقلابی کردند و با این اقدام خود، ضمن وارد آوردن شوک سنگین به تشکیلات بهائیت، پیام خود را نیز به آنها تفهیم نمودند.
برای پی بردن به نقش منفی ومخرب این فرقه در آن کشور کافی است بدانیم در شرایطی که خانوادههای زندانیان سیاسی امکان ملاقات با عزیزان خود را نداشتند،دولت فیلیپین اجازه داده بود که هیاتهای تبلیغی بهائی به میان زندانیان برود تا باکسب خبر و شکار مبارزان، ضمن ایجاد شکاف در محبوسان، روحیه انقلابی را نیز در آنان بخشکانند. گزارش زیر که در نشریه رسمی بهائیان استخراج شده است، به خوبی نقش مخرب فرقه مذکور را از زبان یک زن بهائی به نام حشمت الله اشراقیان که از سوی بهائیان ایران برای تبلیغ به آن کشور رفته بود،نشان میدهد:
بنابر دعوت محفل مقدس ملی، به مانیلا رفتم. خانمی از مهاجرین امریکایی و... مهماندار من بودند، خیلی محبت و احترام فوقالعاده نمودند. روز بعد، برنامه صحبت در زندان بود... دکتر مهاجر و اشراقیان هم هفته قبل از زندان دیدن کردند، نمیدانم برایتان نوشتهام یا نه ؟
عده زندانیان 9 هزار نفر است. آنهایی که محکوم به مجازات سخت یا حبس ابد یا محکوم به مرگ هستند، در این زندان میباشند. قریب یکسال و نیم پیش، امر مبارک [=بهائیت] به داخل زندان نفوذ نمود. هم اکنون 900 بهائی در آنجا داریم... رئیس زندان میگفت: ای کاش که همه بهائی شوند تاما از شر [مبارزین] خلاص شویم. مقامات مربوطه احترام فوق العاده به امر میگذارند. بهائیان در سر تاسر فیلیپین آزادند که از زندان [بهائی] درآن تشکیل میشود.
در میان این نفوس یعنی [زندانیان] دکتر و وکیل و دانشجویان دانشگاه و غیره هستند. وارد شدن به زندان حتی برای اقوام زندانیان کار آسانی نیست. باید اجازه مخصوص از چندین محل بگیرند، آن وقت از پشت میلههای زندان صحبت کنند، حتی کشیشهای کاتولیک. ولی برای بهائیان همین که در ماشین از دور گفتیم. بهائی، آناً اجازه دادند.
خلاصه پس از عبور از درهای آهنین وارد زندان [شدیم] و به محل زندانیان رفتیم... نه تنها بهائیها جمع شدند، غیر بهائیها هم آمدند. معاون ایادی،6 پروفسور سمیناگو، مرا معرفی نمود، پس از آن شروع به صحبت کردم وایشان ترجمه به زبان محلی مینمود برای اشخاصی که انگلیسی نمیدانستند.
چندین آسایشگاه مختلف را دیدن کردیم و در هر کجا مطالبی بر ایشان گفتم. در محل مسلمانان، مباحثه با 2 ملای مسلمان که مدتی است زندانی هستند، خیلی جالب بود، از 7صبح تا 2 بعد از ظهر همین طور حرف زدم... باری بعد از صرف غذا در رستوران آنجا مجدداً باز گشتیم و تا ساعت 5 بعداز ظهر آنجا بودیم. خاطرات خوش آن روز همیشه در خاطرم است.7
پینوشتها:
1. چاد، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1378، ص 210. همان، ص 370. همان، ص 411. اخبار امری، سال 1352، ش 8، صص 271 ـ 5270. فیلیپین، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1382، ص 619. شوقی افندی برای تبلیغ بهائیت شبکهای بینالمللی ایجاد کرد و 27 نفر را در را‡س آن قرار داد وآنها را ایادی امرالله نامیدتا هر یک امور مربوطه را در بخشی از جهان بر عهده بگیرد،پس از چندی برای هر یک از آنها چندین معاون در نظر گرفت که به آنها مغاون ایادی میگفتند 7. آهنگ بدیع، سال بیست ویکم (1345)،ش 1، ص 19
http://www.iransohrab.ir