بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

روادار، اما نه‌ با دین‌سازان‌ وحدت‌ شکن‌

تاریخ‌ ایران، میرزا تقی‌ خان‌ امیرکبیر را رادمردی‌ اصلاحگر می‌داند که‌ عاشق‌ پیشرفت‌ و تعالی‌ ایران‌ بود و جان‌ بر سر دفاع‌ از آزادی‌ و استقلال‌ کشور گذاشت.‌

مورخان، عموماً‌ دربارهِ‌ اخلاق‌ وارسته، و درایت‌ و کفایت‌ سیاسی‌ امیر اتفاق‌ نظر دارند و در شرح‌ خدمات‌ بزرگ‌ او در عرصه‌های‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ و نظامی‌ و قضایی، و تکاپوی‌ مؤ‌ثرش‌ در اصلاح‌ امور شهری‌ و اخلاق‌ مدنی، اخذ دانش‌ و تجارب‌ مثبت‌ غربی، و تقویت‌ بنیادهای‌ صنعت‌ و اقتصاد ملی، داد سخن‌ داده‌اند. بر این‌ همه، باید مدارا و رواداری‌ وی‌ با اقلیت‌های‌ رسمی‌ کشور، و تلاش‌ در حفظ‌ حقوق‌ شهروندی‌ آنان‌ را افزود. ‌

حسن‌ مرسلوند، پژوهشگر معاصر، می‌نویسد: «در برخورد با اقلیت‌های‌ دینی، امیر به‌ نوعی‌ مدارای‌ دینی‌ معتقد بود و تلاش‌ می‌کرد تا معتقدان‌ مذاهب‌ گوناگون، تحت‌ حمایت‌ دولت‌ ایران‌ با آسودگی‌ خیال‌ زندگی‌ کنند» .1 این‌ پژوهشگر ایرانی، در تأیید نظر خود به‌ سخن‌ لیدی‌ شیل‌ (همسر سفیر انگلیس‌ در ایران) و نیز فرمان‌ امیر به‌ حکام‌ یزد و خوزستان‌ در سفارش‌ به‌ رعایت‌ حقوق‌ اقلیت‌ صابئی‌ و زردشتی، استناد می‌کند.‌

 لیدی‌ شیل، پناهندگی‌ برخی‌ از زردشتیان‌ ایران‌ (برای‌ مصون‌ ماندن‌ از تعرض‌ مخالفین‌ خود) به‌ باغ‌ سفارت‌ بریتانیا در تهران‌ را ، در زمان‌ صدارت‌ امیر رو به‌ کاهش‌ می‌داند و می‌نویسد: «در حال‌ حاضر» این‌ پـنـاهـنـدگـی‌ «خـیلی‌ کمتر از سابق‌ شده، چون‌ صدراعظم‌ فعلی‌ [ امیرکبیر] مرد بسیار انسان‌ دوستی‌ است‌ و علاقهِ‌ زیادی‌ به‌ جلب‌ محبت‌ این‌ جماعت‌ بی‌پناه‌ که‌ سابقاً‌ از آزار و شماتت‌ حکمرانان‌ محلی‌ و تعصب‌ و تنفر بیجا صدمات‌ فراوان‌ کشیده‌اند دارد» . ‌

امیر در نامه‌ به‌ حاکم‌ یزد (ذی‌حجهِ‌ 1265ق) نیز می‌نویسد: «چون‌ هریک‌ از مذاهب‌ مختلفه‌ و ملل‌ [ادیان] متنوعه‌ که‌ در ظل‌ حمایت... این‌ دولت‌ ابد آیت‌ غنوده‌اند، مشمول‌ عواطف‌ خسروانه... می‌باشند، لهذا در این‌ وقت‌ که... موبدان‌ موبد نامدار» حضور شاه‌ رسیده‌ و خلعت‌ گرفته‌ و اجازهِ‌ بازگشت‌ به‌ یزد را یافته، «کمال‌ رعایت‌ و حمایت» را «در بارهِ‌ او و طایفهِ» زردشتی‌ «به‌ عمل‌ آورده، جزیهِ‌ آنها را» به‌ میزان‌ مقرر شده، ملا بهرام‌ کلانتر در پایتخت‌ به‌ مسئول‌ این‌ امر برساند «و آن‌ عالیجاه» چیزی‌ بابت‌ این‌ امر از آنان‌ مطالبه‌ نکرده‌ و «طوری‌ با مشار الیه‌ و طایفهِ‌ مزبور رفتار» کند «که‌ در کمال‌ آسودگی‌ و فراغت‌ مشغول‌ رعیتی‌ خود بوده، به‌ دعاگویی‌ دولت‌ قاهره‌ اشتغال‌ نمایند» . همین‌ توصیه‌ را در منشور امیر به‌ حاکم‌ خوزستان‌ (رمضان‌ 1266ق) در مورد جلوگیری‌ از آزار برخی‌ کسان‌ به‌ اقلیت‌ صابئی‌ آن‌ دیار مشاهده‌ می‌کنیم.2

‌آری، امیر، با همگان‌ روادار و مداراگر بود، اما البته‌ حساب‌ آشوبگرانی‌ را که‌ وحدت‌ ملی‌ و تمامیت‌ ارضی‌ کشور را به‌ خطر می‌افکندند (خواه‌ حسن‌ خان‌ سالار، و خواه‌ حسین‌ بشرویه‌ای‌ و محمد علی‌ زنجانی) از تودهِ‌ ملت‌ جدا می‌ساخت‌ و با آنان‌ بدان‌ گونه‌ برخورد می‌کرد که‌ حفظ‌ کشور در آن‌ شرایط‌ خطیر و شکنندهِ‌ تاریخی، و طمع‌ و تجاوز دشمنان‌ زورمند خارجی، اقتضا می‌کرد. ‌

 جان‌ کلام‌ را مرسلوند بخوبی‌ آورده‌ است: امیر، برغم‌ «مدارای‌ دینی» با اقلیت‌های‌ رسمی، «در برخورد با دین‌آوران‌ جدید، یعنی‌ سید علی‌محمد باب‌ و پیروانش، هیچ‌ گونه‌ نرمش‌ و مدارایی‌ از خود نشان‌ نداد. او با دین‌آوری‌ به‌ مقابله‌ برخاست، زیرا که‌ آن‌ را مـغـایر با وحدت‌ ملی‌ و استقلال‌ ایران‌ می‌دانست» .3‌

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. «غروب‌ امیر» ، حسن‌ مرسلوند، گنجینهِ‌ اسناد، سال‌ 4، ش‌ 4، زمستان‌ 1373، صص‌ 51 .‌2. برای‌ متن‌ نامه‌ها ر.ک، همان، صص‌ 51 ـ52 .‌3. «غروب‌ امیر» ، همان، ص‌ 52 .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد