قربان حضور مبارکت شوم. مدتی قبل... یک جعبه... شیرینی، کار شام و باقلوای بیروت تقدیم حضور مبارک نمودم. اگرچه تا به حال که چند ماه میگذرد هنوز از وصول آن اطلاعی ندارم، لکن به مناسبت نزدیکی عید نوروز اینک... یک صندوق امانت محتوی دو قوتی [کذا] راحت الحلقوم مغز پسته و بادام و دو قوطی شیرینی متنوع کار شام و دو قوطی راحت الحلقوم بیمغز تقدیم آستان مبارکت مینمایم که نوش جان فرمایید. به احساسات رعیت پروری و مرحمت گستری حضرت اشرف عالی اعتماد کامل دارم که غمض عین از حقارت تقدیمی این حقیر فرموده، به صرف لطف و عنایت و ذرهپروری مقبول حضور مبارک خواهد آمد. زیرا هدیه اگرچه حقیر و قابل حضور مبارکت نیست، اما تقدیمکننده را دل و جان سرشار به احساسات عبودیت و جان نثاری به آن وجود مقدس است... در مقابل امر و اراده مبارکت تفویض صرف هستم. چاکر [امضا: حبیبالله هویدا].1
نامه تملقآمیز و خاکسارانه عینالملک (پدر عباس هویدا و دخیل در مقدمات کودتای 1299) به تیمورتاش، وزیر دربار رضاخان، در آستانه نوروز 1307 ش، گویای «عبودیت و جاننثاری» او به پیشگاه دیکتاتوری است.
http://www.iransohrab.ir
پیوند و همکاری بهائیت با رژیم پهلوی ـ که تاریخ، آن را به دو ویژگی «فساد» و «وابستگی» میشناسد ـ از واقعیات آشکار تاریخ است. این همکاری و تعامل، که به نحو «فزاینده» تا آخرین لحظات عمر آن رژیم ادامه داشت، سابقهای حتی بیش از عمر سلطنت پهلوی داشت و به سالها پیش از کودتای 1299 میرسید.
1. بهائیت و کودتای انگلیسی 1299
اسناد و مدارک تاریخی حاکی است که، محفل بهائیت در ایران، مدتها پیش از کودتای «انگلیسی» سوم اسفند 1299، توسط مهره نشاندار خویش: حبیبالله عینالملک (پدر هویدا نخستوزیر مشهور عصر پهلوی)، رضاخان را کشف و به سرجاسوس بریتانیا در ایران (سر اردشیر ریپورتر یا اردشیر جی) برای انجام کودتا معرفی کرد. جز این، عوامل دیگری نیز از بهائیان با کودتاچیان همکاری داشتند که پس از پیروزی کودتا حتی به کابینه سیدضیاء (رهبر سیاسی کودتا) راه یافتند. پارهای گزارشها حاکی است که رضاخان نیز متقابلا (در تعهداتش به انگلیسیها) وعدههایی درباره میدان دادن به این فرقه در ایران، داده بود. در زیر به معرفی عناصر بهائی ذینقش در کودتا میپردازیم:
الف) حبیبالله عینالملک: عینالملک (پدر عباس هویدا) از بهائیان سرشناس است که پدرش (میرزا رضا قناد شیرازی) «از حواریون عباس افندی» 1 یعنی سر عبدالبهاء (پیشوای بهائیان) و اصحاب سرّ وی بود و تا دم مرگ به وی ارادت داشت.2 ادوارد براون مینویسد: «محمدرضا شیرازی یکی از چند تن رازدار بهاء است که پس از وی عهده دار حفاظت رسالت اسرار بهائیت میشود» .3 او یکی از 9 تن بهائیانی است که عباس افندی، دو روز پس از مرگ بهاء وصیتنامه (دست کاری شدهِ) بهاء را در حضور آنان گشود و امر به خواندن آن کرد.4
پیوستگی و تقرب خاص میرزا رضا قناد به پیشوای بهائیت، به پسرش عینالملک امکان داد که مدتی در جوانی، منشی و مباشر عبدالبهاء باشد.5 عینالملک در اثر تمریناتی که کرده بود، خطی نزدیک به خط عباس افندی داشت.6 فاضل مازندرانی (از مبلغان مشهور بهائی) مینویسد: «آقا محمدرضا قناد ... از مخلصین مستقیمین اصحاب آن حضرت [عباس افندی] شد تا وفات نمود. مدفنش در قبرستان عکا7 است و از پسرانش: میرزا حبیبالله عینالملک که به پرتو تأیید و تربیت آن حضرت، صاحب حسن خط و کمال شد و همی سعی کرده و کوشید که شبیه به رسم خط مبارک نوشت و در سنین اولیه نزد آن حضرت کاتب آثار و مباشر خدمات گردید، بعدا شغل دولتی و ماموریت در وزارت خارجه ایران یافت و پسر دیگرش میرزا جلیل خیاط در عکا و هم از دخترش که در شام شوهر نمود، مآل باسعادت و رضایتی بروز نکرد» !8
یادداشت کوتاهی از عباس افندی در دست است که طی آن از پیروانش در تهران میخواهد برای عینالملک کاری دست و پا کنند و برای این کار،به دلیل انتساب عینالملک به میرزا رضا قناد، «اهمیت» قائل میشود.9 ظاهرا با همین سفارشها و حمایتها است که عینالملک «وارد کادر وزارت خارجه» گردیده و «مدت مدیدی» در کشورهای عربی (سوریه، لبنان و عربستان) کنسول میشود و تا پیش از جنگ جهانی (دوم) فعالانه به این کار ادامه میدهد و در عین حال «به او ماموریت داده میشود که در کشورهای عربی به گسترش و تبلیغ بهائیت بپردازد» .10 با این بستگی و پیوستگی، صحت شایعاتی نظیر اینکه: نام فرزند عینالملک (امیرعباس هویدا) را عباس افندی برگزیده11 و حتی نام وی در اصل: غلام عباس، بوده است، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد.
عین الملک، تحصیلکرده «مدرسه امریکاییهای بیروت» بود که «همانجا زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه را آموخت» .12 سپس راهی پاریس شد و در آنجا با سردار اسعد بختیاری (از سرداران مشروطه سکولار) ملاقات کرد. پس از چندی معلم فرزندان اسعد شد و به دستیاری او از احمد شاه لقب عینالملک گرفت. چندی بعد، نقشی تاریخی (به زیان اسلام و ایران و سود استعمار) ایفا کرد: کشف و معرفی رضاخان به سرجاسوس بریتانیا (سر اردشیر ریپورتر یا اردشیر جی) برای رهبری نظامی کودتای سوم اسفند 1299.
محمدرضا آشتیانیزاده، وکیل پراطلاع مجلس شورای ملی در عصر پهلوی، میگوید: حبیبالله رشیدیان (مستخدم سفارت انگلیس و عامل مشهور بریتانیا در ایران) برایم نقل کرد که چند سال قبل از کودتای 1299، به دستور کلنل فریزر انگلیسی، بیشتر روزهای هفته صبح به «منزل عینالملک که از متنفذین و کملین فرقه بهائیه بود و با وی سوابق دوستی و صحبت داشتم» میرفتم. در آنجا با اردشیر جی آشنا شدم و اردشیر جی روزی به عینالملک گفت: «از شما خواهشمندم که با محفل بهائیان به مشورت بنشینید و از آنها بخواهید تا صاحب منصبی بلند قامت و خوش قیافه پیدا کنند و به شما معرفی نمایند و شما آن صاحب منصب را با من آشنا کنید، اما به دو شرط: اولا اینکه آن صاحب منصب نباید صاحب منصب ژاندارم باشد و حتما باید صاحب منصب قزاق باشد. ثانیا شیعه اثنی عشری خالص نباشد ـ که ارباب اردشیر جی، مخصوصا جمله اخیر را باز تکرار کرد و برای بار دوم گفت که آن صاحب منصب نباید شیعه اثنی عشری خالص باشد. رشیدیان گفت: پس از آن ملاقات، عینالملک، رضاخان را با ارباب اردشیر جی آشنا کرد و اردشیر وسیله آشنایی رضاخان با فریز میشود و فریزر او را به دیگر انگلیسیهای دستاندر کار کودتا، چون هاوارد، اسمایس و گاردنر ـ کنسول انگلیس در بوشهر ـ معرفی مینماید» .13
گفتنی است: عینالملک که زمان نخستوزیری سیدضیاء جنرال قنسول ایران در شامات بود، روز ششم فروردین 1300 شمسی (یعنی 12 روز پس از کودتا) با روزنامه لسان العرب (شامات، 16 رجب 1339 ق) مصاحبهای به عمل آورد و ضمن ستایش کودتا، از سیدضیاء به عنوان یکی از «رجال بزرگ و کاری» ایران یادکرد که «برای احیای روح تاریخی ایران و ترقی دادن ایرانیان... نهایت کفایت را دارا میباشد» و افزود که با وی سابقه رفاقت و معاشرتی «12 ساله» دارد14 (یعنی از آغاز مشروطه دوم، با سیدضیاء دوست و معاشر است).15 همین جا بیفزاییم که: ادیبالسلطنه رادسر، رئیس شهربانی سفاک رضاخان، نیز که ترور مشهور و نافرجام شهید مدرس در اوایل سلطنت رضاخان را منتسب به او میدانند، برادر برادر زن همین جناب عینالملک، یعنی دایی عباس هویدا بود.16
ب) موقرالدوله: بهائی سرشناس دیگری که در کودتای سوم اسفند نقش داشت و پس از انجام آن نیز در کابینه برآمده از کودتا (به ریاست ضیاءالدین طباطبایی) عضویت داشت، میرزا علی محمد خان موقرالدوله بود که از «افنان» یعنی خویشاوندان مادری علی محمد باب محسوب میشد.17 موقرالدوله، که اندکی پس از کودتای 1299 درگذشت، قبلا سرکنسول ایران در بمبئی (در سال 1898)، نماینده وزارت خارجه در فارس (1900) و حاکم بوشهر18 (1911 - 1915) بود و در کابینه سیدضیاء نیز وزارت فواید عامه و تجارت و فلاحت را بر عهده داشت وی علاوه بر خویشاوندی با باب، با عباس افندی و شوقی نیز خویشی داشت؛ میرزا هادی، داماد عباس و پدر شوقی، پسردایی موقرالدوله بود. 19 اهمیت موقرالدوله بین بهائیان تا آنجا است که عباس افندی در مکاتیب خود20 فصلی را به وی اختصاص داده است.
موقرالدوله ضمنا پدر حسن موقر افنان بالیوزی (1980-1908م) از گویندگان سابق بخش فارسی رادیو بیبیسی لندن21 (و به قولی، بنیادگذار این بخش) و از سران طرازاول بهائیت است که ریاست محفل ملی روحانی بریتانیا را در سالهای 1960-1937 برعهده داشت و در 1957 توسط شوقی افندی، رهبر بهائیان، به عنوان یکی از «ایادی امرالله» منصوب شد22 و پس از مرگ شوقی نیز «چند سال عضو هیات ایادی امرالله مقیم» فلسطین اشغالی بود.23
حسن موقر، همچنین، از نویسندگان مشهور بهائیت است و آثار متعددی در تاریخ زندگانی باب و بهاء و عبدالبهاء و مسائل مربوط به آنان (همچون کتاب ادوارد گرانویل براون و دیانت بهائی، طبع 1970) دارد و افزون بر این، مشوق برخی از کتب مشهور و معاصر این فرقه بوده است.24
ج) افراد دیگر: همکاری بهائیان با کودتاچیان سوم اسفند، به افراد فوق محدود نمیشود و حسن نیکو (مبلغ پیشین بهائی که به اسلام گروید و کتابی بر ضدفرقه نوشت) پس از شرحی راجع به ضدیت ارامنه داشناک با مسلمانان در ایران و عثمانی مینویسد: «وقتی سیدضیاءالدین [طباطبایی نخستوزیر کودتا] مصدر کار شد و خواست بلدیه [شهرداری] تأسیس کند، ایپکیان [همکار دیرین سیدضیاء در روزنامه رعد و شهردار منصوب از جانب سید در دوران نخستوزیری]... فوری بهائیانی را که از معارف اخراج شده بودند به روی کار آورد و به علاوه، چندین نفر دیگر را هم در بلدیه وارد نمود، در صورتی که هزاران نفر دیگر بالیاقتتر بودند و حق تقدم داشتند» .25
سیدمحمد کمرهای (لیدر دموکراتهای ضد تشکیلی و از مخالفان قرارداد وثوقالدوله)، به سابقه همکاری ایپکیان با بهائیها در وزارت معارف زمان وثوقالدوله اشاره دارد: «...منتصر الدوله [شاغل در وزارت] معارف را دیده، گفت: کاسپار ایپکیان، مقاله نویس [روزنامه] رعد26، رئیس تفتیش معارف شده و نصیرالدوله [وزیر معارف وثوق الدوله] مثل نوکر، حاضر خدمات و با او اغلب در خلوت است و آنچه بهائی است جزو مفتشین مدارس زنانه و مردانه نموده، من جمله اشراقه خانم زن ابناصدق یا ابهی27 و منیره خانم و امثالهما را برای مدارس زنها و دیگر از بابیها را برای مدارس مردها و تمام بودجه و سیاست وزارت معارف با او است و ارامنه خودشان میگویند که کاسپار ایپکیان بابی و از دین ما خارج است» .28
2. ماه عسل رژیم پهلوی و بهائیت
پیوند بهائیت با رژیم پهلوی، خصوصا در زمان محمدرضا و سالهای پس از کودتای28مرداد، به اوج خود رسید و در دو دهه آخر سلطنت وی، آنان به بالاترین مقامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ایران دست یافتند.
سپهبد عبدالکریم ایادی، عنصر مشهور بهائی، در مقام پزشک مخصوص شاه و رئیس بهداری ارتش نفوذی تام در دربار پهلوی یافت و پست مهم نخستوزیری نیز به مدت نزدیک به 14 سال در اختیار عباس هویدا (فرزند همان عینالملک) قرار گرفت. افزون بر این دو، میتوان سیاههای بلند از مقامات مهم سیاسی و نظامی و امنیتی رژیم در نیمه دوم سلطنت محمدرضا ارائه داد که توسط اعضای این فرقه اشغال شده است. همچون: منصور روحانی (وزیر آب و برق و نیز کشاورزی)، عباس آرام (وزیر خارجه)، سپهبد اسد ا صنیعی (آجودان مخصوص محمدرضا در زمان ولیعهدی و وزیر جنگ و نیز وزیر تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی در زمان سلطنت وی)، غلامرضا کیانپور (وزیر دادگستری)، منوچهر تسلیمی (وزیر بازرگانی و اطلاعات)، دکتر منوچهر شاهقلی پسر سرهنگ شاهقلی موذن بهائیها (وزیر بهداری و علوم)، هوشنگ نهاوندی (وزیر علوم، رئیس دانشگاه تهران و شیراز، رئیس دفتر فرح و یکی از ارکان حزب شه ساخته رستاخیز)، فرخرو پارسای (وزیر آموزش و پرورش)، سپهبد پرویز خسروانی (فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز در جریان کشتار 15 خرداد 42، آجودان فرح، معاون نخستوزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی و مدیر عامل باشگاه تاج بعد از بازنشستگی)، دکتر شاپور راسخ (رئیس سازمان برنامه و بودجه)، پرویز ثابتی (معاون سازمان امنیت و «مقام امنیتی» مشهور)، ارتشبد جعفر شفقت (رئیس ستاد ارتش)، سپهبد علی محمد خادمی (رئیس هیات مدیره و مدیر عامل هواپیمایی ملی ایران «هما» ) و در ردههای پایینتر: مهتدی، از بهائیان کاشان (عضو دفتر مخصوص فرح پهلوی)، ایرج آهی (رئیس دفتر شهرام سپهری نیا پسر اشرف)، نویدی (معاون دکتر اقبال رئیس شرکت نفت)، ایرج وحیدی، (معاون شهرسازی و مسکن)، منوچهر وحیدی برادر وی (معاون شهرسازی و مسکن)، مهندس مجد (معاون فنی وزارت کار)، پرتو اعظم (مدیر کل امور اجتماعی وزارت کار)، خانم نبیل (عضو دفتر دکتر نهاوندی) و...
بر آنچه گفتیم، باید ارتباط دیرین و تنگاتنگ میان برخی از نخستوزیران عصر پهلوی نظیر حسین علاء و اسدالله علم با بهائیان و محافل آنها را افزود و چهرههایی چون هژبر یزدانی (سرمایهدار «لمپنمآب» مشهور)، حبیب ثابت میلیونر مشهور، مشهور به ثابت پاسال (رئیس محفل ملی بهائیان ایران، صاحب پیشین رادیو تلویزیون و نیز مالک کارخانه پپیسی کولا)، مهندس ارجمند (رئیس کارخانه ارج)، عباس رادمهر (رئیس کارگزینی بانک پارس) و مهدی میثاقیه (سرمایهدار و صاحب استودیو میثاقیه) را نیز که بر شریانهای اقتصادی و هنری کشور در آن روزگار چنگ انداخته بودند بدان اضافه کرد.
در آن میان، مناصب و مقامات فرهنگی کشور آماج حمله خاص بهائیان قرار داشت و در این باره، علاوه بر وزارت پیشگانی چون: دکتر منوچهر شاهقلی (وزیر علوم)، هوشنگ نهاوندی (وزیر علوم و رئیس دانشگاههای شیراز و تهران) و فرخرو پارسای (وزیر آموزش و پرورش) که فوقا از آنها یاد شد، میتوان به اسامی زیر اشاره کرد: ذبیح قربان، بهائی فراماسون (رئیس دانشگاه شیراز)، مهندس هوشنگ سیحون (رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران)، دکتر علی محمد ورقا (مدیر گروه جغرافی دانشگاه تربیت معلم)، دکتر ایرج ایمن، رئیس موسسه تحقیقات تربیتی همان دانشگاه)، دکتر علی توانگر و دکتر منجذب (استادان دانشکده اراک در زمان پهلوی) و... .
حضور وابستگان به فرقه در مصادر مهم و حساس سیاسی، فرهنگی، نظامی و...، ضمنا بستر مساعدی را برای گسترش فعالیت تبلیغی آنان در مهد تشیع ایجاد کرد که از آن تا میتوانستند سود جستند.
پینوشتها:
1. معمای هویدا، عباس میلانی، ص 53 2. ظهور الحق، فاضل مازندرانی، جلد 8، قسمت دوم، ص 1138 3. تاریخ جامع بهائیت (نو ماسونی)، بهرام افراسیابی، به نقل از: 20 Material for study the Babi Religion. P4کشف الحیل، عبدالحسین آیتی: چ 4: ج 3، ص 126 5. تاریخ جامع بهائیت (نوماسونی)، بهرام افراسیابی، صص 723-722؛ کشف الحیل، آیتی،.......ص 211 6. برای مشاهده خط عینالملک ر.ک، اسنادی از عملکرد خاندان پهلوی، رضا آذری شهرضایی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران 1381، ص 12 7. مرکز سابق بهائیت در فلسطین اشغالی 8. ظهور الحق، جلد 8، قسمت دوم، ص 1138. تعریض به میرزا جلیل خیاط (=جلیل افندی: برادر عینالملک و از بهائیان حیفا) در نوشته فوق از آن رو است که وی از بهائیت برگشت. ر.ک، کشف الحیل، چ 4: 3/224 9. معمای هویدا، صص 53 54 10. مجله چهره نما، شماره 29 رمضان 1350 11. الیگارشی یا خاندانهای حکومتگر ایران، ج 4: خاندان هویدا، گماشته صهیونیسم و امپریالیسم، ابوالفضل قاسمی، ص 85 12. معمای هویدا، ص 52 13. ر.ک، «سوابق رضاخان و کودتای سوم حوت 1299» ، محمدرضا آشتیانی زاده» ، به اهتمام سهلعلی مددی، تاریخ معاصر ایران، کتاب سوم، زمستان 1370، ص 107 14. اسناد موسسه تاریخ معاصر ایران، ش 24 تا 1139-28 ک 15. اسناد و مکاتبات تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه (1312-1304 هـ. ش)، تهیه و تنظیم: مرکز اسناد ریاست جمهوری...، به کوشش عیسی عبدی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران 1383، ص 56 16. ر.ک، الیگارشی...، ابوالفضل قاسمی، همان، 4/80 17. سفرنامه سدیدالسلطنه، ص 399 18. و به قول آهنگ بدیع، ارگان بهائیان [سال 1353، ش 330، ص 35 :] «سالها حاکم بنادر و ولایات خلیج فارس بوده» است 19. جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران...، عبدالله شهبازی، همان، ص 18 20. ج 3، صص 241-238 21. گوهر، سال 2، ش 11 و 12، بهمن و اسفند 1353، مقاله استاد محیط طباطبایی؛ بهائیان، محمدباقر نجفی، کتابخانه طهوری، ص 379 22. ر.ک، جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران...، عبدالله شهبازی، مندرج در: تاریخ معاصر ایران، س 7، ش 27، پاییز 1382، ص 18؛ آهنگ بدیع، سال 16 (1340ش)، ش 3، ص 72؛ 1353، ش 330، ص 35 23. آهنگ بدیع، 1353، ش 330، ص 35 24. در باره آثار بالیوزی و اهمیت آن نزد بهائیان، ر.ک، مقاله هوشنگ را‡فت، مندرج در مجله آهنگ بدیع، سال 1353، ش 330، ص 37-35 25. فلسفه نیکو، چاپ 2: موسسه مطبوعاتی فراهانی، 2/ 198 26. متعلق به سیدضیاء الدین طباطبایی، عامل کودتای انگلیسی حوت 1299 شمسی 27. از ایادی چهارگانه عباس افندی در تهران28. روزنامه خاطرات سید محمد کمرهای، به کوشش محمدجواد مرادی نیا، نشر و پژوهش شیرازه، تهران 1382، 2/847
http://www.iransohrab.ir
به گزارش جراید، رئیس مجلس اسرائیل 14 تیر 1377 از مرکز بهائیت در حیفا دیدار، و ضمن حمایت از فعالیتهای فرقه، خواستار آزادی عمل بیشتر آنها در ایران شد.1 اول خرداد 80 مصادف با 28 صفر سالروز رحلت پیامبر اکرم (ص) و امام مجتبی (ع)، رژیم اسرائیل به مناسبت تجمع بهائیان برای افتتاح ساختمان مرکزی آنان در حیفا جشن و پایکوبی مفصل به راه انداخت. گفتنی است که، ساخت این مجموعهِ 250 میلیون دلاری با حمایت مستقیم اسحاق رابین نخستوزیر وقت اسرائیل از 1372 آغاز شد. نکته قابل توجه، دعوت گسترده از خبرنگاران رادیو تلویزیونهای جهان برای پوشش خبری این مراسم بود. گردانندگان مراسم از خبرنگاران خواستار نشر مطالب مختلفی به نفع رژیم صهیونیستی و بهائیت بودند که از آن جمله این مطلب بود که: دولت اسرائیل با نهایت افتخار میتواند میزبان همهِ بهائیان جهان ـ به ویژه بهائیان ساکن در کشورهای اسلامی ـ باشد!2
شهریور 82 شارون، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و قصاب صبرا و شتیلا، در سفر هند، از مرکز بهائیان در دهلی (نیلوفر آبی) دیدار کرد3 که نشان از اهمیت فرقه برای اسرائیل داشت. در یکی از تازهترین حمایتها، ایهود اولمرت (نخستوزیر اسرائیل) برای توجیه عقبنشینی دولتش از تهدید جمهوری اسلامی به حمله نظامی، ارادتش را به بهائیان اعلام و درواقع، روغن ریخته را نذر امامزاده کرد! وی در 17 دی 85 در نطقش که تعدادی از سران بهائیت نیز در آن حضور داشتند، ضمن رد اخبار منتشره پیرامون حمله ارتش رژیم صهیونیستی به تأسیسات ایران، به سران بیتالعدل اطمینان داد که به احترام مقدسات بهائیها در ایران، از حمله به این کشور منصرف شده است! به گزارش یک روزنامه اسرائیلی، بهائیان به دعوت وزارت خارجه اسرائیل در این جلسه حضور یافته و در بینشان چهرههای سرشناس بهائی، از جمله یک ایرانی وابسته به فرقه، نیز به چشم میخورد.4 سال پیش در نبرد شکوهمند حزبالله لبنان با ارتش صهیونیستی که به پیروزی رزمندگان اسلام انجامید، بندر حیفا که مرکزیت بهائیان در آنجا است، آماج حملات موشکی حزبالله قرار گرفت و احتمالاً تلاش برای جلب مساعدت بهائیان جهت جلوگیری از فرارشان (همراه یهودیان) از اسرائیل، در اقدام اولمرت به دلداری «خاله مآبانه» به سران بهائیت، بینقش نبوده است.
بهائیان نیز در دو دههِ پس از انقلاب، با همه توان در خدمت صهیونیسم و مولود آن: اسرائیل بوده و از جمله، با ورود غیرقانونی و قاچاق کالاهای اسرائیلی به داخل ایران، سعی در کمک به اقتصاد بحران زدهِ آن رژیم دارند. به گزارش جراید، بیش از 440 هزار عدد لنز عینک ساخت رژیم اشغالگر قدس در کارخانه «شایان عدسی» واقع در شهرک صنعتی جعفرآباد کاشان کشف شد. شایان ذکر است که این کارخانه به منصور ـ م، عنصر بهائی ساکن کاشان، تعلق داشت که قاچاقچی لنز عینک است و لنزهای ساخت کارخانجات اسرائیل را در جعبههای معمولی و با مارک یک شرکت لنزسازی خارجی بسته بندی و وارد کشور کرده بود. همچنین فرزند ارشد رئیس تشکیلات بهائیت در ایران معروف به نیکی نیز یکی از دلالان عینک در ایران به شمار میرود.5
پینوشتها:
1. روزنامه جمهوری اسلامی، 15 تیر 1377 2. پایگاه اطلاع رسانی موعود 3 (WWW.Mouood.com). مهرداد صفا، «افعی در هند» ، روزنامه جامجم، 17/2/1383، ص 8 4. روزنامه جمهوری اسلامی، سال 28، ش 7962، چهارشنبه 20 دی 85، ص 2 5. کیهان، 8 و 29 شهریور 1385
http://www.iransohrab.ir
دوران قاجار در تاریخ معاصر ایران، برههای سرنوشتساز است. مهمترین مسئله این دوران، تهاجم بیگانگان به کیان فرهنگی، دینی و سیاسی ایران اسلامی است که در قالب تهاجمات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نمایان شد. بروز حملات خارجی و به تبع آن ناآرامیهای داخلی، ناشی از شورش حسنخان سالار، بابیه و...، هر یک جلوهای از این تهاجمات بود. در این میان، پیدایش فرقههای «ساختارشکن» نظیر بابیه و بهائیه و سازمانهای مخفی مانند فراماسونری، تلاشی بود برای فروپاشی وحدت و انسجام ملت ایران که لطمات فراوانی هم به استقلال کشور وارد ساخت. با یک بررسی اجمالی، شباهتهای زیر بین دو «تشکیلات» و درواقع: دو «حزب سیاسی» بهائیت و فراماسونری در تاریخ معاصر ایران، قابل ردیابی و تشخیص است:
1. نقش بیگانگان در «کاشت و برداشت» آنها: هر دو تشکیلات، به تحریک بیگانگان در ایران بالیده و از حمایتشان برخوردارند. تأسیس (یا دست کم بسط و گسترش) بابیت و بهائیت با مداخلات مستقیم روس و نقشه انگلیس صورت گرفت و تأسیس فراماسونری نیز توسط سر گور اوزلی (سفیر انگلیس در زمان فتحعلی شاه) و سپس مانکجی (افسر اطلاعاتی انگلیس در ایران) در بحرانیترین شرایط حاکم بر کشور ما، در نبرد با بیگانگان و نقاهت شدید ناشی از آن، انجام شد.
2. ساختارشکنی سیاسی: هر دو تشکیلات در ایران به منظور سرنگونی حکومت مرکزی ایران و ایجاد تغییرات گسترده سیاسی ایجاد شد: بابیت، با راه اندازی جنگ مسلحانه و طرح ترور دولتمردان و شاه قاجار، و انجمن ماسونی با ترویج تفکرات سیاسی غرب و هدایت لژهای آن دیار.
3. ساختارشکنی فرهنگی ــ دینی: هر دو تشکل، با اساس اسلام در ایران مشکل داشتند و استراتژی براندازی فرهنگ اسلامی را تعقیب میکردند. اعلام بابیت، مهدویت، نبوت و الوهیت، و نسخ اسلام و قرآن و کلیه احکام شرعی از سوی باب و اتباع بابی و بهاییاش، و جعل برخی احکام و مقررات به عنوان دین توسط آنها، و متقابلاً ترویج مذهب انسانیت (اومانیسم) و حذف ادیان وحیانی اصیل، ترویج یهودیت و مسیحیت مسخ شده و عنود با اسلام (که در نهایت منجر به بیزاری از عنوان دین نزد اعضا شده و آنان را به بیدینی مطلق سوق میدهد) در فراماسونری، حرکتی بود در راستای شکستن ساختارها و هنجارهای فرهنگی.
4. طرد هر دو جریان توسط جوامع اسلامی: انزجار مسلمانان از هر دو تشکیلات بابی ــ بهایی و ماسونی، و تکفیر آنان توسط مراکز و مجامع اسلامی شیعه و سنی، دیگر ویژگی مشترک این دو حزب سیاسی است که شرحش مجالی دیگر میطلبد.
http://www.iransohrab.ir
الف) جنگ شش روزه: در ژوئن 1967 (خرداد 1346) با حملهِ سریع و سنگین ارتش اسرائیل سومین جنگ میان اعراب و اسرائیل درگرفت که با حمایت دول امپریالیستی، به شکست ارتشهای عربی منجر شد و بخش وسیعی از اراضی اسلامی همچون صحرای سینا، ارتفاعات جولان، کرانه باختری رود اردن و قدس به اشغال صهیونیستها درآمد.
بهائیان در خلال این جنگ برخلاف شعارشان مبنی بر «صلح جهانی»، به جای محکوم کردن صهیونیستها به عنوان «آغازگر جنگ و متجاوز» ، در کنار ارتش اسرائیل قرار گرفتند و همهگونه حمایت را از صهیونیستها به عمل آوردند و از آن جمله به گزارش ساواک در تاریخ 10/5/46 مبلغی در حدود 120 میلیون تومان (که آن موقع رقم بسیار هنگفتی بود) به وسیله بهائیان ایران جمعآوری گردید که به ظاهر برای بیتالعدل در حیفا ارسال شود «ولی منظور اصلی آنها از ارسال این مبلغ، کمک به ارتش اسرائیل میباشد.» ساواک در ادامه میافزاید: «مقدار قابل ملاحظهای از این پول به وسیله حبیب ثابت تعهد و پرداخت شده است.» 1
ب) نبرد رمضان: در اکتبر سال 1973 که مقارن با ماه مبارک رمضان بود، ارتش کشورهای اسلامی در عملیاتی برقآسا همچون صاعقه بر صهیونیستها فرود آمدند، تا اراضی خود را بازپس گیرند. نیروهای مصری در مدتی کوتاه از کانال سوئز عبور کردند و دیوار عظیم بارلو را که از سوی صهیونیستها تسخیرناپذیر خوانده میشد، پشت سر گذاردند. در سایر جبههها نیز سوریه و اردن صهیونیستها را گوشمالی دادند و برای نخستین بار افسانهِ شکستناپذیری ارتش اسرائیل را باطل ساختند. در این اوضاع، نشریات بهائیان به تکاپو افتادند و علیه جنگ و ویرانی! به مبارزه برخاستند. آنان که در طول جنگ سال 1967 سکوت اختیار کرده بودند، این بار به قلمفرسایی پرداختند و در سر مقاله نشریه رسمی محفل ملی بهائیان ایران با عنوان: «نزاع و جدال منفور درگاه کبریاست» چنین نوشتند:
بشر غافل خیلی زود اثرات شدید جنگهای گذشته را از نظر دور داشته و تحت عناوین مختلفه به بهانهجویی پرداخته و میکوشد تا برای اطفای آتش اغراض خویش، دوباره هوا را مسموم سازد و ابناء نوع خود را به دیار نیستی و هلاکت رهسپار نماید.
و در ادامه مقاله، فصل مشبعی در مذمت جنگ سخن گفتند.2
بهائیان چنان از شکست صهیونیستها سرخورده و ناراحت شده بودند که حتی مجله ورقا، نشریه ویژه نونهالان بهائی، را نیز از مویههای خویش بینصیب نگذاشتند و در شماره آبان 52 (اولین شماره پس از جنگ) در مقالهای مفصل که ظاهراً یک دختربچه بهائی به نام سویدا معانی (از بهائیان ایرانیتبار ساکن اسرائیل) فرستاده است، شدیداً برای خانوادههای صهیونیست که فرزندانشان را به میدانهای جنگ فرستادهاند، نوحهسرایی کرد و با استفاده از عبارات عاطفی کوشیدند احساسات اطفال بهائی را به نفع صهیونیستها تحریک کند و این کودکان را از ابتدا با محبت صهیونیستها و کینهِ مسلمانان پرورش دهد. در بخشی از این مقاله میخوانیم:
در این چند روزهِ جنگ، وضع مردم خیلی رقتبار بود، مادرها و بچههایشان نگران و پریشان، منتظر وصول اخبار جنگ بودند... وقتی خبر قتل کشتهشدگان و شمارهِ آنها منتشر میگردید، اشکها سرازیر میشد و همگی داغدار بودند... و غروبها که مادران دست فرزندانشان را گرفته تنهایی به گردش میرفتند، حالت محزونی از چهره همگی نمودار بود.3
ممنوعیت بهائیت در سال 1962 در مصر توسط جمال عبدالناصر
دقیقاً به خاطر همین همسویی و همدلی میان صهیونیستها و بهائیان، و تلاش عناصر بهائی در کسب اطلاعات در کشورهای اسلامی، بود که مسلمانان به این فرقه حساس شدند و اقدامات زیر را سامان دادند:
1. در سال 1960 در خلال مجمع عمومی مؤتمر اسلامی بیتالمقدس، یکی از شرکتکنندگان ایرانی از نقش اطلاعاتی بهائیان برای اسرائیل سخن گفت که البته کشورهای عربی مسئله را جدی نگرفتند.
2. پس از شکستهای سنگین اعراب از اسرائیل و روشن شدن نقش بهائیان در کشورهای اسلامی مبنی بر کسب اطلاعات به نفع رژیم صهیونیستی، اتحادیه عرب در برابر این فرقه موضعگیری کرد و موضوع بهائیت در دستور کار «دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل» قرار گرفت. این دفتر مأموریت داشت که تمام شرکتها و مجتمعهای صنعتی و اقتصادی خارجی را که با اسرائیل منافع مشترک دارند شناسایی و نام آنها را برای تحریم در اختیار کشورهای عربی قرار دهد.
خبرگزاری رویتر در 10 ژانویه 1975 از دمشق به، نقل از محمد محجوب مسئول دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل، اعلام کرد که در کنفرانس ماه آینده، مبارزه با گروه بهائی از سوی این دفتر به طور جدی بررسی خواهد شد و بهطور رسمی این فرقه را یک جنبش طرفدار اسرائیل و صهیونیسم خواند.4 همین مضمون را خبرگزاری خاورمیانه، همان روز به نقل از محجوب مخابره کرد.
کنفرانس مزبور روز 23 فوریه در قاهره برگزار شد و تصمیمات آن، در 25 فوریه منتشر شد. اجلاس مزبور پیرامون بهائیت تصمیم مهم زیر را اتخاذ کرد:
و قرر المکتب ایضاً فرض حظر علی نشاط البهائیین فی الدول العربیه و اغلال محافلهم بعد ان ثبت ان الصهیونیه تستر ورائهم.5
یعنی: همچنین دفتر [تحریم اعراب علیه اسرائیل] مقرر داشت که دولتهای عربی باید از تحرکات بهائیها و تشکیل محافل آنها شدیداً جلوگیری کنند زیرا [برای اعضا مسلم شد که] صهیونیسم پشت آنان پنهان شده است.
ج) مجمع الفقه الاسلامی وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی بالاترین مرجع دینی در جهان اسلام است که فقهای 57 کشور اسلامی از تمامی مذاهب و فرق حتی وهابیت در آن عضویت دارند. این مجمع در جلسات 18 تا 23 بهمن 1366/ 6 تا 11 فوریهِ 1988 خود طی مصوبهای، «ادعای رسالت بهاءاللّه و نزول وحی بر وی» و دیگر معتقدات بهائیان را مصداق «انکار ضروریات دین» شمرد.6در 26 ژانویه 1987 مطابق با 29 جمادیالاول 1407 نیز قطعنامهای به امضای فقهای شیعه و سنی عضو مجمع منتشر کرد که بهائیان را به اجماع مسلمانان، کافر و خارج از دین اسلام شمرده و خواستار برخورد مقتضی با آنان از سوی دولتها و ملتهای اسلامی میشد.7
پینوشتها:
1. جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 332 و سند 96/2 2. اخبار امری، سال 1352، ش 13، سخن ماه (نزاع و جدال منفور درگاه کبریاست)، صص 377-380 3. ورقا، نشریه نونهالان بهائی ایران، سال 1352، ش 8 (آبان)، صص 20-22 4. محمدرضا نصوری، پیوند و همکاری متقابل بهائیت و صهیونیسم. مندرج در: فصلنامه انتظار موعود، ش 18، ص 247 به نقل از بولتن خبری سازمان رادیو ـ تلویزیون ملی ایران، دفتر مرکزی. خبر 232، 21 دی 1353 5. همان 6. مجمع فقه اسلامی، مصوبهها و توصیهها: از دومین تا پایان نهمین نشست، ترجمهِ محمد مقدس، قم 1418، صص 84-85 7. مع مؤتمرات مجمع الفقه الاسلامی (المؤتمرات الفقهیه)، محمد علی تسخیری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1/326ـ327.
http://www.iransohrab.ir
با دستگیری و اعدام باب و وقوع حوادث خونین در ایران (در خلال سالهای 1264 و 1265ق) نظیر ترور آیت الله شهید ثالث و آشوب در نقاط مختلف ایران (مازندران، زنجان و نیریز) مقارن با سالهای نخست سلطنت ناصرالدینشاه، اوضاع کشور بسیار آشفته شد و حمایت پنهان و آشکار بیگانگان از عناصر شورشی، بر پیچیدگی اوضاع افزود. اما اقدامات قاطع امیرکبیر در سرکوب غائله، عرصه را بر آنها تنگ کرد و توانست موج ناآرامیهای ناشی از شورش مسلحانه بابیان را مهار کند. اتباع باب که بعد از اعدام او بر سر جانشینی دچار درگیریهایی شده بودند در 1268ق ناصرالدینشاه را با هماهنگی برخی از سران حکومت نظیر میرزا آقاخان نوری ترور کردند که البته به جایی نرسید و توطئهگران (از جمله حسینعلی بهاء) دستگیر شدند. حمایت جدی سفارت روسیه و شخص سفیر، پرنس دالگوروکی، از بهاء باعث شد که او همچون یک تحت الحمایه روس از زندان و اعدام نجات یافته و در 1269 تحتالحفظ به بغداد منتقل شود. بهاء با همکاری برادرش (یحیی صبحازل) که او نیز خود را به بغداد رسانده بود موفق شد بابیان را گرد خود جمع کند و به فعالیتهایسوء خویش ادامه دهد. در فاصله 1270ــ1280ق اتفاقات مهمی در ایران رخ داد که از جمله آنها میتوان به واقعه تجزیه هرات و افغانستان از ایران، تأسیس فراموشخانه فراماسونری ملکم خان و انحلال آن، ورود مانکجی لیمجی هاتریا (رئیس سازمان اطلاعاتی انگلیس در ایران) به کشورمان در 1270ق و ملاقاتش در 1280ق با حسینعلی بهاء در بغداد اشاره کرد.
با سرخوردگی بابیان از عدم موفقیت در سرنگونی قاجاریه و آشنایی آنها با افکار و تحرکات اعضای محفل فرهنگی مانکجی نظیر شاهزاده جلالالدین میرزا، آخوندزاده، میرزا ملکمخان، میرزا حسینخان سپهسالار و...، تغییراتی در روش فکری ایشان به وجود آمد و آنها با افکار ماسونی و لیبرالی آشنا شدند. بابیان در ادرنه با افکار آخوندزاده (یعنی همان بالگونیک فتحعلی آخوندوف: دستیار نایب السلطنه روسیه در قفقاز اشغالی، و یکی از مروجین فراماسونری در ایران) آشنا شدند. آنان با دیدن مکاتیب جلالالدوله و کمالالدوله اثر آخوندوف پی بردند غیر از دعاوی باب، حرفهای دیگری نیز از جمله افکار ضددینی آخوندوف و ملکم وجود دارد که در ایران رواج یافته است. نفوذ سپهسالار و ملکم در حلقه اطرافیان ناصرالدینشاه به آنان آموخت که اگر راه شورش مسلحانه مسدود است، از راه دیگر هم میتوان به مقصود رسید.
آنان با تدوین کتاب «تاریخ جدید» که صورت اصلاح شده «تاریخ قدیم» بابیان بود واژههای تند بر ضد شاه قاجار و برخی عوامل حکومت را حذف یا تعدیل کردند و در عوض، همصدا با امثال آخوندوف، حملات پیشین خود به روحانیت را شدت بخشیدند. آنها با استفاده از روش ملکم و آخوندزاده، دست به تألیف رسالههای جدیدی مانند مقاله سیاح یا رسالات دیگری به تقلید از روش رساله «شیخ و رفیق» زدند. ملکمخان مؤسس فراموشخانه در ایران با حسینعلی بهاء ارتباطاتی داشت. بر طبق گزارش رکنالدوله به امینالسلطان در 1308ق، ملکم در عکا با بهاء دیدار و مذاکره داشته است.1 عباس افندی نیز بعدها طی نوشتهای تلویحاً از زحمات ملکم تقدیر و از اینکه دوستانش حق او را پاس نداشتند اظهار تأسف میکند.2
ارتباط بهاء با مانکجی، که یکی از مهمترین پلهای ارتباط بین بهائیان با فراماسونها و دولت بریتانیا بود، بسیار مهم است. جایگاه سیاسی / اطلاعاتی مانکجی در تحولات ایران، عضویتش در لژهای ماسونی هندوستان و راهاندازی فراموشخانه توسط و به تشویق اعضای محفل او در ایران و حضور برخی از بابیان در این سازمان مخفی و فوق سری جاسوسی، حکایت از تجمع همه براندازان فعال، در تشکیلاتی مخفی میکرد که مبارزه با ادیان وحیانی و نفوذ در شئون سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ملتهای مسلمان را با ادبیاتی جدید و نوین مبتنی بر اومانیسم، وحدت عالم انسانی، حکومت واحده بشری و... تعقیب میکردند. نقش مانکجی در تدوین تاریخ باب و بهاء و اشتغال بهائیان در تجارتخانه او، ارتباط سران بهائیت را با مانکجی، چهره شاخص فراماسونری در ایران، ثابت میکند. (ایام: بحث راجع به مانکجی و روابط او با بهائیان، قبلا در مقالهای جداگانه گذشت).
حضور تعدادی از بابیان در انجمنهای مخفی در کنار چهرههای شاخص فراماسونری و عضویت تعدادی از آنها در فراموشخانه ملکم و لژ بیداری در دوره قاجار و در آستانه مشروطه، حکایت از همنوایی این دو جریان با هم دارد. حبیب ثابت از چهرههای مطرح بهائیت، در کتابچهای تحت عنوان سجن اعظم سخنی دارد که درخور تعمق و پیگیری است. او مدعی است که اکثریت اعضای انجمنی که قبل از طلوع آفتاب در دوره مشروطه تشکیل میشد از بابیها تشکیل میشدند.3 احتمالاً منظور او انجمن بینالطلوعین است که افرادی نظیر ابراهیم حکیمی، ملکالمتکلمین، سید جمال واعظ، اردشیرجی و... عضو آن بودند.
حضور جدی بابیان در لژهای ماسونی و انجمنهای مخفی شبهماسونی حکایت از ارتباط عمیق شاخه ازلی بابیت با فراماسونری دارد. حضور افرادی نظیر یحیی دولتآبادی، علیمحمد دولتآبادی، سید جمال واعظاصفهانی، ملکالمتکلمین و... در لژ بیداری مؤید این نظر است. یکی دیگر از بهائیانی که عضو فراماسونری و دارای درجه 33 فراماسونری بود، علیقلیخان نبیلالدوله بود که در لژهای آمریکا عضویت داشت. وی جایگاهی ویژه در نزد بهائیان داشت و مدتی در سفارت ایران در واشنگتن مشغول کار بود. تعلقخاطر سران بهائیت به فراماسونری، با سفرهای عباس افندی به اروپا و آمریکا جلوه آشکارتری به خود گرفت. حضور رهبر بهائیان (سر عباس افندی) در لژهای ماسونی آمریکا و ایراد سخنرانی در لژهای ماسونی و انجمنهای شبهماسونی تئوسوفی4، گواهی دیگر بر وجوه و اهداف مشترک این دو فرقه است. این امر در عملکرد سایر بهائیان نیز مشاهده میشود، که ذیلاً به اختصار به مواردی از آن اشاره میکنیم:
ابوالفضل گلپایگانی، از یاران عباس افندی و از نویسندگان بهائی، در سفر به آمریکا در مجامع فراماسونری حاضر شد و به ایراد سخنرانی پرداخت.5 میرزا محمدرضا شیرازی معروف به پروفسور شیرازی، عضو انجمن تئوسوفی هندوستان، در 1914 با عباس افندی در فلسطین ملاقات کرد و شرح ملاقات و گفنگویش را در بازگشت برای اعضای انجمن تشریح کرد.6 روحیه ماکسول (بیوه شوقی افندی سومین رهبر بهائیان) در سفر به برزیل از سوی جمعیتهای وابسته به فراماسونری لاینز، روتاری و تسلیح اخلاقی مورد استقبال واقع شد7 و با اعضای روتاری و لاینز ملاقات نمود.8
علیاکبر فروتن (از سران شاخص و فعال بهائیت) به عنوان نماینده بیتالعدل در سفر به هنگکنگ در کلوپ روتاری حاضر و سخنرانی کرد.9 اولینگا از دیگر سران بهائیت در سفر به جامائیکا در باشگاه لاینز سخن گفت.10 بهائیان میکوشیدند اعضای فراماسونری و تئوسوفی را به بهائیت جذب کنند، از جمله «هارلان اوبر» موفق شد دکتر هرمان گروسمن عضو مجمع تئوسونی را به عضویت بهائیت درآورد.11 بهائیان شهر سااورک برزیل نیز آثار بهائی را در کلوپهای روتاری و لاینز پخش میکردند.12 در سفر جمعی از بهائیان به آفریقا، آنان در کلوپ روتاری شهر آروشا حضور یافته و با اعضاء [درباره بهائیت] صحبت کردند.13 در 1332 بهائیان جشن صد سالگی فرقه خود را در اقدامی معنادار در سالن بزرگ لژ فراماسونری آمریکا به نام «معبد مدینه» برگزار کردند.14 مجله روتاری اسرائیل به مناسبت صدمین سال تأسیس خود پشت جلد مجله، عکس حسینعلی نوری را چاپ کرد و قسمتی از آثار او را نیز در مجله درج نمود.15
در سالهای نهضت ملی شدن نفت، شاهد تشکیل لژ همایون در ایران هستیم که یکی از کارکردهای اصلی آن مقابله با نهضت ضد استعماری نفت، و جاسوسی برای انگلیس بود. یکی از اعضای این لژ دکتر ذبیح قربان از اعضای فرقه بهائیت بود که نفوذ فراوانی در شیراز داشت. او رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز و عضو مؤسس لژ دیگری به نام حافظ نیز بود.16 قربان در رژیم پهلوی، تا ریاست دانشگاه شیراز نیز بالارفت. او دارای پنجاه سمت رسمی و غیررسمی در کشور بود. وابستگی وی به بریتانیا به قدری آشکار بود که مردم شیراز هنگامی که کنسولگری انگلیس در شیراز مدتی تعطیل شد میگفتند: احمق آن کس است که با بودن قربان از تعطیل کنسولخانه خوشحال شود!17 ذبیح قربان با همکاری مستر شارپ انگلیسی (کشیش کلیسای شمعون غیور شیراز) آرم دانشگاه شیراز را با استفاده از علائم مسیحیت صهیونیستی (سپر عیسویان در جنگهای صلیبی علیه مسلمانان) سفارش داد که استاد محیط طباطبایی از آن پرده برداشت.18
امیرعباس هویدا، بهائی دیگری است که به عضویت لژهای ماسونی درآمد و بیش از 13 سال نخستوزیری رژیم پهلوی را عهدهدار بود. جد و پدرش از بهائیان مشهور بودند (جدش محرم راز بهاء و عباس افندی بود). هویدا نیز در لژ فروغی عضویت داشت.19 در دوره نخستوزیری او بهائیت توانست ارکان دولت و نظام را درچنگ خود گیرد و عضو لژ بزرگ ایران و موقعیت خود را تقویت کند. منصور روحانی، عضو کابینه هویدا، و وزیر آب و برق و کشاورزی و منابع طبیعی، دیگر بهائی ماسن آن روزگار بود. او عضو لژهای مولوی، سعدی و مشعل بود و در کلوپ روتاری نیز عضویت داشت.20 همچنین، دارای رابطه نامشروع با وقیحترین خواننده زن عصر پهلوی (عهدیه) بود، که از بازگوکردن اسناد تکان دهنده آن شرم داریم. منوچهر تسلیمی، دیگر بهائی فراماسون و عضو لژ ابنسینا بود که در آن لژ به مقام سرپرست اول و قائممقام استاد اعظم رسید. وی،که در 1339 دبیر لژ مولوی نیز شد، در کابینه هویدا عهدهدار وزارت بازرگانی و اطلاعات بود. عباس آرام وزیر خارجه کابینه، دیگر بهائی فراماسون دستگاه پهلوی بود که در لژ ستاره سحر عضویت داشت.21 این موارد، شمهای از ارتباط بهائیت و فراماسونری در ایران بود که به آن پرداختیم.
ارتباط سران بهائیت با فراماسونری در جهان، موضوعی است که تحقیق و تعمق بیشتری میطلبد. فراماسونری و بهائیت در ایران و جهان اسلام، دارای اهداف مشترک بوده و از منشاء مشترکی نیز حمایت میشوند. خاستگاه اصلی فراماسونری، اندیشههای
(در گوهر) صهیونیستی و آرمانهای صلیب ــ صهیون و به اصطلاح رایج: مسیحیت صهیونیستی است. از سوی دیگر، پیوند عمیق سران بهائیت با صهیونیسم و خدمات آنان به مسیحیت صهیونیستی، باعث نزدیکی این دو جریان به یکدیگر شده است. استعمار میکوشد از این دو، به مثابه ابزاری جهت شکستن اقتدار و صلابت فرهنگی جهان اسلام، و نفوذ در ارکان حکومتهای سرزمینهای اسلامی، سود جوید ــ واقعیت تلخی که، مقابله با آن، هوشیاری نخبگان سیاسی و فرهنگی جهان اسلام را طلب میکند.
پینوشتها:
1. ابراهیم صفایی، پنجاه نامه تاریخی، دوران قاجاریه، ص 121 2. مائدههای آسمانی، 9/144 3. اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، اسناد حبیب ثابت 4. آهنگ بدیع، سال سوم، ش 15 و 16، ص 16 5. آهنگ بدیع، سال هشتم، ش 6 و 7، ص 128 6. آهنگ بدیع، س 21، ش 7 و 8، ص 208 7. اخبار امری، سال 1347، ش 3، صص 186-187 8. اخبار امری، سال 1347، ش 6 و 7، ص 447 9. اخبار امری، سال 1356، ش 2، ص 77 10. اخبار امری، سال 1349، ش 12، صص 332-333 11. آهنگ بدیع، سال 18(1342)، ش 1، ص 27 12. اخبار امری، سال 1347، ش 6 و 7، ص 457 13. اخبار امری، سال 1353، ش 6، صص 176-177 14. آهنگ بدیع، سال هشتم (1332)، ش 6 و 7، ص 114 15. اخبار امری، سال 1351، ش 1 16. رائین. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 3، ص 380 17. همان، ص 385 18. همان، ص 385 19. رائین، همان، ص 680 20. همان، ص 375 و اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران 21. رائین، ج 3، ص 527.
http://www.iransohrab.ir
رسانههای رژیم صهیونیستی در کنار مسئولان سیاسی، قضایی و اقتصادی خود به حمایت وسیع از تشکیلات بهائیت پرداختند. این حمایت مقطعی نبوده و در طول زمان جریان داشته و دارد.
این امر مؤید آن است که حمایت اسرائیل از بهائیت جلوههای دیگر نیز دارد؛ از جمله آنکه، رسانههای اسرائیل به ادنی بهانهای، به تعریف و تمجید از بهائیت میپردازند و اخبار مربوط به آن را پوشش میدهند. در زیر بعضی از این موارد را از منابع بهائی نقل میکنیم.
1. در نشریه اخبار امری از قول محفل روحانی ملی بهائیان امریکا گزارشی آمده مبنی بر اینکه روز 29 دسامبر سال 1952 در بخش انگلیسیزبان رادیو اسرائیل برنامهای پیرامون بهائیت پخش شد که در خلال آن روحیه ماکسول (همسر شوقی) دو بار پیرامون تاریخچه باب و بهاء و دفن اجساد آنان در فلسطین اشغالی توضیحاتی داد. سپس با لروی آیواس از سران بهائیت نیز پیرامون اماکن بهائی در اسرائیل گفت و گو شد. مجری برنامه در ابتدا در اظهاراتی جانبدارانه گفت: اکنون کشور اسرائیل نه تنها مرکز دیانت کلیمی و مسیحی است بلکه دیانت چهارمی نیز که دیانت بهائی است مرکزش در این سرزمین است.1
2. لطفالله حکیم بهائی یهودیتبار است که ابتدا در محفل ملی بهائیان ایران مشغول بود، سپس به اسرائیل رفت و در تشکیلات مرکزی بهائیان در بیتالعدل به فعالیت پرداخت. او به طور مرتب، اخبار بهائیت و مطالب منتشره در نشریات اسرائیل پیرامون بهائیت را به منظور تقویت روحیه بهائیان برای ترجمه و انتشار در مجلات بهائی به ایران میفرستاد. از جمله در مهرماه 1332 پس از کودتای انگلیسی ــ امریکایی 28 مرداد و سرنگونی دولت دکتر مصدق، در نشریهِ رسمی بهائیان ایران میخوانیم:
«جناب دکتر لطفالله از ارض اقدس [= اسرائیل] چنین مرقوم داشتهاند: این ایام در اسرائیل جراید، چه به زبان عبری و چه عربی و چه انگلیسی، مقالات مفصل راجع به دیانت بهائی و مقام اعلی درج مینمایند. ساختمان مقام اعلی [= قبر منسوب به علی محمد باب شیرازی] هیجان غریبی بین مردم انداخته به طوری که همه روزه صدها نفوس از سیاحان و از اهالی اسرائیل برای زیارت آن مقام مقدس میآیند. ای کاش ممکن بود از همه جراید برای شما ارسال مینمودم. امروز در روزنامه یومیهJerusalem Post شرح مفصلی با عکس مقام اعلی درج شده، عجالتاً این روزنامه را برای محفل مقدس روحانی ملی و محلی میفرستم که اگر صلاح بدانند، ترجمه نموده، انتشار دهند» .2
سپس مجله رسمی محفل ملی بهائیان ایران، متن کامل مقالهِ بسیار جانبدارانه این نشریه صهیونیستی را که در شمارهِ 16 اکتبر 1953 (24 مهر 1332) چاپ شده3 برای بهائیان درج میکند.
3. نشریه هفتگی جروزالم پست
نیز در شماره 26 آوریل 1963 خود، انتخاب اولین دوره اعضای کادر مرکزی بهائیان جهان موسوم به بیتالعدل و اسامی منتخبین و خبر حرکت آنها برای شرکت در کنفرانس لندن را درج میکند. این نشریه همچنین سکوت یک دقیقهای بهائیان را به مناسبت مرگ رئیس جمهور اسرائیل (اسحاق بن زاوی) و پیام تسلیت آنان را منتشر کرده است.4
4. روزنامه انگلیسیزبان جروزالم پست - ایضا -در دو صفحهِ کامل به شرح و تفسیر کتاب حسن بالیوزی (موقر) به نام عبدالبهاء میپردازد. جالب است که مقدمه این مطلب توسط یک بهائی به نام بهیه آدمس نوشته شده است. و جالبتر اینکه مقاله دیگری «که توسط یک روزنامهنگار معروف اسرائیلی» پیرامون بهائیت تهیه شده بود به همراه «عکسهای جالبی» در همین شماره درج میشود. و نیز «بعضی از روزنامههایی که به زبان هبرو [= عبری] نیز منتشر میشود، خلاصهای از آن را درج میکنند.» 5
بهائیان به بهانه مناسبتهای مختلف، مراسم گوناگونی برگزار میکنند که همین امر مستمسک لازم را برای تبلیغ بهائیت در اختیار نشریات اسرائیل قرار میدهد. فیالمثل به مناسبت صدمین سال ورود حسینعلی نوری (بهاء) به فلسطین در سال 1347 مراسمی در اسرائیل برپا شد. به نوشتهِ یکی از بهائیان ایرانی به نام فریده سبحانی که برای حضور در این برنامه به اسرائیل سفر کرده بود، «جراید مختلف اسرائیل هر یک به نحوی با عکس و تفصیلات دربارهِ این روز تاریخی و همچنین دربارهِ امر جهانی بهائی به قلمفرسایی پرداختند. از جمله روزنامه جروزالم پست6 مقاله مشروحی... انتشار داد و روزنامه استاندارد مقاله مشروح خود را با عنوان «پیام امیدبخش...» شروع کرد. در این گزارش اضافه شده که به این مناسبت سازمان توریستی اسرائیل نیز چندین بار جشنهای باشکوهی در زیباترین هتلهای حیفا برپا کرد و از جمله «در میهمانی دیگری، مشهورترین هنرمندان اسرائیل، سرودها و ترانههای بسیار زیبایی به افتخار دوستان بهائی خواندند.» 7
این امور، به وضوح، از هماهنگی گسترده نشریات صهیونیست برای تبلیغ بهائیت حکایت دارد و صد البته این امر فقط به اسرائیل نیز محدود نمیشود و به مافیای رسانههای صهیونیستی در سطح جهان تعمیم مییابد که شرح آن در این مجال نمیگنجد.
بخشی دیگر از حمایتهای اسرائیل از این مسلک را میتوان در توزیع خدمات به نشریات بهائی منتشره در ایران دانست. فیالمثل این نشریات از طریق اسرائیل برای بهائیان در سراسر جهان ارسال میشود. در این زمینه نامهای از یک بهائی به نام آقای عزتالله زهرایی ساکن فرانسه (شهر سنکلو) در آهنگ بدیع از مجلات بهائیان ایران درج شده که در قسمتی از آن مینویسد: «شمارههای مجله زیبای شما، مرتباً از طریق ارض اقدس [= اسرائیل] به این جانب میرسد.» 8
پینوشتها:
1. نجفی، بهائیان، تهران، طهوری، 1357، صص 735-736 به نقل از اخبار امری، ارگان رسمی محفل ملی بهائیان ایران، سال 1332، ش 1 و 2 (اردیبهشت ــ خرداد)
2. اخبار امری، ش 6-7 (مهر ــ آبان 1332)، صص 13-17
3. برای دیدن متن کامل این مقاله، ر.ک به: سید محمدباقر نجفی، بهائیان، تهران، طهوری، 1357، صص 732-735
4. اخبار امری، آبان ــ آذر 1342، ش 8 و 9، ص 505
5. همان، فروردین 1351، ش 1، ص 19
6. در متن اصلی: پست اورشلیم
7. آهنگ بدیع، سال 1347، ش 7 و 8، صص 233-235
8. همان، سال 1348، ش 3 و 4، ص 103.
از جلوههای آشکار پیوند بهائیت با صهیونیسم، دیدار و تعلمل سران آن دو با یکدیگر است که ذیلا با استنادبه منابع خود بهائیان به گوشههایی از این امر اشاره میشود:
1. روز شنبه 19 مه 1951 (29/2/1330) زمانی که بنگوریون (صهیونیست مشهور و نخستوزیر رژیم صهیونیستی) به امریکا رفت، 4 تن از بهائیان: خانم امیلیا کالینز (نایب رئیس شورای بینالمللی بهائی) و 3 تن از اعضای محفل روحانی ملی بهائیان امریکا به نامهای خانم ادناترو و آقایان لروی آیواس و هوراس هولی به دستور شوقی افندی در شیکاگو با وی دیدار کردند. به نوشته مجله اخبار امری امریکا، ش 245 «در این ملاقات نمایندگان بهائی مراتب امتنان جامعه را نسبت به رویه محبتآمیز روِسای حکومت جدیدالتأسیس اسرائیل و احترامی که نسبت به امر بهائی مرعی میدارند، بیان نمودند.» این گزارش میافزاید این ملاقات به دستور شوقی افندی صورت گرفت تا «احساسات بهائیان امریکا را نسبت به اسرائیل به معظمله اظهار دارند.» بر اساس این خبر، بنگوریون نیز نمایندگان بهائی را «با کمال محبت و ملاطفت پذیرفتند.» و «مسرت خویش را نسبت به افکار عالیه و نوایای سامیهِ دیانت بهائی و تعالیم مقدسهِ آن بیان داشتند» .
نمایندگان بهائی نیز دیدگاه خود پیرامون بنگوریون را اینگونه اظهار داشتند: «معظمله دارای افکار باز و نظر دوراندیشاند و به خوبی لزوم برادری دینی و تحمل و شکیبایی را احساس مینمایند.» سپس نماینده مطبوعاتی بنگوریون به مناسبت این ملاقات بیانیهای مطبوعاتی صادر و تصریح کرد که نمایندگان بهائی در این ملاقات: «مکتوبی مشعر بر مراتب تقدیر و امتنان خویش نسبت به توجهی که حکومت اسرائیل در فهم قضایا و امور بهائی مبذول میدارد، حاوی عواطف بهائیان از برای خیر و تقدم اسرائیل تقدیم داشتند» .1
2. در ژانویهِ 1954، رئیس و نایب رئیس و منشی کل هیأت بینالمللی بهائی، برای عرض تبریک، تقاضای «شرفیابی به حضور رئیس جمهور» را نمودند. رئیس جمهور اسرائیل نیز در اول ماه فوریه اعضای عامله هیأت را به حضور پذیرفتند. در ضمن این ملاقات، رئیس جمهور اظهار تمایل کرد تا ضمن ملاقات با شوقی از مرکز بهائیت نیز دیدار کند که شوقی «صمیمانه» از او دعوت کرد.2
به این ترتیب زمینهِ دیدار رئیس جمهور رژیم صهیونیستی از اماکن بهائی فراهم میآید تا معلوم شود این رابطه دوسویه بوده و بر بنیاد علائق مشترک طرفین بنا شده است. البته ملاقات مسئولان دوطرف تا قبل از دیدار رئیس رژیم صهیونیستی از تأسیسات بهائی در آن کشور در سطوح بالا ادامه داشت. به نوشتهِ نشریهِ رسمی بهائیان ایران: سرانجام در تحقق این وعده روز دوشنبه 26 آوریل 1954 (6 اردیبهشت 1333) بنزوی رئیس جمهور اسرائیل و همسرش از مراکز و مراقد بهائیان در اسرائیل دیدار کردند. او نخستین رئیس دولتی بود که به این عمل مبادرت میکرد. شوقی افندی بلافاصله در 4 مه (14 اردیبهشت) ضمن برشمردن موفقیتهای اخیر جامعه بهائیت، بشارت این خبر را نیز به همه بهائیان عالم داد: «این زیارت، اولین تشرف رسمی است که از طرف یکی از روِسای دول مستقله... به عمل آمده است» 3 و لروی آیواس، منشی کل شورای بینالمللی بهائی و مسئول ارتباط بهائیت با دولتمردان اسرائیل، نیز در گزارشی پرآب و تاب، این خبر را بازتاب داد. به نوشتهِ او: رئیس جمهور اسرائیل، «هنگام تودیع، از مهماننوازی و محبتی که از طرف حضرت ولی امرالله [شوقی افندی] ابراز شده بود، اظهار تشکر و امتنان نموده، در ضمن تقدیر از اقدامات و مجهودات بهائیان در کشور اسرائیل، ادعیه قلبیه خود را برای موفقیت جامعه بهائی در اسرائیل و سراسر جهان ابراز داشتند» !4
دیدار یادشده، در مطبوعات اسرائیل (نظیر روزنامهِ جروزالم پست) نیز انعکاس داده شد.5 در گزارش آن روزنامه بخشهای دیگری از مذاکرات شوقی و رئیس رژیم صهیونیستی (افزون بر مطالب مندرج در گزارش آیواس) درج شده که میزان صمیمیت و اعتماد متقابل آن دو به یکدیگر را بهتر ترسیم میکند: «در این ملاقات، رئیس جمهور و ولی امر بهائی راجع به تأثیر دیانت در جامعه بشری با یکدیگر صحبت نمودند و حضرت شوقی ربانی اظهار فرمودند: امید است مرکز جهانی بهائی در اسرائیل بتواند در ترقی و تعالی مملکت و سعادت اهالی مستمراً متزایداً مؤثر واقع شود و نیز به این نکته اشاره فرمودند که از ابتدای تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت و بلدیه [= شهرداری] حیفا داشتهاند» .6
ضمناً چون دیدار رئیسجمهور اسرائیل از مرکز بهائیان و قبور سران آن با آغاز دومین سال «جهاد روحانی» بهائیان همزمان شده بود، به همین دلیل شورای بینالمللی بهائی در روز 27 آوریل (یک روز پس از دیدار رئیس رژیم صهیونیستی) این تقارن را به فال نیک! گرفته و میگوید: سال دوم جهاد روحانی با تشرف رئیس جمهور محترم دولت اسرائیل به مقام مقدس اعلی [= قبر علیمحمد باب]... به مبارکی و میمنت آغاز گردید.7
این ملاقاتها و بحث و تبادلنظرها آنقدر در سطوح بالا ادامه یافت که هماهنگی و همدلی گستردهای را در اهداف دو طرف موجب شد به همین دلیل هیأت بینالمللی بهائی در حیفا تصریح میکند که: «هر قدر اشخاص در دوائر دولتی [در اسرائیل] مقامشان بالاتر است، حس ادب و احترام و اطلاعات ایشان نسبت به امر [= بهائیت] بیشتر است به همین طریق، مقامات عالیه در انجام امور، نظر مساعدتری داشته و در موارد لازم از کمک مضایقه نمیکنند.» 8
این حسن روابط و دید و بازدیدهای متقابل باعث سرور فراوان بهائیان شده و آنان را چنان از مشاهدهِ قدرت پوشالی رژیم صهیونیستی سرمست ساخته بود که بیمحابا به حمایت از آن رژیم در نشریات بهائیان میپرداختند، که به عنوان نمونه میتوان به مقالهِ باهر فرقانی در مجلهِ آهنگ بدیع (سال 1340، ش 5، ص 138) اشاره کرد.
دیدارهای سران رژیم صهیونیستی و بهائی که نقش مهمی در تسهیل و گسترش فعالیتهای فرقه بازی میکند، به همین محدود نشد و ده سال بعد در روز 18 فروردین 1343 ژالمان شازار رئیس جمهور بعدی اسرائیل نیز در راس هیئتی از مرکز بهائیان در حیفا دیدار کرد. مشروح این دیدار و تعابیری که بهائیان برای گزارش آن انتخاب کردهاند، میزان علائق طرفین به یکدیگر را نشان میدهد. شرح این ملاقات به نقل از نشریه رسمی بهائیان ایران خواندنی است:
«حضرت ژالمان شازار رئیس جمهور اسرائیل به اتفاق خانمشان و شهردار حیفا و خانمش و جمعی دیگر از اولیای امور کشور اسرائیل در تاریخ هفتم آوریل 1964 از مرکز عالم بهائی به طور رسمی دیدن کردند. حضرت رئیس جمهور و همراهان از طرف اعضای بیتالعدل «استقبال شده... و به این مناسبت حضرت رئیس جمهور تحیات و ادعیه خالصانه خود را برای عموم احبا [= بهائیان] در سراسر عالم ابلاغ نمودند و چندی بعد به یادبود این دیدار یک آلبوم عکس... به مشارالیه هدیه گردید... حضرت رئیس جمهور پس از دریافت این هدیه در ضمن نامهای، تشکرات قلبی خود را اظهار و مجدداً پیام دوستی و حسننیت خود را برای جامعه جهانی بهائی فرستادهاند» .9
در کنار این دیدارهای رسمی، بهائیان نیز به طور مرتب به دیدار صهیونیستها شتافته و گزارش لحظه به لحظه از تحولات امور را به آنان ارائه میکردند. فیالمثل سال 1347 اندکی قبل از جنگ اعراب و اسرائیل و اشغال بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی در جریان دومین دوره انتخاب کادر مرکزی بهائیان جهان ــ که به بیتالعدل موسوم است و هر 5 سال یک بار در اسرائیل و با حضور نمایندگان بهائیان سراسر جهان برگزار میشود ــ در روز سوم همایش، درست هنگام اعلام اسامی اعضای جدید کادر مرکزی بهائیان جهان، یکی از سران بهائیت به نام اولینگا و چند نفر دیگر از سران فرقه به دیدار رئیس جمهور اسرائیل لوی اشکول میروند که این امر از اهمیت این انتخابات برای رهبران اسرائیل حکایت میکند.10
رادیو اسرائیل گزارش این اجلاس بهائیان را به شکلی وسیع، هم در بخش عبری و هم به سایر زبانها (منجمله عربی) پخش کرد و مطبوعات معروف اسرائیل همچون جروزالم پست نیز شرح مفصلی پیرامون اهداف این نشست را چاپ کردند.11
در اینجا بیمناسب نیست که به جلوههای دیگری از روابط فرقه و صهیونیسم که همدلی و همسویی دو طرف را در مقابل یکدیگر نشان میدهد، بپردازیم، ازجمله این تعاملات، حضور اعضای هیئت نمایندگی اسرائیل در سایر کشورها در مجامع مختلف بهائی است که در زیر بعضی از موارد آن را به نقل از نشریات بهائیت ذکر میکنیم:
1. هنگامی که شوقی افندی آخرین رهبر بهائیان در لندن از دنیا رفت و قرار شد در همان شهر دفن شود، دولت اسرائیل به سفارت خود در انگلستان دستور داد در این مراسم حضور فعالانه داشته باشد. لذا در غیاب سفیر کبیر اسرائیل در لندن، کاردار سفارت به نام «گیرشون اولر» در مراسم تشییع شرکت جست.12
به نوشته منابع بهائی در طول مراسم تشییع و تدفین، کاردار اسرائیل همچون یک صاحبعزا با قدم آهسته و گردنی خمیده، پا به پای سران بهائیت حضور داشت و از چهرهاش غم و تأثر میبارید.13
2. به گزارش نشریه رسمی بهائیان ایران، در ماه جولای سال 1960 (تیرماه 1339) تعداد 17 هزار نفر از ساختمان بهائیان در امریکا بازدید کردند. در این گزارش به عنوان چهرههای سرشناس بازدیدکننده از موشه انتریونی ساکن اسرائیل و نماینده دولت اسرائیل برای شرکت در یک کمیته اداری نیز نام برده میشود تا شاید اسباب تجدید روحیه برای بهائیان سرخورده و مأیوس باشد.14
3. بهائیان امریکا برای غرس نوعی گل سرخ به نام ماریان آندرسون در محوطه ساختمان مرکزی خود در آن کشور مراسمی برگزار کردند، در این مراسم جمعی از شخصیتها، از جمله ژنرال کنسول اسرائیل حضور داشت و به ایراد سخن نیز پرداخت: «آقای «جاکوب بارمور» ژنرال کنسول اسرائیل در ضمن بیانات خود آرزو کرد که گل سرخ ماریان آندرسون به زودی در مقامات مقدسه بهائی در جبل کرمل نیز که شهرت جهانی یافتهاند، غرس شود» .15
4. در اردیبهشت 1342 اجلاس تعیین کادر مرکزی بهائیان جهان در حیفا برگزار شد. در این مراسم کلیه حاضران به مناسبت فوت رئیس جمهور اسرائیل اسحاق بنزاوی یک دقیقه سکوت کردند و پیام تسلیت فرستادند. نشریه جروزالم پست همچنین تسلیت مربوطه را نیز درج کرده است.16
پینوشتها:
1. متن کامل خبر در اخبار امری امریکا، ش 245 و ترجمه آن توسط ذکرالله خادم در اخبار امری ایران درج شده است
2. اخبار امری، سال 1333، ش 3 (تیرماه)، صص 8-9
3. همان، سال 1333، ش 1-2 (اردیبهشت ــ خرداد)، صفحات اولیه
4. همان، سال 1333، ش 3 (تیرماه)، صص 8-9
5. همان، سال 1333، ش 1 و 2 (اردیبهشت ــ خرداد)، ص 15
6. همان، سال 1333، ش 1 و 2 (اردیبهشت ــ خرداد)، ص 15
7. همان، اردیبهشت ــ خرداد، 1333، ش 1 و 2، ص 16
8. همان، سال 1331، ش 5 (شهریور)
9. همان، آبان 1343، ش 8، صص 405-406
10. همان، خرداد 1347، ش 3، ص 137 و آهنگ بدیع، سال 1347، ش 1 و 2، ص 8
11. آهنگ بدیع، سال 1347، ش 1 و 2، ص 13
12. همان، سال 1339، ش 8-10، ص 263
13. همان، سال 1339، ش 8 تا 10، ص 268
14. اخبار امری، سال 1340، ش 3 و 4، ص 178
15. آهنگ بدیع، سال 1344، ش 2، ص 60.
16.اخبار امری، 1342، ش 8 و 9، (آبان ــ آذر)، ص 505.
سپس اشاره میکند که بهائیان «خانهِ مخروبهای» متعلق به مخالفان را که در جوار اماکن بهائی بوده منهدم کردهاند و آنها نیز در اعتراض به این اقدام به محاکم اسرائیل شکایت بردهاند ولی «دولت اسرائیل صلاحیت محکمهِ کشوری را در رسیدگی به این موضوع رد کرد» . اما مخالفان شوقی بیخبر از توافقات پشت پرده «بعداً تهدید نمودند که از رای دولت به محکمه عالی، استیناف خواهند داد و در نتیجه موجبات عصبانیت اولیای امور را فراهم ساختند.» در این هنگام شوقی با اغتنام فرصت، خود مستقیماً وارد عمل شد و در نتیجه، «مأمورین مزبور بر اثر مراجعهِ» وی «به نخستوزیر و وزیر امور خارجه دولت اسرائیل، اجازه تخریب آن بناهای ویران را صادر کردند» . به اذعان شوقی، این اقدام مخالفان وی که به عصبانیت مقامات اسرائیل منجر شده بود «سبب شد که از مزایایی که در طی مدت 60 سال در ایام متبرکه بهائی از آن استفاده میکردند به کلی محروم گشتند» .1
وقتی رژیم اشغالگر فلسطین پایش را کنار کشیده و به شوقی چراغ سبز نشان میدهد، او نیز از اقدامات خشونتبار در حق رقیبان دریغ نمیکند: «در جنب روضهِ مبارکه در سمت مشرق نیز دکان آهنگری وجود داشت که متعلق به یکی از ناقضین [طرفداران محمدعلی برادر عباس افندی و مدعی جانشینی او] و محل کار او بود، بر طبق دستور هیکل مبارک، دکان مزبور نیز خراب گردید و اصطبل قدیمی آن از میان برداشته شد» .2 شوقی در تلگرافی به تاریخ 15 دسامبر 1951 بر حمایت دولت اسرائیل در نزاع بین او و مخالفان تصریح میکند و به محافل ملی بهائیان ایران میگوید: «به یاران بشارت دهید که پس از مدتی بیش از 50 سال، کلیدهای قصر مزرعه توسط اولیای حکومت اسرائیل تسلیم گردید» .3
با حمایت کامل دولت اسرائیل، شوقی امتیازهای گوناگونی گرفته بر مخالفان خویش فائق میآید: «قصر مبارک حضرت بهاءالله... را از دست ناقض عهد... میرزا محمدعلی خارج و آن را تبدیل به موزه و مکانی مقدس فرمودند، جمیع املاک و متعلّقات بهائی را از پرداخت مالیات بلدی و حکومتی معاف فرمودند. ازدواج بهائی را به عنوان نکاح قانونی شناساندند و حقیت، عمومیت و جامعیت امر بهائی را نخست به تصدیق حکومت بریتانیا و سپس به نحوی محکمتر به تصویب دولت اسرائیل رسانید[ند]...» .4
بدینترتیب، دولت اسرائیل از بین همهِ نحلههای منشعب از بهائیت، تنها جناح شوقی را به «رسمیت تامّه» شناخته5 و در کلیهِ دعاوی و اختلافات موجود بین بهائیان نیز، «امر صریح بر حقانیت اهل بهاء صادر و ناقضین پرکین را محکوم مینمایند» .6 از آن پس، تمام اماکنی که در اختیار مخالفان عباس افندی ـ یا به قول بهائیان: ناقضین ـ قرار داشت، حتی خانهِ مسکونیشان، از آنان ستانده و به تشکیلات جناح شوقی تحویل شد.7 سایر موارد اختلاف بین شاخههای مختلف فرقه نیز با «توصیهِ» مسئولان اسرائیلی، یک یک به نفع جناح شوقی حل گشت و شوقی از اینکه به «توصیهِ صهیونیستها» اشاره کند، ابایی نداشت. او در 27 نوامبر 1954 طی پیامی به بهائیان جهان نوشت: «بر حسب توصیهِ شهردار حیفا، وزیر مالیه حکومت اسرائیل قراردادی امضا نمود که به موجب آن از قطعه زمینی به مساحت 1300 مترمربع متعلق به خواهر فرید خصم لدود مرکز عهد و میثاق الهی8 خلع ید فوری به عمل آید. این اقدام تاریخی، مقدمه آن است که به زودی سند مالکیت زمین مزبور از طرف حکومت اسرائیل به جامعه بهائی که حال، مشغول تأسیس و تحکیم مرکز اداری جهانی خویش در ارض اقدس میباشد، انتقال یابد» .9
کمکم کار حمایت دولت اسرائیل از بهائیان چنان بالا گرفت که به گفته یکی از بهائیان ساکن اسرائیل به نام حسین اقبال: «هر دستوری که حضرت ولی امرالله [= شوقی افندی] بفرمایند و یا هر تقاضایی بنمایند، دولت اسرائیل فوراً برآورده مینمایند و در نتیجه ما بهائیان ساکنین فلسطین، به نهایت روح و ریحان زندگی مینماییم...» .10
ضمناً این حمایت و اطمینان فوقالعادهِ اسرائیل تنها به شوقی و سران فرقهِ ضاله محدود نمیشد، بلکه تمامی نفوس بهائی در جهان را فرا میگرفت. عبدالله رفیعی، از بهائیان ایران که در اسفند 1339 به همراه جمعی از هممسلکان خود برای دیدار از مرکز بهائیت به اسرائیل رفته، در بخشی از گزارش سفرش مینویسد: «در گمرک تلآویو همین که خود را بهائی معرفی نمودیم، با کمال احترام، بدون تفتیش ما را فوراً مرخص نمودند، در صورتی که سایرین را به دقت رسیدگی و تفتیش مینمودند...» .11
این مسئله مقطعی نیز نبود و در مدتی طولانی استمرار داشت، تا جایی که مردم عادی اسرائیل را نیز به اعتراض واداشته بود! به گزارش ساواک، یکی دیگر از بهائیان به نام فریدون رامشفر پس از دیدار از اسرائیل در جلسهِ هفتگی بهائیان (مورخ 4 بهمن 49) گفت: «دولت اسرائیل آن قدر به بهائیان خوشبین است که در فرودگاه خود، احبا [= بهائیان] را بازرسی نمیکنند و وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار میدارد: اینها بهائی هستند، حتی یک چمدان را باز نمیکنند ولی بقیه مسافرین را حتی کلیمیها را بازرسی میکنند به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود: چرا ایرانیها را بازرسی نمیکنید و ما را که اینجا موطنمان هست، مورد بازرسی قرار میدهید» .12
براستی، راز این همه حمایت صهیونیستها از بهائیت در چیست؟ آیا صهیونیستهای «خودپرست و سوداگر» ، به اصطلاح فی سبیلالله! و بدون چشمداشت، این گونه برای این فرقه سینه چاک میدهند؟!
پیرامون اهمیت بهائیان برای رژیم صهیونیستی، وابستهِ سفارت آن دولت اشغالگر در اروگوئه سخنی دارد که تلویحاً و با اشاره نشان میدهد بهائیت نه فقط به دلایلی همچون جذب توریست و... بلکه به عللی بسیار مهمتر از این امور برای صهیونیستها ارزش دارد. مجلهِ اخبار امری، ارگان بهائیان، در این زمینه به نقل از او مینویسد: «در اسرائیل گروه کوچکی از بهائیان وجود دارند که اکثر آنها ایرانی هستند. اگرچه این عده از 250 نفر تجاوز نمیکند، معذلک در اسرائیل اهمیت و مقام فوقالعادهای دارند» .13
پینوشتها:
1. اخبار امری، خرداد ـ تیر 1331. برای شرح ماجرا ر.ک، نامهِ مفصل هیئت بینالمللی بهائی، مورخ 1 ژوئیهِ 1952 (10 تیر 1331) به محفل روحانی ملی بهائیان ایران. (اخبار امری، سال 1331، ش 5 (شهریورماه)
2. همان، سال 1331، ش 5 (شهریورماه)
3. همان، سال 1329، ش 8-9 (آذر ـ دی)،
4. آهنگ بدیع، سال 1339، ش 8-10 (ویژهنامه شوقی)، ص 219
5. اخبار امری، آذر 1338، ش 9، ص 259
6. همان، مرداد 1331، ش 4، ص 4
7. آهنگ بدیع، سال 1339، ش 4، ص 96
8. خواهر عباس افندی که دشمن وی بود
9. اخبار امری، سال 1333، ش 8-9 (آذر ـ دی)، ص 5
10. همان، فروردین 1329، ش 12، ص 6
11. آهنگ بدیع، سال 1340، ش 10، ص 252
12. جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 90/2 و ص 330
13. اخبار امری، مرداد ـ شهریور 1340، ش 5 -6، ص 303.
منبع : سایت ایران سهراب