انقلاب کبیر اسلامی ایران، از رویدادهای کمنظیر در تاریخ ایران است که توانست طومار رژیم تا بن دندان مسلح پهلوی را (با وجود پشتیبانی نظام سلطه جهانی از آن) درهم بپیچد و برای همیشه به بساط کهنه شاه و شاهبازی پایان دهد.
در طول این انقلاب سترگ، از نقطه شروع و گسترش خونبار آن در خرداد 42 تا تاسیس نظام جمهوری اسلامی و درگیری مستمر و همهجانبه آن با قدرتهای استکباری، شواهد بسیاری وجود دارد که در مجموع به نحوی شفاف و اطمینانبخش، از لطف و امداد الهی به ملت بپاخاسته ایران و رهبر و نظام انقلابی آن حکایت میکند و نشان میدهد که آن تحرک عظیم و بیسابقه در تاریخ، در گوهر، موجی برخاسته از الطاف بیکران خداوند و اولیای معصوم وی بویژه حضرت حجت بن الحسنالعسکری عج به مردم ستمزده این دیار بوده است.
مقاله زیر، از زبان حضرت امام خمینی، عنایات آشکار خداوند و ولی معصوم او عج را در حفظ ساحت انقلاب و نظام مقدس اسلامی از گزند حملات دشمنان این انقلاب بازگو میکند.
عنایات غیبی به انقلاب اسلامی
امام خمینی، از زمان هجرت به پاریس (مهر 57) تا سال 59 کرارا بر این نکته تاکید نمودهاند که انقلاب اسلامی ملت ایران، رویدادی اعجازانگیز و فراتر از محدوده تنگ امور مادی بوده1 و دست غیبی الهی به وسیله امام عصر(ع) در ایجاد و گسترش آن دخالت دارد. ایشان پیروزی انقلاب اسلامی را «اعجاز بزرگ قرن» و «مائده بزرگ آسمانی» 2، «نصرت اعجازآمیز اسلام بر کفر» 3، و «تحفه خدا از عالم بالا» 4 به مردم ایران خوانده و برای اثبات این امر، بر چند واقعیت ملموس و عینی زیر انگشت میگذارند:
1ـ اتفاق و یکپارچگی عجیب مردم ایران در سراسر کشور، و بروز حس تعاون در آنها، جهت مبارزه با رژیم پهلوی و تمنای حکومت اسلامی، و خدمت بیشائبه به هموطنان در سالهای 56 به بعد.
به گفته ایشان: پیش از آن تاریخ، هر گروه و دستهای، ساز خود را میزد و راه خود را میرفت. دلها از هم دور و طبقات مختلف نسبت به هم بیگانه بلکه بدبین بودند. اما در سالهای 56 و 57 ناگهان دلها و زبانها یکی شد و طبقات مختلف کشور ـ دانشگاهی و روحانی، باسواد و بیسواد، شهری و روستایی، صنعتگر و کشاورز و طبیب و مهندس، نظامی و غیرنظامی، زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکان خردسالـ دفعتا روی یک شعار واحد: «مرگ بر شاه» و «نابود باد رژیم پهلوی» وحدت یـافـتند و یکدل و یکزبان، خواستار سقوط رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی شدند. نیز حس همدلی و تعاون عجیبی بین مردم ایجاد شد که حتی جوانانی که سالها در اروپا و امریکا تحصیل کرده بودند، شوری شگفت یافتند که به ایران بازگشته و در شهرها و روستاها به ملت خویش خدمت کنند.5
2 ـ تحول روحی عجیب در مردم ایران از حالت «ترس و هراس»، به «شجاعت» بلکه «تهور» در برابر رژیم پهلوی و ساواک جهنمی او و نیز حامیان قدرتمند خارجیاش (امریکا، انگلیس، روسیه و... حتی امثال صدام). انصراف دلها از مسائل مادی و گرفتاریهای شخصی6 و توجه آنها به دین خدا، و اتحاد طبقات ملت در تمنای نابودی رژیم فاسد طاغوتی و استقرار نظام الهی7 و همچنین: پنبه شدن رشتهها و نقشههایی که استبداد پهلوی و اربابان وی در طول 50 سال برای فاسد و منحرف ساختن جوانهای پسر و دختر کشیده بودند8 و بالاخره بروز روحیه شهادتطلبی در مردم (خـاصـه جـوانـهـا)، از جـمـلـه امـور خـارقالـعـاده و معجزهآسایی بود که در انقلاب رخ نمود و قابل توجیه به اسباب مادی و ظاهری نیست.
3 ـ ایجاد رعب و هراس در دل شاه و حامیان قدرتمند وی در شرق و غرب جهان، و در نتیجه: انصراف آنها از مقابله جدی با نهضت اسلامی و خودداری از اقدامات تند و خشن نسبت به انقلابیون. به گفته ایشان: در صدر اسلام هم، از جمله اموری که به شکست کفر و پیروزی مسلمانان کمک داد رعبی بود که خداوند در دل کفار افکند و موازنه قدرت را به سود مسلمانان تغییر داد: «سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب». این رعب، در جریان انقلاب نیز تکرار شد و دشمنان رنگارنگ قیام در داخل و خارج را دستپاچه نمود و از واکنش تند و بهنگام مانع گشت، و الا سطح ضایعات، بسیار بالاتر از آنچه بود میشد.9
پیروزی ملت با دست کاملا خالی و در جنگی شدیدا نابرابر با رژیم پهلوی (که از حمایت قدرتهای جهانخوار: امریکا، انگلستان، روسیه و... حتی روسای کـشـورهای اسلامی نظیر صدام برخوردار بود)10از عجایبی بود که در انقلاب رخ نشان داد و از سطح محاسبات معمول مادی و سیاسی فراتر بود.11
امام راحل، نکات سه گانه فوق (= اتحاد عموم مردم بر ضد رژیم، تبدیل روحیه آنان از ترس به شجاعت، و رعب و دستپاچگی در دشمنان ملت) را نشانگر دخالت دست غیبی الهی در انقلاب شمرده و به صورت ترجیع بندی مکرر در سخنرانیهای خویش بر آن تاکید میکند.12 از نظر تیزبین ایشان، قرائن و شواهد دال بر وجود امدادهای غیبی در جریان انقلاب، منحصر به موارد فوق نبوده و پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه یافته است، که از آن جمله میتوان به خنثی شدن مکر و توطئه دشمنان در ماجرای طبس13 و کودتای نوژه14 و فتح خرمشهر اشاره کرد.
در تبیین رویدادهای شگفت انقلاب، امام راحل اولا خود و هیچ کس دیگر از سران جنبش را موجد این تحول و پیروزی شگرف ندانسته و آن را تنها کار خدا میشمارد. 15 ثانیا از آنچه گفته شد یک گام بلند، فراتر رفته و دست غیبی را کاملا مشخص میکند: این تحول و پیروزی، کار خدا بود که به وسیله امام عصرعج انجام گرفت: «این من نبودم که پیروزی را به دست آوردید به واسطه من، این خدای تبارک و تعالی، در سایه امام زمان سلامالله علیه... ما را پیروز کرد... چه شد که پس از مدت کمی این تحول پیدا شد؟ سابق، همه چیز ما را میبردند و ما نفس نمیکشیدیم. سابق، جوانهای ما را در زندانها زجر میدادند و اعدام میکردند و ما قدرت حرکت نداشتیم. سابق، چپاولگران همه چیز ما را چپاول میکردند و ما نفس نمیکشیدیم. چه شد که این ملت همچو متحول شد؟ جز عنایت خدا چه بود؟... این دست غیبی بود که این تحول را پیش آورد».16 یک دست غیبی در کار است، خدای تبارک و تعالی به وسیله امام زمان سلام الله علیه.17
همچنین پس از رفتن از تهران به قم در اسفند 1357، در سخنانی که بر سر مزار شهدا در قبرستان بقیع قم (واقع در سر راه جمکران) ایراد کردند، ضمن اشاره به مبارزات مستمر تاریخ تشیع، فرمودند: قانون اساسی جدید باید بر مبنای مذهب تشیع اثنی عشری تدوین گردد (و این نکته را دو بار مورد تاکید قرار دادند). سپس با حالتی برافروخته و ملتهب افزودند که: «قدرت ایمان، قوه اسلام، قدرت معنوی ملت، این پیروزی را به ما ارزانی داشت. ما منت از خدای تبارک و تعالی میکشیم، ما منت از ولی عصر میکشیم که پشتیبانی از ما فرمودند. نباید ابهامی در قضایا باشد. اگر چنانچه ابهامی در قضایا باشد یا بخواهند منحرف کنند این نهضت اسلامی ما را، منتهی به شکست خواهد شد، خیانت به ملت است، خیانت به اسلام است».18
عطف به همین نگاه و نگرش بود که، رهبر فقید انقلاب، ماهها پیش از بهمن 57 اطمینانی عجیب به پیروزی جنبش و سرنگونی رژیم داشت و به این و آن میگفت: شاه رفتنی است، به فکر روزها و اقتضائات پس از پیروزی باشید!19 و این در حالی است که هنوز هیبت و هیمنه رژیم شکسته نشده بود و کسانی چون مهندس بازرگان، به مبارزه گام بگام با حکومت پهلوی و تسخیر کرسیهای مجلس شورا میاندیشیدند.
پانوشتها:
1. به تعبیر امام در 30/3/58 (مندرج در: کتاب صحیفه نور):در این انقلاب و تحول، آنچه رخ داد فوق فکر و توان ما بود
2. اظهارات ایشان در 22/11/59
3. اظهارات امام در 22/11/58
4. اظهارات امام در 5/12/57
5. ر.ک، صحیفه نور، 5/239 (اظهارات امام در 30/4/58) و نیز همان: 5/370. برای داستانهای جالب در این زمینه از زبان امام ر.ک، همان: 5/42 (اظهارات مورخ 13/4/58)؛ 5/42 (13/4/58)؛ 3/573 (29/1/58)؛ 2/55 ـ 56 )28/7/57)؛ 3/352ـ351 (7/12/57) و 378ـ376 (14/12/57)
6. صحیفه نور، 5/43. اظهارات امام در 13/4/58
7. صحیفه نور، 4/476ـ475 (اظهارات امام در 30/3/58)
8. صحیفه نور، 6/565 ـ 566 (12/10/58)
9. همان: 3/288 (اظهارات امام در 26/11/57)
10. اظهارات امام در 5/1/58 و...
11. ر.ک، همان: 6/23 (اظهارات امام در 11/7/58)؛ 6/32 (12/7/58)؛ 6/449 (29/9/58)
12. ر.ک، اظهارات امام مندرج در صحیفه نور، مجلدات 7ـ3، مورخ 29/1/58، 30/2/58، 30/3/58، 13/4/58، 20/4/58، 30/4/58، 13/6/58، 11 و 12/7/58، 29/9/58، 12/10/58، 20/10/58 و 14/3/59 (در جمع اعضای شرکتکننده در کنفرانس بینالمللی بررسی مداخلات امریکا در ایران و نیز در جمع دانشجویان و استادان دانشکده الهیات و معارف اسلامی)
13. ر.ک، اظهارات امام در 14/3/59، در جمع اعضای شرکتکننده در کنفرانس بینالمللی بررسی مداخلات امریکا در ایران (صحیفه نور، 7/281)
14. ر.ک، اظهارات امام در 20/4/59 در جمع روحانیون و ائمه جماعت تهران و شهرستانها (صحیفه نور، 7/375)
15. صحیفه نور، 3/573 (اظهارات امام در 29 /1/58 ) و نیز ر.ک، همان: 4/23 (30/1/58)، 4/224 (30/2/58 )
16. صحیفه نور، 4/23
17. اظهارات امام در 30/1/58. نیز ر.ک، اظهارات ایشان در 29/1/58 که: «» (صحیفه نور، 3/573) 18. همان: 3/ـ417 ـ418
19. ر.ک، خاطرات و مبارزات حجهالاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 76، صص 431ـ430، و نیز اظهارات مهندس بازرگان مورخ 22 بهمن 60 در جمع اعضای نهضت آزادی مندرج در: شورای انقلاب و دولت موقت از زبان مهندس بازرگان، بهمن 1360، از انتشارات نهضت آزادی ایران، صص، 27ـ 28.
منبع : سایت ایران سهراب http://www.iransohrab.ir