بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

دیگر به‌ بهاء و عبدالبهاء ایمان‌ ندارم!

خانم مهناز رئوفی در شرح‌ گفتگوی‌ خود با یک‌ فرد بهائی‌ (به‌ نام‌ آقای‌ منطقی) در خانه‌ خویش، در ایام‌ ناراحتی‌ شدید خود از سران‌ محفل‌ بهائیت‌ می‌گوید:‌

 در حالی‌ که‌ وسایلم‌ را جمع‌ می‌کردم‌ چشمم‌ به‌ تابلوی‌ عکس‌ عبدالبهاء افتاد. با عصبانیت‌ تابلو را برداشتم‌ و بر زمین‌ کوبیدم‌ و با هر دو پا روی‌ آن‌ ایستادم‌ و گفتم: تشکیلاتی‌ که‌ ارمغان‌ اراجیف‌ توست‌ مرا بدبخت‌ کرد... آقای‌ منطقی‌ لبخند تلخی‌ زد و گفت: تو خیلی‌ اشتباه‌ کردی. اتفاقاً‌ اعضای‌ محفل‌ حرفه‌ای‌ترین‌ خلاف‌ کاریهای‌ دنیا هستند و کثیف‌ترین‌ گناهان‌ از آنان‌ صادر می‌شود. خود من‌ شاهد تعویض‌ زنان‌ محفل‌ با همدیگر بوده‌ام‌ و به‌ حدی‌ از آنان‌ کثافتکاری‌ و رذالت‌ دیده‌ام‌ که‌ اگر پاکترین‌ افراد عضو محفل‌ شوند هرگز به‌ آنان‌ اعتماد نخواهم‌ کرد. حرفهای‌ آقای‌ منطقی‌ برایم‌ تازگی‌ داشت‌ او از غیرانسانی‌ترین‌ اعمال‌ که‌ از اعضای‌ محفل‌ قبل‌ از انقلاب‌ سر می‌زد برایم‌ گفت‌ و ایرادهایی‌ اساسی‌ از خود بهائیت‌ گرفت... من‌ مبهوت‌ و متحیر به‌ آقای‌ منطقی‌ نگاه‌ می‌کردم. او به‌ چه‌ جراتی‌ چنین‌ چیزهایی‌ را می‌گفت‌ به‌ او گفتم: از این‌ که‌ طرد شوید نمی‌ترسید؟ گفت... تصمیم‌ داریم‌ به‌ خارج‌ از کشور برویم‌ و از دست‌ بکن‌نکن‌های‌ این‌ تشکیلات‌ راحت‌ شویم. گفتم‌ پس‌ چه‌ کسی‌ واقعاً‌ بهائی‌ است؟ همه‌ که‌ یا از ترس‌ بهائی‌ مانده‌اند یا منفعتی‌ را دنبال‌ می‌کنند یا مثل‌ شما، ظاهراً‌ بهائی‌ هستند. پرسیدم‌ به‌ بهاء و عبدالبهاء چه؟ به‌ آنها هم‌ ایمان‌ ندارید؟ عینکش‌ را کمی‌ بالاتر برد، دستی‌ بر محاسن‌ خود کشید و گفت: آدمهای‌ زرنگی‌ بوده‌اند؛ خوب‌ توانستند چیزی‌ مشابه‌ با ادیان‌ دیگر درست‌ کنند. علاوه‌ بر مقام‌ و منزلت، پول‌ خوبی‌ هم‌ به‌ جیب‌ زدند...!‌    

خاطرات‌ یک‌ نجات‌یافته‌

خانم‌ مهناز رئوفی، در محیط‌ بهائی رشد یافت، اما فسادها و تناقضهایی‌ که‌ در کار همکیشان‌ خود (بویژه‌ سران‌ محفل‌ بهائیت) دید،‌وی را بشدت‌ از این‌ مسلک‌ بیزار کرد‌ و این‌ امر، همراه‌ با مطالعه‌ مستقیم‌ درباره‌ اسلام، باعث‌ تشرف‌ او‌ به‌ اسلام‌ و تشیع‌ گردید. ‌

 خاطرات‌ خانم‌ رئوفی‌ که‌ اخیراً‌ تحت‌ عنوان‌ «سایه‌ شوم؛ خاطرات‌ یک‌ نجات‌یافته‌ از بهائیت» توسط‌ انتشارات‌ کیهان‌ نشر یافته، حاوی‌ نکات‌ بسیار جالبی‌ در افشای‌ مواضع‌ ضد اسلامی‌ و ضد انقلابی‌ تشکیلات‌ بهائیت‌ است.

با هم‌ بخشهایی‌ از آن‌ را می‌خوانیم:

ادامه مطلب ...

عظمت یک‌ بانوی‌ فقیر مسلمان!

نورالدین‌ چهاردهی، پژوهشگر مطلع‌ تاریخ‌ ادیان‌ و مسالک، می‌نویسد: در ایامی‌ که‌ سرشماری‌ اخیر ایران‌ [دهه‌ 1340ش] انجام‌ گرفت‌ تعرفه‌هایی‌ تحت‌ عنوان‌ چهار دین‌ رسمی‌ (اسلام، مسیحی، یهود، زرتشتی) و کلمه‌ غیره‌ نیز افزوده‌ شده‌ بود، بهائیان‌ خواستند بنویسند بهائی، اداره‌ آمار نپذیرفت.‌

محفلهای‌ شهرهای‌ شمال، همه‌ با یک‌ عبارات‌ خاص‌ که‌ قبلاً‌ به‌ آنها ابلاغ‌ شده‌ بود، تلگرافی‌ به‌ اداره‌ سرشماری‌ دادخواهی‌ کردند و ادارات‌ آمار نیز کسب‌ تکلیف‌ نمودند. این‌ ناچیز در این‌ هنگام‌ در شهر لاهیجان‌ به‌ سر می‌بردم. پاسخ‌ از اداره‌ سرشماری‌ صادر گردید که‌ هر که‌ مذهب‌ خود را می‌نویسد بپذیرید. مزد کارگران‌ اعم‌ از زن‌ و مرد در باغهای‌ چایکاری‌ 25 ریال‌ بود سران‌ بهائی‌ از 150 ریال‌ تا 250 ریال‌ به‌ کارگران‌ پرداخت‌ کرده‌ که‌ مذهب‌ خود را بهائی‌ نویسد. آیا این‌ گونه‌ رفتار مربوط‌ به‌ دین‌ است‌ یا اعمال‌ احزاب، آن‌ هم‌ عمل‌ خلاف، در حزب‌ محسوب‌ نمی‌شود؟...‌

در ادامه‌ سخن، مطلب‌ دیگری‌ به‌ ذهنم‌ خطور کرد. حزب‌ بهائی‌ حاضر بود دِه‌ نور را آباد سازد و از شاهی‌ به‌ نور جاده‌ سازی‌ کند و نور به‌ بخش‌ تبدیل‌ گردد. دولت‌ [ پهلوی]، نور را از دهستان‌ در اندک‌ مدتی‌ به‌ شهرستان‌ تبدیل‌ کرد و از شاهی‌ به‌ نور جاده‌ آسفالت‌ کشید و زمینهای‌ انتهای‌ شهر شاهی‌ به‌ نور که‌ متری‌ 150 تومان‌ خریدار داشت، به‌ بهائیان‌ متری‌ 5 تومان‌ آن‌ هم‌ به‌ اقساط‌ فروختند. این‌ بی‌مقدار در این‌ موقع‌ در ساری‌ بودم.‌

اجتماعی‌ در لندن‌ از بهائیان‌ تشکیل‌ شد که‌ ادراه‌ گذرنامه‌ خارج‌ از نوبت، گذرنامه‌های‌ بهائیان‌ را آماده‌ ساخت‌ و هواپیمایی‌ کشوری‌ با نصف‌ بها، بهائیان‌ را به‌ لندن‌ برده‌ و به‌ تهران‌ برگرداندند. در این‌ اوقات‌ این‌ ناچیز در تهران‌ اقامت‌ داشته‌ و به‌ راءی‌العین‌ این‌ امور را مشاهده‌ کردم.‌

ادامه مطلب ...

بهائیت‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌

اسلام‌ و مذهب‌ مقدس‌ جعفری‌ سدّ‌ی‌ است‌ در مقابل‌ اجانب‌ و عمال‌ دست‌ نشانده‌ آنها، چه‌ راستی‌ و چه‌ چپی، و روحانیت‌ که‌ حافظ‌ آن‌ است‌ سدّ‌ی‌ است‌ که‌ با وجود آن، اجانب‌ نمی‌توانند به‌ نحوی‌ که‌ دلخواه‌ آنها است، باکشورهای‌ اسلامی‌ و خصوص‌ با کشور ایران‌ رفتار کنند، لهذا قرنها است‌ که‌ با نیرنگهای‌ مختلف‌ برای‌ شکستن‌ این‌ سد نقشه‌ می‌کشند: گاهی‌ از راه‌ مسلط‌ کردن‌ اعمّال‌ خبیث‌ خود بر کشورهای‌ اسلامی، و گاهی‌ از راه‌ ایجاد مذاهب‌ باطله‌ و ترویج‌ بابیت‌ و بهائیت‌ و وهابیت، و گاهی‌ از طریق‌ احزاب‌ انحرافی‌ امروز که‌ مکتب‌ بی‌اساس‌ مارکس‌ با شکست‌ مواجه‌ است‌ و بی‌پایگی‌ آن‌ برملا شده‌ است. عمال‌ اجانت‌ که‌ خود بر ضدّ‌ مکتب‌ آن‌ هستند، در ایران‌ از آن‌ ترویج‌ می‌کنند برای‌ شکست‌ وحدت‌ اسلامی‌ و کوبیدن‌ قرآن‌ کریم‌ و روحانیت‌ در ایران‌ که‌ مهد تربیت‌ اهل‌بیت‌ عصمت‌ و طهارت‌ است‌ و با زنده‌ بودن‌ این‌ مکتب‌ بزرگ، هرگز اجانب‌ غارتگر به‌ آرزوی‌ غیرانسانی‌ خود نمی‌رسند، ناگزیر هستند مذهب‌ مقدس‌ تشیع‌ و روحانیت‌ را به‌ هر وسیله‌ تضعیف‌ کنند و بکوبند.‌ ( صحیفهِ‌ نور، ج‌ 1، مرکز مدارک‌ فرهنگی‌ انقلاب‌ اسلامی، تهران‌ 1361، ص‌ 229.‌)

‌بهائیت‌ و سیاست؛ تناقض‌ شعار و عمل‌

‌‌رهبران‌ بهائیت‌ همواره‌ بر جدایی‌ دین‌ از سیاست‌ تأکید داشته‌ و به‌ دنبال‌ آن، بر عدم‌ پیوند بهائیت‌ و بهائیان‌ با جهان‌ سیاست‌ اصرار می‌ورزند. عباس‌ افندی‌ بر آن‌ بود که‌ «بین‌ قوای‌ دینییه‌ و سیاسیه‌ تفکیک‌ لازم‌ است» و هم‌ او گفته‌ است‌ که‌ «بهائیان‌ به‌ امور سیاسی‌ تعلقی‌ ندارند» و مهمتر از آن، از منظر وی: «میزان‌ بهائی‌ بودن‌ و نبودن‌ این‌ است‌ که‌ هر کس‌ در امور سیاسیه‌ مداخله‌ کند و خارج‌ از وظیفه‌ خویش‌ حرفی‌ زند یا حرکتی‌ نماید، همین‌ برهان‌ کافی‌ است‌ که‌ بهائی‌ نیست، دلیل‌ دیگر نمی‌خواهد... نفسی‌ از» بهائیان‌ «اگر بخواهد در امور سیاسیه‌ در منزل‌ خویش‌ یا محفل‌ دیگران‌ مذاکره‌ بکند، اول‌ بهتر است‌ که‌ نسبت‌ خود را از این‌ امر [بهائیت] قطع‌ نماید و جمیع‌ بدانند که‌ تعلق‌ به‌ این‌ امر ندارد. خود می‌داند، والاّ‌ عاقبت‌ سبب‌ مضرت‌ عمومی‌ گردد» . بر همین‌ مبنا، به‌ پیروان‌ خود حکم‌ می‌کند و همچنین‌ به‌ آنان‌ اطمینان‌ می‌دهد که: «به‌ نصوص‌ قاطعه‌ الهیه، در امور سیاسی‌ ابداً‌ مدخلی‌ نداریم‌ و راءیی‌ نزنیم» .1‌

ادامه مطلب ...

راز قتل‌ طیب‌!

آقای‌ حسین‌ شاه‌ حسینی، از فعالان‌‌ سیاسی‌ دهه‌ 20 به‌ بعد، در مصاحبه‌ با یکی از نشریات‌ اظهارات‌ مفصل‌ و راهگشایی‌ راجع‌ به‌ مرحومان‌ حاج‌ اسماعیل‌ رضایی‌ و طیب‌ حاج‌ رضایی‌ داشتند که‌ طی‌ سه‌ شماره‌ در مهر 81 در یکی از روزنامه های کشورمان به‌ چاپ‌ رسید.

طیب، در تاریخ‌ قیام‌ 15 خرداد شخصیتی‌ نام‌آشنا و بی‌نیاز از توصیف‌ است. حاج‌ اسماعیل‌ رضایی‌ نیز از معتمدان‌ بازار و اشخاص‌ خدمتگزار بود که‌ در ماجرای‌ قیام‌ 15 خرداد، همراه‌ طیب‌ دستگیر و چندی بعد‌ هر دو مظلومانه‌ به‌ شهادت‌ رسیدند.

آقای‌ شاه‌ حسینی، با‌ اشاره‌ به‌ خدمات‌ اجتماعی‌ درخشان‌ حاج‌ اسماعیل‌ که‌ بعضاً‌ با همکاری‌ مرحوم‌ طیب‌ صورت‌ می‌گرفت، از اقدام‌ مهم‌ حاج‌ اسماعیل‌ مبنی‌ بر برگزاری‌ جشن‌ باشکوه‌ نیمه‌ شعبان‌ در اواسط‌ دهه‌ 1330 در خیابان‌ آزادی‌ (روبه‌روی‌ کارخانه‌ پپسی‌‌کولا، متعلق‌ به‌ بهائی‌ها) یاد کردند که‌ جنبه‌ چالش‌ با بهائیت‌ را داشت و به‌ گمان‌ ایشان، این‌ امر در دستگیری‌ و اعدام‌ فجیع‌ حاج‌ اسماعیل‌ (در ماجرای‌ قیام‌ 15 خرداد) بی‌تاثیر نبود.

ادامه مطلب ...

خروش بر توطئه‌ها!

مبارزات‌ حضرت‌ امام‌ خمینی(ره) علیه‌ سیاستهای‌ ضد دینی‌ و ضد فرهنگی‌ رژیم‌ پهلوی‌ در 1341ش‌ در جریان‌ انجمنهای‌ ولایتی‌ و ایالتی‌ به‌ صورت‌ علنی‌ آغاز شد. پس‌ از رحلت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ در 1340، دستگاه‌ دولت‌ پنداشت‌ فرصتی‌ برای‌ خارج‌ کردن‌ کامل‌ مذهب‌ از امور اجتماعی‌ به‌ دست‌ آمده، لذا حرکت‌ ضد دینی‌اش‌ را شدت‌ بخشید. شاه‌ و دیگر ایادی‌ استعمار (نظیر اسدالله‌ علم) زمزمه‌ الغای‌ بعضی‌ از قوانین‌ اسلام‌ را هر روز به‌ اسم‌ و تحت‌ عنوانی‌ ساز کردند. «لایحه‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی» ، «کنفرانس‌ آزاد زنان‌ و آزاد مردان» ، «انقلاب‌ سفید شاه‌ و ملت» ، «لوایح‌ ششگانه» و در نهایت‌ «قانون‌ حمایت‌ خانواده» از برنامه‌هایی‌ بود که‌ توسط‌ دول‌ امپریالیستی‌ (بویژه‌ امریکا) برای‌ ریشه‌کن‌ ساختن‌ اساس‌ اسلام‌ و استقلال‌ ایران‌ مطرح‌ و توسط‌ شاه‌ به‌ اجرا گذشته‌ شد.1

ادامه مطلب ...

هشدار به مسؤولا‌ن رژیم‌

از سالهای‌ پایانی‌ دهه‌ 20، حجه‌الاسلام‌ فلسفی، واعظ‌ شهیر، از سوی‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ مامور پیگیری‌ و ابلاغ‌ پیامهای‌ ایشان‌ به‌ شاه‌ و دولت‌ در امر بهائیان‌ شد. مرحوم‌ بروجردی‌ طی‌ دیدارهای‌ خصوصی‌ و با ارسال‌ نامه‌ از آقای‌ فلسفی‌ می‌خواست‌ که‌ در ملاقات‌ با دولتمردان‌ ذیربط، خطر بهائیان‌ را گوشزد و از آنان بخواهد که‌ برای‌ جلوگیری‌ از آشوب‌ در کشور، مانع‌ تبلیغات‌ بهائیان‌ شوند. در نامه‌ای‌ به‌ فلسفی‌ (10 شوال‌ 1369ق‌ / 4 مرداد 1329) چنین‌ نوشته‌اند: «... چند روز است‌ که‌ از اطراف‌ به‌ وسیله‌ مکاتیب‌ و تلگرافات‌ به‌ من‌ شکایت‌ از فرقه‌ ضاله‌ بهائیه‌ می‌کنند. ازجمله‌ مکتوبی‌ است‌ که‌ از اطراف‌ کرمان‌ رسیده‌ و تلگرافاتی‌ است‌ که‌ از الیگودرز مخابره‌ و رونوشت‌ به‌ حقیر داده‌اند. مکتوبی‌ هم‌ امروز از جانب‌ مستطاب‌ ثقه‌الاسلام‌ آقای‌ حاج‌ شیخ‌ محمد مصدرالاموری‌ که‌ در الیگودرز است‌ رسیده. چنین‌ معلوم‌ می‌شود که‌ بخشدار و سایر روِ‌سای‌ ادارات‌ از فرقه‌ ضاله‌ بهائیه‌ حمآیت‌ می‌کنند... لذا عده‌ای‌ از مسلمین‌ آنجا به‌ تلگرافخانه‌ متحصن‌ شده‌اند. خواهشمند است... جناب‌ اشرف‌ آقای‌ نخست‌وزیر1 را ملاقات‌ کنید و مطلب‌ را به‌ ایشان‌ برسانید که‌ هرچه‌ زودتر قضیه‌ را فیصله‌ دهند که‌ منجر به‌ نزاع‌ و مقابله‌ و خونریزی‌ نشود...» .2

ادامه مطلب ...

با خارجی‌ها سر و سرّ دارند

از اوایل‌ سالهای‌ دهه‌ 1320، بهائیان‌ دست‌ به‌ تبلیغات‌ وسیع‌ و آشکاری‌ زدند که‌ عموما‌ با مخالفت‌ و مقاومت‌ مردم‌ مسلمان‌ روبه‌رو می‌شد و طبعا‌ کار به‌ درگیری‌ و بعضا‌ کشتار مسلمانان‌ می‌انجامید. آنها حتی‌ یک‌ بار همه‌ افراد یک‌ خانواده‌ مسلمان‌ یزد را شبانه‌ قتل‌ عام‌ کردند.1

تبلیغات‌ بهائیان‌ که‌ با آشوب‌ و مسلمان‌آزاری‌ و همکاری‌ آشکار و پنهان‌ روِ‌سای‌ ادارات‌ شهرها همراه‌ بود، موجب‌ شکایت‌ فراوان‌ علما و گروههای‌ مذهبی‌ مردم‌ به‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ گردید. ایشان‌ نیز تحت‌ فشار افکار عمومی‌ ناگزیر شد که‌ وارد عمل‌ شود. از این‌رو نخست‌ شخصا‌ از طریق‌ مکاتبه‌ با مسؤولان‌ کشوری‌ کوشید تا خطر بهائیان‌ را یادآور شده‌ و به‌ واسطه‌ آنها از نفوذ آشوب‌آفرینی‌ بهائیان‌ جلوگیری‌ نماید. در نامه‌ای‌ که‌ به‌ تاریخ‌ 5 شعبان‌ 1367 (23 خرداد 1327) به‌ یکی‌ از معتمدان‌ خود می‌نویسد از او می‌خواهد تا با دیدار با مقامات‌ لشکری‌ و کشوری‌ نسبت‌ به‌ جلوگیری‌ از اقدامات‌ بهائیان‌ اقدام‌ کنند. تغییر رئیس‌ شهربانی‌ بروجرد، که‌ حامی‌ بهائیان‌ بود، مد نظر ایشان‌ قرارداشت: به‌ سرلشکر ضرابی‌ (رئیس‌ کل‌ شهربانی‌ وقت) «تذکر دهید وجود این‌ ادم‌ در آنجا، مفاسد دینیه‌ بلکه‌ دنیویه‌ دارد. فعلا‌ از مکاتیب‌ واصله‌ معلوم‌ می‌شود که‌ این‌ شخص، قضیه‌ فلسطین‌ را وسیله‌ استفاده‌ از یهود قرار داده‌ و هر روزه‌ به‌ یک‌ بهانه، آنها را تخویف‌ و استفاده‌ می‌کند» .2

ادامه مطلب ...

نگران از نفوذ!

پس‌ از سقوط‌ دیکتاتور پهلوی‌ در شهریور 20، انتظار می‌رفت‌ که‌ مبارزه‌ای‌ پیگیر از سوی‌ روحانیت‌ با عوامل‌ و ارکان‌ نظام‌ دیکتاتوری‌ آغاز شود، اما این‌ مبارزه‌ به‌ دلایل‌ گوناگون‌ چون: وعده‌های‌ سران‌ رژیم‌ (بویژه‌ شاه‌ جوان) به‌ جبران‌ گذشته، بازشدن‌ نسبی‌ فضا برای‌ برگزاری‌ مراسم‌ دینی و از سوی‌ دیگر تبلیغات‌ سازمان‌یافته‌ ضداسلامی‌ و انحرافی‌ در جامعه‌ از سوی‌ حزب‌ توده، کسروی‌ و نیز بهائیان‌ که‌ با سوء استفاده‌ از وضعیت‌ آشفته‌ کشور، به‌ تضعیف‌ باورهای‌ مذهبی‌ جامعه‌ می‌کوشیدند، مدتی‌ طول‌ کشید تا قوام‌ لازم‌ را بیابد و نخست‌ در جنبش‌ ملی‌ کردن‌ صنعت‌ نفت‌ و سپس‌ در خیزش‌ خرداد 42 به‌ نقطه‌ عطف‌ خود نزدیک‌ شود. لذا، در بدو امر، بخش‌ عمده‌ای‌ از توجه‌ و تلاش‌ علما، صرف‌ بازستاندن‌ اماکن‌ اشغال‌ شده‌ دینی، احیا شعائر مذهبی، رفع‌ منع‌ حجاب، و مبارزه‌ با تبلیغات‌ ضد اسلامی‌ گروههای‌ مزبور، بویژه‌ بهائیان‌ ـ که‌ مورد سخن‌ ماست‌ ــ گردید؛ حرکتی‌ که‌ البته، یکسره‌ از صبغه‌ «سیاسی» خالی‌ نبود و خصوصا‌ در بحبوحه‌ مبارزه‌ با منع‌ حجاب، مرجعیت‌ شیعه‌ (آیات‌ عظام‌ قمی‌ و بروجردی) تا مرز تهدید دستگاه‌ به‌ قیام‌ پیش‌ رفتند.

ادامه مطلب ...