بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

فرقه انحرافی ابتکاری (بهائیت)

بهائیت که یک آیین دست ساز و کاملا مرتبط با استعمارگرانی از قبیل انگلستان و امریکاست، در آغاز فعالیت خود را در ایران آغاز کرد.
اوج فعالیت این فرقه انحرافی را باید در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار دانست، که پس از آن در دوره سلطنت احمدشاه، رضاخان و نیز دوره دوم محمدرضا، بهائیان در ایران بسط و سلطه بیشتری یافتند و توانستند برای این آیین انحرافی پیروان بیشتری پیدا کنند.

درباره تحلیل شکل گیری این آیین انحرافی و علل قوت یافتن آن در ابتدای دوره ادعای بابی گری، نظرات متفاوتی ارائه شده است که در ذیل به چند مورد آنها اشاره می شود.

نظر اول، معتقد است که هر چند بهائی گری و بابی گری انحرافی نابخشودنی و تحریفی اساسی در آموزه های دینی مسلمانان محسوب می شود، اما به دلیل ویژگی های شخصیتی علی محمد شیرازی که ادعای بابی گری را آغاز کرد و مخبط و معلول بودن وی از لحاظ ذهنی، نباید این پدیده را در آغاز ادعای بابی گری یک توطئه و دسیسه دانست.
آنچه مسلم است، بعدها این شخص و ادعای بیمارگونه وی از سوی کانون های استعماری و استعمارگران انگلیسی و امریکایی مورد استفاده قرار گرفت و آنها در جهت اهداف استعماری خویش و برای از میان بردن اسلام و قدرت علمای واقعی آن به پشتیبانی از این فرقه ضاله دست زدند. بر این مبنا بهائی گری در ابتدای تشکیل یک مالیخولیای شخصی پنداشته می شود که در مرحله بقا و بسط از سوی استعمارگران مورد استفاده قرار گرفته است.
بدین ترتیب، بابیت و بهائیت در مرحله ایجاد و نشات گرفتن محصول کار غرب و بخصوص استمعارگران زرسالار پنداشته نمی شود، اما در مرحله بقا و بسط کاملا وابسته به آنها بوده است.
این گروه برای مستدل کردن فرضیه خویش به سابقه زندگی علی محمد شیرازی استناد می کنند، که یک جوان مخبط، با آگاهی های مذهبی اندک و گاه بیمارگونه بوده است و ادعای بابیت و دیگر ادعاهای بعدی او را می توان به همین تفکر مالیخولیایی وی منتسب دانست.

نظر دیگری که در این زمینه مطرح است، این است که فرقه ضاله بابیت و بهائیت نه تنها در ابقا و بسط، بلکه در ایجاد و شکل گیری اولیه و حتی در آغاز دعوی بابیت از سوی علی محمد شیرازی، یک فعالیت استعماری و برنامه ریزی شده از سوی زرسالاران و استعمارگرانی بوده است، که خواهان هدم اسلام و برداشتن این مانع از سر راه منافع خویش بوده اند.
این نظر قطعا در بخش ابقا و بسط با نظر اول مشترک است و تلاشهای استعمارگران و وابستگان به آنها و دست نشاندگان ایشان را در کمک به بسط نفوذ و قدرت یافتن بهائیان منکر نمی شود، اما معتقد است دعوی اولیه بابیت و شکل گیری ابتدایی این فرقه ضاله نیز با تلاش و برنامه ریزی ایادی استعمار و کانون های استعماری شکل گرفته است.
به نوشته یکی از محققان این زمینه: «برخلاف نظر مورخینی چون احمد کسروی و فریدون آدمیت که بابی گری اولیه را جنبشی خودجوش و ناوابسته به قدرت های استعماری می دانند (و علی رغم بدبین بودن نسبت به این فرقه نفوذ استعمار در این فرقه را از زمان انشعاب بابی گری به دو فرقه ازلی و بهایی می دانند)، پژوهش من بر پیوندهای اولیه علی محمد باب و پیروان او با کانون های معینی تاکید دارد که شبکه ای از خاندان های قدرتمند و ثروتمند یهودی در زمره شرکای اصلی آن بودند.
این تصویر بابی گری را از اساس و از بدو پیدایش فرقه ای مشابه با دونمدهای ترکیه و فرانکیست های اروپای شرقی جلوه گر می سازد.» 1
طرفداران این نظر دوم استدلال هایی را برای این نظر خویش بیان می کنند، از جمله این که برخلاف نظر اول که علی محمدباب را یک جوان مخبط که دارای شعور دینی بالایی نبوده است و از عالم سیاست و زیر و بالای آن نیز اطلاع چندانی نداشته می دانند و معتقدند که صرفا براساس یک توهم مالیخولیایی وی دست به این ادعا و تشکیل این فرقه زده است، گروه دوم معتقدند که علی محمد باب اصولا تحت تاثیر فعالیتهای کانون های قدرتمند یهودی به این ادعا دست زد.
شاهد اینان بر این مدعا این است که علی محمد شیرازی، مدتی پیش از ادعای باطل خویش به مدت 5 سال در بوشهر و در یک تجارتخانه کاملا مرتبط با کمپانی های یهودی و انگلیسی کار می کرده است و این استعمارگران یهودی و انگلیسی او را در همان زمان شناسایی کرده بودند و چون وی را برای پیشبرد اهداف خویش مفید و کارا می دانستند، در جهت ادعای مذکور سوقش دادند و به عبارت بهتر، این کانون های استعماری بودند که استعداد علی محمد را برای ایجاد یک فرقه انحرافی تشخیص دادند و او را بر انجام این کار تحریض کردند.

این که کدامیک از این دو تحلیل و برداشت می تواند بیشتر به واقعیت نزدیک باشد، نیازمند بررسی های دقیق و موشکافانه است.
این بررسی خود نیازمند جمع آوری و تدقیق در تمامی ادله دو طرف و سپس ارزیابی هر یک از آن دلایل است؛ اما در یک بررسی اجمالی و اظهارنظر بدوی می توان گفت که نظر گروه دوم بیشتر با واقعیت های تاریخی سازگار است و در ارائه یک تحلیل کلی نسبت به چرایی و چگونگی شکل گیری این آیین انحرافی کارا و کارسازتر به نظر می رسد.

در استدلال برای این که چرا نظر دوم را بر نظر اول ترجیح دادیم، به موارد زیر اشاره می کنیم:

1- اگر براستی علی محمد باب جوانی بی اطلاع بود که از سر اختلال شعور یا تفکرات مالیخولیایی دست به چنین ادعای بزرگی زده بود، آیا توقع آن نمی رفت که این ادعای بی مبنا و انحرافی بزودی فراموش شود و این جوان مخبط و ادعای بزرگش همانند هزاران مورد دیگری که در این زمینه همانند او بوده اند به دست فراموشی سپرده شود؟
به نظر می رسد که چنین است، یعنی اگر حمایتهای بی دریغ و قدرتمندانه ارباب نفوذ و صاحبان زر نبود، ادعای بابیت نه تنها در همان اوان آن با شکست و اضمحلال روبه رو می شد، بلکه یادی از آن هم در خاطره ها باقی نمی ماند، اما کانون های استعماری که از ابتدا او را بر این دعوی باطل تشجیع کردند، با حمایت های فراوان مانع از هدم و حذف این فرقه ضاله شدند.

2-نکته جالب تری که می توان به آن اشاره کرد، این است که پیروان اولیه باب و پذیرندگان اولیه این ادعای دروغین ، گروهی از عوام و جهال مردم نبودند، بلکه برخی اهل سیاست و دقیقا همان هایی بودند که وابستگی ایشان به قدرت های خارجی و کانون های استعماری برجسته و در طول تاریخ زبانزد همگان است.
اگر علی محمد شیرازی به عنوان یک جوان مخبط به اتکای خویش و بدون هیچ گونه حمایت خارجی دست به این ادعا زده بود، توقع می رفت که این ادعا ابتدا در میان جهال و عوام الناس همان منطقه آغاز ادعا فراگیر شود و نیز دوره ای طولانی برای بسط این ادعا در میان دیگر جهال و عوام سپری شود، حال آن که شاهد آن هستیم که پیروان اولیه (که البته در پیرو بودن آنها شک اساسی وجود دارد و در حقیقت باید گفت حامیان اولیه) باب و ادعای او به جای جهال در میان سیاستمداران وابسته به استعمار پیدا می شوند.
به تعبیر نویسنده کتاب «ایران در راهیابی فرهنگی» باب نخستین مریدان خود را نه در میان جهال ، بلکه در طبقات بالای کشور یافت... حاج میرزا آقاسی که جای خود داشت ، باب از او به ستایش یاد می کند و می نویسد «بدیهی است که حاجی به حقیقت آگاه است».2
حمایت های پشت پرده حاج میرزا آقاسی و نیز حمایت های علنی بسیاری دیگر از سیاستمداران وابسته از جمله حاکم وقت اصفهان، آن هم در اولین مراحل آغاز دعوی بابی گری نشان از آن دارد که بابی گری به جای آن که به یک توده ناآگاه که از یک ادعای پوچ حمایت می کنند مستظهر باشد، به یک گروه سیاستمدار وابسته که از کانونی استعماری خط می گیرند مستظهر بوده است و به طور کلی، برای این ادعای بزرگ و همگانی کردن آن برنامه ریزی های قبلی صورت گرفته بوده است.
3- نکته حایز اهمیت دیگر در این زمینه جدیدالاسلام های یهودی و گرویدن تعداد زیادی از آنها به بابیت و بهائیت است.

تاریخ معاصر ایران در بررسی ادعای باطل بابیت و تشکیل بهائیت حاکی از آن است که تعداد زیادی از جدیدالاسلام های یهودی در همان اوایل کار بابیت و بهائیت به این فرقه پیوستند و بدنه اجتماعی این گروه را تقویت نمودند.
این امر حاکی از 2 نکته است. اول این که بابیت در میان مردم چندان جایی نیافته بوده و عوام الناس به آن گرایش چندانی پیدا نکردند. چرا که اگر چنین بود، نیازی به سیاهی لشگر و تهیه طرفداران دروغینی از میان یهودیان نبود و همین امر که یک عده کثیر از یهودیان گروه گروه اسلام می آورند و بعد هم ادعای طرفداری از باب را می کنند و از میان این همه فرق اسلامی به این فرقه ضائه غیراسلامی معتقد می شوند، حاکی از آن است که بابیت در ایجاد بدنه اجتماعی مورد نیاز خود ناتوان بوده است.
براستی اگر ادعای باب یک ادعای ساده و بدون حمایت خارجی بود که از سوی فردی که دچار اختلال شعور شده است صورت می گرفت ، آیا باید چنین می شد که حمایت عوام الناس را هم کسب نکند، اما از حمایت سیاستمداران پرقدرتی چون آقاسی بهره مند شود.
نکته دومی که از این موضوع می توان برداشت کرد این است که ادعای باب کاملا مورد حمایت و دست پرورده کانون های زرسالار یهودی صهیونیست بوده است ، چرا که آنها با پیدا نشدن طرفداران مردمی برای باب نگران آن شده اند و به یک سری از نیروهای تحت امر خود در میان جامعه یهود ایران دستور تغییر دروغین آیین را داده اند که این یهودیان به دروغ اظهار اسلام و سپس اظهار بهائیت و پذیرش دعوی بابی گری کنند. اگر بابی گری و ادعای علی محمد شیرازی دست ساخته استعمارگران و یهودیان نبود، هرگز در مراحل اولیه این ادعا، چنین از آن حمایت نمی شد و یهودیان با تغییر ظاهری دین خود به حمایت از آن نمی شتافتند به نحوی که به اعتقاد برخی تاریخ دانان «گرویدن وسیع یهودیان به بهایی گری سبب افزایش کمی و کیفی این فرقه و گسترش جدی آن در ایران شد».
بنابراین به نظر می رسد که نظر اول در این زمینه صائب تر و به واقع نزدیک تر است.
به این ترتیب بهائیت و بابی گری نه تنها در مرحله بسط و ابقا، بلکه در مرحله ایجاد و شکل گیری هم دست ساز کانون های استعماری بوده است.

پانوشت:
1-عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهایی گری در ایران ، ص 21
2-هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی، به نقل از شهبازی در جستارهایی از تاریخ بهایی گری.

نظرات 27 + ارسال نظر
یک بهایی سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:50 ب.ظ

من همچنان منتظر مناظره هستم. اما می‌دانم با شرایطی که تعیین کردم، شما به این سادگی‌ها نمی‌توانید مناظره را ترتیب دهید. پس به شما وقت زیادی می‌دهم.

خب در این مقاله در نظریه‌ی اول، یه کم وضعیت بهتر شده و گفته شده‌است که "بهاییت" اولش ساخته‌ی خود ایرانی‌ها بوده و بعد توسط انگلیس و امریکا حمایت شده. بابا دمتان گرم. بالاخره هویت خودمان را شناختیم.

بدبختی این است که میان علما اختلاف است.

در نظر دوم معلوم نیست انگلیس ما را ساخته یا امریکا یا اسراییل. اما از آنجا که امریکا و اسراییلی در آن زمان مطرح نبوده احتمالاً انگلیس و شوروی بوده‌اند. در آینده هم فرانسه و آلمان و کلاً کشورهایی که دولت از آن‌ها خوشش نمی‌آید.

هوشنگ فنائیان چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:32 ب.ظ

جناب آقای محمود قوچانی
با سلام
در وبلاگ خود از بهائیان دعوت به مذاکره نمودید
خوب بنده هوشنگ فنائیان اولین نامه را جهت باب مذاکره از جانب شخص خودم به شما ارسال می کنم و چند سئوال دارم
در صورت تمایل جواب دهید البته اگر تمایل ندارید الزامی هم نیست در ثانی بین من و شما خدا هم شاهد است و تمایل دارم هر دو طرف مسایل انسانی را در نظ گرفته و به اعتقادات هم احترام بگذاریم
1- آیا حاضرید تا قبل از نتیجه گیری قطعی مذاکرات بجای کلمه فرقه ضاله از آئین بهائی استفاده کنیم چون اگر شما بایک مسیحی مذاکره کنید هرگز تمایل ندارید او که اسلام را قبول ندارد به اسلام و پیامبر اسلام اهانت کند و استغفرالله دین ضاله شما را بنامد
2- آیا به عنوان یک فرد مسلمان موافق اخراج افراد بهائی از دانشگاه هستید آیا یک فرد بهائی حق اجتماعی تحصیلات عالیه را ندارد ؟
3- آیا به عنوان یک مسلمان از حمله به منازل و قبرستان بهائیان و اذیت و آزار بهائیان خرسند هستید یا این اقدامات را در شان یک انسان نمی دانید ؟
4- آیا با اخراج تمامی کارکنان بهائی از ادارات و عدم استخدام آنان به عنوان یک حق اجتماعی مخالف هستید یا به عنوان یک انسان آزاده اعتقاد دارید که که بهائیان میتوانند مثل سایر انسانها در ایران آزادانه زندگی کتتد ؟
5- وقتی در کشورهای اروپایی به مقدسات اسلام بی احترامی شد آنان به اسلام اعتقادی ندارند و شما مخالف بی احترامی هستید آیا موافق هستید کسی در ایران هم نباید به آئین بهائی و بهائیان بی احترامی کند ؟
6- در روزنامه ها و رسانه ها به بهائیان تهمت ها میزنند طبق قانون مطبوعات باید مطبوعات اجازه جواب آزادانه بدهند آیا شما این حق را قبول دارید ؟
7 - آیا یک فرد مسلمان این حق را دارد که بعداز بلوغ شرعی دین خود را انتخاب کند یا ناچار است به علت مسلمان زاده مسلمان بماند و اگر دین دیگر اختیار کرد آیا مرتد است و باید اعدلم شود ؟
8- بیش از 200 نفر به جرم جاسوسی در ایران از بهائیان اعدام شدند و هیچ مدرکی وجود نداشت آیا به نظر شما یک جاسوس اگر بهائی باشد بعد از اسلام آوردن دیگر جاسوس نیست و آزاد است آیا این حق برای خانواده بهائیان هست که از دست قضاتی که به اشتباه پدران و مادان ایشان را اعدام کرند شکایت کنند ؟
9 - شما به بهائیان و کسانی که پیامبر اسلام را آخرین پیامبر نداند نجس اطلاق میکنید پس آیا غیر از شیعیان ایران تمام مردم دنیا نجس هستند ؟ اگر نه ملاک نجس و غیر نجس چیست ؟
با تشکر

بشردوست پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:32 ق.ظ http://aksemahdi.blogfa.com

سلام دوست عزیز من هم به تازگی یک وبلاگ ضد بهایی درست کردم قالبش را هم خودم ساختم از مطلب اخیر شما چون خیلی خوشم اومد توی وبلاگم کپی کردم شما را لینک می کنم

رضا پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.myneghin.blogfa.com

در جواب آقای فنائیان باید بگم که حق با شماست ولی منم می تونم خواهش کنم شما آئین خودتون را با اسلام مقایسه نکنید ...
قسمتهایی از زندگی نامه پرنس کینیاز دالگورکی فرستاده روسیه در زمان مضفرالدین شاه قاجار به ایران ودر حقیقت بانی بابیت وپس از آن بهاییت:
من وقتی به ایران امدم در پی یافتن شخصی برای اهداف خود میگشتم به همین دلیل با یکی از شاگردان حکیم گیلانی اشنا شدم خودم را طالب آموزش مطالب اسلام نشان دادم وپس از یک مدت آموزش توسط ایشان اعلام کردم که به اسلام روی آورده ام در این بین از من خواسته شد تا مسائل اولیه مسلمان شدن خود را به آورم ولی من که کاردار دولت روسیه بود با بهانه های مختلف از این کار امتناء کردم ب وبه ایشان گفتم که اگر من ختنه کهم احتمال فهمیدن سفیر روسیه بسیار است و خانواده ام دچار مشکلات فراوانی خواهند شد ونیز به دلیل بالا رفتن سن من احتمال خطر جسمی برایم بسیار است واز زیر این کار در رفتم کم کم در مجالس فقهی بسیاری از جمله کلاسهای حکیم گیلانی وعلمای دیگر شرکت کردم تا جایی که میتوانستم در بسیار از مسائل فقهی صاحب نظر باشم در اوایل کاملا متوجه بودم که حکیم ار من خوشش نمی آید و سعی میکردم خودم را به ایشان نیز نزدیک کنم ولی همه کارهای من بی فایده بود شاگرد حکیم که من در خانه ایشان اقامت داشتم خیلی از من خوشش آمده بود وبه دلیل ایبنکه فکر میکرد مرا او مسلمان کرده وکار بسیار بزرگی انجام داده است بیشتر با من محبت میکرد تا جایی که برادر زاده ۱۴ ساله خود که بسیار زیبا بود و قبلا نامزد پسر خودش بود را برای من عقد کرد(پسرش فوت شده بود)مدتها گذشت من همسرم را خیلی دوست داشتم واقعا به او عشق میورزیدم همسرم هم مرا بسیار دوست داشت تا اینکه او را متقاعد کرده بودم که تقریبا برای من جاسوسی کند واز مسائلی که من از او آگاه نیستم برای من خبر بیاورد او نیز این کار را برایم میکرد ........من با شخصی ساده لوح به نام علی محمد باب که از شاگردان فرقه شیخیت بود آشنا شدم واحساس کردم پس از چند سال شخص مورد نظر خود را برای تفرقه در آئین شیعه پیدا کرده ام به او بیشتر نزدیک شدم تا جایی که تقریبا همیشه با هم بود باب قبل از این در کارخانه فراوری تریاک در شیراز مشغول به کار بود وهر چند روز یک بار حشیش میکشید من از این فرست استفاده کردم واو را باقلیان حشیش آشنا کردم روزی پس از کشیدن قلیان به او گفتم محم تو باب حضرت مهدی هستی ومن طبق شنیده های خودم مطمئن هستم که تو باب مهدی هستی او انکار میکرد واسرار من بالخره باعث شد او هم قبول کند ودر همه جا خود را باب حضرت مهدی معرفی کند وحتی حدیث انا مدینه علم وعلی بابها را برای خود تابیر کند مدتی گذشت وباز در هنگام کشیدن قلیان به او گفتم تو خود مهدی هستی قیلفه ات رفتارت همه نشان دهنده رفتار خود مهدی موئود است باز قبول نمیکرد ومن دوباره اسرار کردم این بار خیلی سخت بود وبالاخره او فبول کرد وخود را مهدی موئود معرفی کرد ولی در بین علمای ان زمان بلوایی به پا شد واو را مرتد خواندند وحکم به قتل او دادند در بسیاری از مناطق ایران به وسیله عوامل دولت روسیه که از خود ایرانیان بودند اعلام کردیم که مهدی موئود ظهور کرده وعلما به دلیل در خطر افتادن منافع خود حکم به قتل اوداده اند در خراسان یزد وبسیاری دیگر از مناطق ایران مردم شورش کردند باب را دستگیر کردند وبا وساطت دولت روسیه مانع از اعدام او شدیم وایشان را به اصفهان که در ان زمان معتمد ادوله که یکی از طرفداران وجیره خوران روسیه بود حکومت میکرد وبه توصیه من او با باب خیلی خوب رفتار میکرد تا جایی که خود او نیز از طرفداران او شد باب خود را پیامبر معرفی کرد واوضاع بدتر شد اورا دستگیر وبه تهران بردند وباز به دلیل اعتراض مردم عوام بعضی از شهر ها به ماکو فرستاده شد در این بین من با دو تن از شاگردان فرقه شیخیت که دو برادر بودند آشنا شدم آنها میرزا حسینعلی نوری وبرادرش صبح ازل بودند
باب را در ماکو به اعدام محکوم کردند و اعداش کردند قبل از اعدام باب به دروغهای خود اعتراف کرد........
خلاصه ای از زندگی نامه پرنس کینیاز دالگورکی یکی از کارداران دولت روسیه بود که ابتدا شما دوستان بهایی با نوشته های ان وآشنایی بهاییت با دولت روسیه مخافت کرده بودید ولی پس از مشخص شدن کارهای او برای فرار باب وبهالله ونیز نامه تقدیر بهاءالله برای تزار روسیه سکوت کردید این کتاب چاپ سال ۴۲ ودقیقا ائج قدرت بهاییان مخالف سیاست در دستگاه دولت پهلوی بود اگر این کتاب را پیدا کردین لطفا احادثتان وایات کتاب اقدستان را با این کتاب مقایسه کنید ونیز داستان هایی که بر سر بهاءالله وصبح ازل در ترکیه آمد ودعوای ریاست وجانشینی باب توسط ایشان را مطالعه کنید با تشکر از دوستان طرفدار آئین بهایی
بعدا اگه دوست داشتین ادامه این کتاب را به صورت خلاصه براتون می نویسم

ش.ن.جوان پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:04 ب.ظ

وبلاگ نیروی جوان در رابطه با وبلاگ‌های بهایی‌ستیزی بروز شد:

بهایی‌ستیزی و مبارزه با معضلات اجتماعی از قبیل اعتیاد

--------------------------------------------------------

در جواب آقارضا:

فکر می‌کنم این کتابی که شما می‌گیری برای خودت از قرآن هم مقدّس‌تر باشد. خیلی بهش اطمینان داری‌ها!

اصلاً این کتاب، بند و بساط بهاییان را ریخته به هم. باید یه فکری کنیم!

مسابقه وبلاگهای مذهبی جمعه 24 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:01 ق.ظ http://emam12.com/forum/index.php

سلام

جهت شرکت در مسابقه وبلاگهای مذهبی به سایت حکومت جهانی امام مهدی (عج) بیایید.

مهدوی باشید و سبز

دانش جمعه 24 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:33 ب.ظ

آقای قوچانی عزیز . نمی خواستم توی وبلاگ شما چیزی بنویسم اما چون دیدم هم سن و سالیم واستون می نویسم. چند تا ایراد به کارتون داشتم اول اینکه معلومه که مغلطه کردن رو خیلی خوب بلدین و تقریبا تمام جواب های کسانی که در مخالفت با وبلاگ شما مطلب نوشته بودن رو با مغلطه دادین و دوم اینکه شما مرجع مطالعتون چیه که دوستان رو در جواب به اون مراجع ارجاع می دین. شما وقتی می تونی یه مطلب رو نقد کنی که مرجعت دسته اول باشه و نوشته خود شخصی که در حال رد گفته های اونی نه موافقین یا مخالفینش. من هم دوستان بهایی زیادی دارم و با افکار و اعتقادات بهاییان آشنایی دارم و تعدادی از کتاب های بها الله رو خوندم اما تو هیچ کدوم مسئله ای رو ندیدم که مخالف عقل و منطق باشه و یا ادعایی باشه که نشه با منطق ثابتش کرد(مثل ادعای خدایی) شما یا کمبود مطالعه داری و یا با غرض ورزی در حال مطالعه ای. بنده به شما حق می دهم که با هر دیانت و یا فرقه ای به مخالفت بپردازی اما موقعی به این کار مشغول شو که بتونی با منطق به پاسخگویی مخالفینت بپردازی نه با مغلطه و زمانی که بتونی از منابع دسته اول کتابهای مخالفینت سند بیاوری نه از گفته های کسانی که حرفشان برای تو گوشنواز است. اون زمان هست که جوانانی که به این دیانت(یا به قول شما فرقه) گرایش دارند پای صحبت های شما خواهند نشست و در مورد گفته هایتان فکر خواهند کرد. اما در حال حاظر وبلاگ شما هیچ ارزشی از نظر اصول نقد ندارد.
موفق باشید

ش.ن.جوان یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:45 ب.ظ http://nirooyejavan.blogfa.com

جناب دانش

سخن شما بسیار منطقی و عقلانی است. اما تنها برای کسانی که می‌اندیشند نه کسانی که گرفتار تعصب‌اند.

-------------------------------------------------------------------

جناب قوچانی. شما در وبلاگ بنده فرمودید: "بهتره خیلی زود قضاوت نکنید و بزارید که اهل مطالعه ها خودشون قضاوت کنند .
در مورد حرفهای شما هم - من پیشتر موضوعاتی رو توی وبلاگ و سایت هام مطرح کرده بودم ."

زود قضاوت کردن را که نمی‌دانم اما می‌دانم مانع قضاوت کسی نشده‌ام. حالا شما اگر بیان عقاید را مانع می‌دانید جای تاسف خواهد بود.

موهبت سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:16 ب.ظ http://mouhebat.blogfa.com

درود دوست عزیز
به نظر شما بهتر نیست به جای مطالعه و نشر برداشت های اشخاص در مورد دیانت بهایی که حتی صحت ندارند، اصل کتب و تعالیم دیانت بهایی را مطالعه کنید؟
همانطور که شما به شخصی که بخواهد با دین اسلام آشنا شود مسلما کتاب آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی را نمی دهید، بلکه قرآن یا نهج البلاغه را به او می دهید تا مطالعه کند و با اصل احکام و آیات اسلام آشنا شود.
پس پیشنهاد می کنم به جای نشر این برداشت های کذب و اشتباه، به مطالعه اصل آیات و تعالیم دین بهایی بپردازید.

جامانده جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:20 ب.ظ http://sh-akhoondi.blogfa.com

واقعا دوست دارم این حرف رو از ته دل بگم:
خدا قوت اخوی...

مبین چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:52 ب.ظ http://badtoy.blogfa.com/

دوستان خوب سلام
من نمیدونم این رشته سرش کجا تموم میشه..
اگه من فراد ادعای پیامبری کنم ایا اشکال داره حقیقتی ،مردم اصلاح کنم حرفاییرو بزنم که تو روحشون تاثیر بذارم؟دوسان خوبم این نوشته های تاریخی نمیتونه معیار حقیقت باشه..حقیقت مشخص .راستی..پاکی..حالا این برا هر دین باشه..(درک حقیقت قران نباید دلیلی برا حقایق دیگه باشه)جنای مفسر چماق به دست..)
من خودم شیعه هستم ولی چرا ؟شاید چون دین قالب.همون کسی که این وبلاگو ثبت کرده جوای بده.که برا چی باید بجنگیم سر واژهایی که معنیش یکیه.اگه شما ادعای مسلمونیت میشه ..لازمه که بدونی اسلام یعنی حکومت الیگارشی غرق در تیرانی ایران/!!مگر نه این که ما ایه دریم الملک و الدین تامان؟!خوب اقا این ملک خداست/!؟اگه هست .کارت درسته..
اگه نیست بفرما بالای جوبه ی دار..

کبوتر صلح سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:56 ب.ظ

این وبلاگ ارزش یک بار دیدن هم نداره!

یک معلم ایرانی شنبه 21 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ب.ظ

به نام آفریدگار توانا که به انسان اختیار داد تا به راه درست (تسلیم در برابر او) یا غلط (سرکشی و پیروی از دروغگویان) برود.
با عرض سلام
این اولین باری است که به این وبلاگ آمده ام.من یک معلم هستم و در میان شاگردانم که از صمیم قلب دوستشان دارم عزیزانی هستند که متاسفانه غقلت و گمراهی پدران و مادرانشان آنان را در زمره ی افراد خسره الدنیا و الاخره قرارداده است. چند تایشان دچار افسردگی هستند و زمانی که با آنان به گفتگو می نشینم تا بلکه کمکی برایشان باشم عمق پوچ بودن افکاری که در مغزشان از بها کرده اند و بی اساس بودن اعتقاداتشان برایم آشکار می شود. شما بهاییان اگر به فکر خودتان نیستید به این بچه های نوجوانتان رحم کنید و اجازه دهید با نور اسلام آشنا شوند. حالا لازم نیست مسلمان شوند ولی آن ها حتی حق ندارند به سوالات امتحانشان که پیرامون تاریخ شکل گیری بها است نیز پاسخ دهند. مردم از بهایی ها چیزی نمی دانند چون آن ها کاملا تودار و مخفیانه عمل می کنند.
حرف راست را از بچه ها باید شنید.
درود خداوند بر پیامبر رحمت نجات بخش انسان ها و فرزند پاکش مهدی موعود که با ظهورش حقیقت و عدالت را در سرتاسر جهان گسترده می کند.
از عنوان اسمم جهت جلوگیری از ناراحت شدن احتمالی شاگردان بهایی ام که ممکن است به این وبلاگ بیایند خودداری می کنم.
با تشکر

irbahai چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ب.ظ http://iranbahai.net

با سلام دوست عزیز
به خاطر تحقیق شما در مورد دیانت بهایی ممنونم. ولی شما از یک طرف تحقیق کرده اید و فقط ردیه هایی را که دشمنان دیانت بهایی راجع به آن نوشته اند که سراسر کذب و تهمت می باشد را مطالعه نموده اید و مطالب را منتشر می کنید.
در مورد مسائلی که نوشته اید این را میگویم که این ها تهمت هایی است که دشمنان دیانت بهایی به وجود آورده اند تا مردم را گمراه کنند.
دوست من از شما تقاضا دارم تا بدون تعصب به مطالعه آثار بهایی بپردازید تا از حقانیت دیانت بهایی مطالعه شوید.
در صورتی که حضرت محمد قرآن کریم کتاب ارزشمندی از طرف خداوند را در اختیار مسلمین قرار دادند تا از آن استفاده شود حضرت بهاالله بیش از صد جلد کتاب برای اجرای احکام و تعالیم دارند. انشاالله که شما با خواندن ردیه ها وقت خود را تلف و آینده اخروی خود را خراب نکنید و به مطالعه آثار ارزشمند حضرت بهاالله که سراسر مطالبی درباره وحدت،محبت،صداقت،امانت،دوستی،عشق به عموم و ... هستند اقدام کنید. آیا کسی که از طرف انگلیس و روسیه آمده باشد می تواند چنین آثاری را نوشته باشد و از محبت و دوستی و وحدت سخن گفته باشد.
دوست عزیز این احتمال را بدهید که فقط به احتمال یک درصد دیانت بهایی بر حق باشد. به این فکر نکرده اید که چه گناه بزرگی به خاطر تهمت به یک دیانت جدید و پیامبر خدا را دارید انجام می دهید.
انشاالله با مطالعه وبلاگ شما سعی می کنم تا به تمامی مطالب و تهمت هایی که در آن به دیانت بهایی وارد گشته است پاسخ بدهم.
به امید پی بردن همه انسان ها به حقیقت
موفق و موید باشید
در پناه حق

جوانی از جامعه جهانی بهایی شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ

akheyyyy elahiiiii bebin pishrafte ma bahayiiiaaaaaaa che feshari be bazi afradeeee heh be ghole khodeshon roshan fekr ovorde ke daran dg ziadiiiiiii chert migan akheeeeeee ina chiza chie ke ti bloget neveshti !!!!! to on donia bayad taghas pas bediaaaaaaaaaa aghalan 1 zare fekr kon ..... bad bego0o bebinam bahayiato amrikayia sakhtan ? ya esraeeliyia ya englisa ya shoravi ya farance va ya..........? in keshvara khili ba ham fargh darano0o0o... ino ke dg mifahmiii... ya naaaaaaa... khob shaiadam na vaghti in harfaye kezbo to bloget minevisio tashkhis nemidiiiiiiiii ke ziade dari eshtebah mikoni baeedam nist tafavote in kesvara ro nafahmi................. khoda hedayatet koneeeeeee javo0on... ham to ro ham baghieto0on ke in harfa ro bavar mniko0onidddddddddddddddd............... faghat khoda mito0one be dadeto0on bereseeeeee
hala giram shakho barge derakhto0o shekondid ba rishash mikhay chi kar ko0oniiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii???????????

رضا جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:10 ب.ظ http://www.myneghin.blogfa.com

سلام برای جوانی از جامعه جهانی بهایی:
من درمورد شما متاسفم که هیچ اطلاعی از تاریخ به اصطلاح دین خودت نداری البته بهت حق میدم من اگه از زمانی که زبان باز میکردم هفته ای 5یا 6 روز برام کلاسهای جور باجور میذاشتن ومغزمو پر میکردن دیگه وقت برای سر خاروندنم نداشتم چه برسه به اینکه در مورد دینم تحقیقم بکنم راست میگی شما در حال پیشرفتین به خاطر همین ما دوست داریم جلوتونو بگیریم چون اقلا منی که در مورد دین شما نظر میدم از خود شما بیشتر در مورد خودتون میدونم یادمه یه بار از یکی از بهاییا پرسیدم آیا میشه برای خدا کسی رو هم شان قرار داد گفت نه گفتم پس برای چی بهاءالله خوشو خدا نامید گفت نه دروغه منظورش نمادی از خدا بوده گفتم بابا این همه پیغمبرای بزرگ که اون همه معجزه داشتند خوشونو نمادی از خدا به قول شما قرار ندادن بگو ببینم عزیزم چرا بهاءالله بعد از فرار از ایران وبعد درگیرش با برادرش صبح ازل که به عکاء رفت نامه ای به تزار نوشت واز او تشکر کرد وبه او وعده جایگاهی بزرگ در بهشتش داد بهشت مال بهاءالله بود یا ببخشید مال باباش که واژه بهشتم رو به کار برده بود ممنون میشم اگه در مورد دینتون بیشتر تحقیق کنید من همیشه اینو میگم بازم میگم در مورد زبان عربی بسیار ناقص کتاب اقدستونم تحقیق کن تو رو به حضرت اعلی قسم میدم تحقیق کن

دوست شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ق.ظ

با عرض سلام
در جواب دوستانی که به حکم ارتداد ایراد می گیرند؛ که اکثذر بهاییان با این موضوع مشکل دارند، باید بگم که لطفاً قبل از اینکه نسبت به چیزی علم پیدا نکردید راجب آن صحبت نکنید. (طبق فرمایشات امیرالمومنین علی علیه اسلام). لطفاً شما ابتدا بروید از یک قاضی در مورد حکم و نحوه ارتداد سئوال کنید بعد بیایید در دفاع از خودتان راجب آن صحبت کنید.
جالب است که بدانید هر کس مجاز است که هر دینی را که بخواهد انتخاب کند اما نمی تواند آشکارا دین خود را تبلیغ نماید.
ضمناً هرکسی که بخواهد دین خود را از اسلام به دین دیگری عوض کند در مرحله ی اول علمای اسلامی با او صحبت می کنند و او را امربه معروف و نهی از منکر می کنند.
حالا دو سئوال برای من پیش آمده. یکی اینکه چرا سردمداران آیین بهاییت اینقدر شجاعت ندارند که بیایند و در شرایط یکسان با علمای اسلام به بحث و مجادله بپردازند؟
و دوم درجواب آن عزیزی که درمورد احترام و کار بهاییان در جامعه مطالبی نوشته عرض می کنم که در اوایل انقلاب بخاطر ضرر و زیان هایی که از جانب بهاییان که بطور مستقیم (مثلاً اینکه معمولاً مسئولین تراز اول کشور یا خود بهایی بودند و یا حامی بهاییت) و یا غیر مستقیم به مردم روا می داشتند، ملت از آنها متنفر بودند و در همان اوایل انقلاب خانه های بهاییان را به آتش می کشیدند. اما حالا بهاییان بطور آشکارا در بین مردم زندگی می کنند که بعضاً به تبلیغ هم می پردازند اما هیچ کس با آنها کاری ندارد و بعضی از آنها نیز سمت هایی در دستگاه هایی دولتی دارند و بعضی نیز در دانشگاه ها درس می خوانند. هرکسی خواست می تونم بهش نشانی این افراد را بدهم.
و یک سئوال دیگر اینکه چرا شما روزهای ماه و سال را برای خودتان تغییر داده اید. مگر نه این است که در همه ادیان و مذاهب هفته را هفت روز، ماه را سی روز، و سال را 365 روز تعریف می کنند. این ابتکار شما برای چیست؟
اگر ادعا دارید که شما دینی دارید که از طرف خدا آمده، پس چرا در پایان هر ماه (ماهی که خودتان 19 روز برایش تعریف کرده اید) گزارش کارهایتان را به حیفا ارسال می کنید؟
راستش من خودم یک بهایی هستم اما از این حرفها و حرکات مسخره خسته شدم. چرا یک هفته در سالی که شما تعریف کرده اید، ارتباط با هر زن بهایی هلال می شود؟
این رو قبول دارم که ما بهایی ها همیشه از هرلحاظی جلوتر از دیگران هستیم، چه از لحاظ درسی و چه از لحاظ تیپ و ظاهر و همچنین کمک به مستمندان. اما خودتان بهتر می دانید که اینها فقط برای تبلیغ. وگرنه چرا حکومت اسرائیل اینجور نیست؟

نعیم پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:52 ب.ظ http://maqaleh69.blogfa.com

سلام برای رضا:
من فقط یک سؤال دارم؟ می خواستم بدونم که شما از نثر ناقص کتاب اقدس صحبت می کنید ، ولی آیا کتاب هایی که در ردّ تک تک آیات قرآن نوشته شده و چه اشکال هایی که از اون نگرفته رو خوندین؟
اگر یکمی دقت کنی متوجه میشی که قواعد زبانی همواره در حال تغییر و تحوّل هستند و اصلاً معلوم نیست که حدود 150 سال پیش قواعد عربی که امروزه هست صادق بوده یا نه؟ و در واقع اصلاً معلوم نیست که 200 سال بعد قواعد امروز صادق باشه یا نه. پس نمیشه گفت فلان اشکال از نظر قاعده ای وجود داره چون زبان همیشه در حال تغییر هست و در واقع محتوای کتاب اقدس ارزشمند هست و نه اینکه حتماً باید قواعد عربی به روز شده در اون صادق باشه.
نمیدونم که چقدر صادقانه به تحقیق درباره ی دیانت بهایی پرداختی و چقدر سعی کردی که بی طرف تحقیق کنی ، ولی بهتره که هرمطلبی که می نویسی با ذکر منبع معتبر باشه تا بشه روی اون حساب کرد. دیگه فکر کنم سایت ها از حرف هایی که بی پایه و اساسند پر شده ( البته منظورم به مطلب آخر شما نبود)
با آرزوی موفقیت شما
نعیم

علی یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:34 ب.ظ

باید همه چیز را در تاریخ جست و جو کرد . همین تاریخ یک سند محکم برای رد صلاحیت بهاییت می باشد. دین اسلام کجا و یک فرقه انگلیسی که برای ببخشید خر کردن مردم ساخته شده کجا . واقعا برای بهاییان متاسفم . امیدوارم روزی همه انها هدایت شوند.

ع.ت سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:06 ب.ظ

بهائیت فقط یک دین ساخته شده توسط استعمارگران غربیه که می خوان بااون ازگسترش اسلام علی الخصوص شیعه جلوگیری کنند.خداپیروان بهائیت رابه راه راست هدایت کند
-----------------------------------------------------------------

ایوب سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:12 ب.ظ

آقای ع.ت!
چه طور این قدر مطمئنی که شیعه راه راسته؟!
این وبلاگ مسخره رو هم بردارید خیلی بهتره.
خدا در قرآن (که یه بار هم نخوندینش) می فرماید:
لا اِکراهُ فی الدین

این وبلاگ سرتاسر تعصب احمقانه است.

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:29 ق.ظ

خدای متعال به راه راست هدایتشون کنه والانسل اوناروورداره،لعنت خدای محمد براونایی که این فرقه روتاسیس کردند،اجرشماهم باقائم(عج)

فریبا ایرانی دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:46 ب.ظ http://faribairani.blogfa.com

با سلام
وبلاگ بسیار خوبی دارید امیدوارم موفق باشید .

انسان سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:30 ق.ظ

من فقط برام سوال شده که چرا نمیشه وبلاگ کسایی که به نفع بهاییت حرف میزنن رو دید؟

علی یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:23 ب.ظ http://www.armaneadyan.blogfa.com

سلام بر دوستان عزیز .

از اینکه میبینم عده ای به دنبال تحری حقیقت مطالبی در خور تفکر را در این وبلاگ قرار می دهند خوشحالم.

من هم به نوبه ی خودم از آقا رضای عزیز و دیگر دوستان به خاطر مطالبشون و دفاع از دین مبین اسلام تشکر می کنم .

ولی بهتر می دونم که هر وقت هر دوست عزیز بهائی که نکاتش رو در این وبلاگ مطرح میکنه . دوستان دیگر بدون پیش داوری و با دلیل و مدرک سعی کنند که در روشن کردن مطلب و بیان حقایق بکوشند و مطالب مطرح شده فقط با نگاه منتقدانه به آیین بهائی نباشد و قضاوت را به خوانندگان گرامی بسپارند.

امیدوارم که در این راه موفق باشید.

در ضمن هر دوست عزیز بهائی اگر تمایل به مناظره در یک فضای صمیمی و دوستانه رو داشت بنده پیرامون هر موضوعی حاضر به بحث با این دوستان عزیز خواهم بود.
با تشکر
www.armaneadyan.blogfa.com

فلانی پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ب.ظ

من فقط یه سوال دارمو بس...
چرا بجای اینکه بیت العدل اعظم رو توی یه نقطه از کره زمین که توش اینهمه جنگ و دعوا و اختلاف نباشه نساختن و عدل رفتن توی حیفا اسراییل بیت العدل رو ساختن؟
آ جای بی طرف و کم جنگ و دعوا روی کره زمین وجود نداره که حتما باید برن اونجا بیت العدل بسازن؟
چرا لا اقل نزفتن توی سوییس بسازنش؟

یک بهایی یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:26 ب.ظ

آقای فلانی سلام
آیا مشکل شما فقط ساختن بیت العدل اعظم در کشور اسرائیل است . این همه بحث و گفتگو توی این وبلاگ شده و شما رفتید سر این موضوع . خیلی جالبه .
اگر مطالعات تاریخی شما کامل و درست باشه خواهید فهمید که زمانی که بیت العدل در کشور اسرائیل تاسیس شد اصلا نام این کشور بیت المقدس بود و از اسرائیل نامی هم نبود . انشاءالله خداوند همه شما عزیزان را به راه راست هدایت کند . به جای خرده گرفتن به نکات خیلی ریز بروید و از اصول اصلی دیانت بهایی تحقیق درست بکنید ( نه از کتابهای ردیه که مخالفان مینویسند )
در ضمن جنگ و دعوا رو چه کسانی و سر چه چیزی اونجا راه انداخته اند ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد