بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بهائیت‌ و امریکا (2)

نقشه زیر، به‌خوبی نشان می‌دهد که امریکا، مرکزیت تشکیلا‌ت بهائیت در سراسر جهان است .(مندرج در آهنگ بدیع، ‌سال 1339، ش 8 تا10)

سومین دولت استعماری که بهائیت، در طول تاریخ، پیوندی عمیق و استوار با آن داشته (و هنوز هم بیشترین پیوند را با آن دارد) ایالات متحده امریکا است که ماهیت و مواضع تجاوزگرانه و استکباری آن در جهان (بویژه ایران) بر همگان روشن بوده و بحق، از سوی رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران، «شیطان بزرگ» لقب گرفته است.

می‌دانیم که از نظر بهائیان، به اصطلاح مهد امرالله (بهائیت) ایران است ولی مهد نظم اداری امرالله و در واقع مرکز سازماندهی تشکیلاتی بهائیت، در امریکا قرار دارد (نقشه روبرو). دومین مشرق الاذکار بهائیان در جهان نیز، در شهر شیکاگوی امریکا بنا شده که عباس افندی در سفر به آن دیار، سنگ بنای آن را گذاشته است. بر اساس آمار منتشره توسط سایت رسمی محفل ملی بهائیان امریکا: تعداد کل بهائیان امریکا رقمی در حدود 155 هزار نفر است که شامل ایرانی‌های بهائی در امریکا هم می‌شود. همین گونه منابع، تعداد کل بهائیان دنیا را رقمی در حدود شش میلیون نفر اعلام می‌کنند و این بدان معنا است که بهائیان امریکا در حدود 5/2 درصد کل بهائیان جهان را تشکیل می‌دهند. با توجه به این امر، جای این پرسش وجود دارد که: چرا در حالی که تنها 5/2 درصد بهائیان، مقیم امریکایند، 70 تا 80 درصد کرسی‌های نه نفره بیت‌العدل اعظم در قبضه امریکایی‌ها قرار دارد، آن هم امریکایی‌هایی که نه بهائی‌زاده بوده و نه سابقه درخشانی در بهائیت داشته‌اند؟!1

احسان طبری، ضمن انتقاد از مخالفت حسینعلی بهاء با «تعصبات ملی و دینی» ، که به زعم وی انصراف ملتها از مبارزات اجتماعی، سیاسی و هرگونه قیام و جنگ (اعم از دفاعی یا تجاوزی) را در پی دارد، سخن را به روابط عبدالبهاء (پس از فروپاشی عثمانی و سیطره بریتانیا بر فلسطین) با مقامات انگلیسی می‌کشاند و در ادامه می‌افزاید: «درباره رابطه محافل بهائی با امپریالیسم انگلستان و امریکا مطالب زیادی گفته می‌شود. جهان وطنی بهائیان و عقاید ضدانقلابی آنها و دوری آنها از مذهب مسلط در کشور ما و وجود مراکزی از آنها در امریکا و اروپا و کیفیت نیمه‌مخفی کار آنها و همبستگی درونی آنها، همه و همه به این شایعات مایه می‌دهد. آنچه که مسلم است نمی‌توان هر بهائی را یک عامل بیگانه دانست ولی در وجود رابطه ما بین مراکز عمده بهائی، مانند مراکز داشناک و صهیونیست (صهیونیسم) با محافل امپریالیستی تردیدی نیست و می‌توان حدس زد که سازمانهای جاسوسی امپریالیستی از قبیل سیا و اینتلجنس سرویس از سازمان بهائی برای مقاصد خود استفاده می‌کنند...» .2

عباس افندی (پیشوای بهائیان) در 1913 ــ 1911 سفری به مغرب زمین کرد و طی نطقهای متعددی که در مجامع گوناگون (عمدتا ماسونی) اروپا و امریکا ایراد نمود، از امریکا جانبداری بلکه تقدیس کرد. وی در یکی از اظهارات خود ادعا کرد که: «قطعه امریک نزد حق میدان اشراق انوار است...» !3 و در سخنرانی دیگر خود اظهار کرد: «از برای تجارت و منفعت ملت امریکا مملکتی بهتر از ایران نه. چه که مملکت ایران مواد ثروتش همه در زیر خاک پنهان است. امیدوارم ملت امریکا سبب شوند که آن ثروت ظاهر شود» !4

همان زمانها، مرید و منشی عباس افندی و یکی از روِسای بهائیت در امریکا (علیقلی خان نبیل‌الدوله) نیز «نقش اساسی را در انتخاب و اعزام شوستر» مستشار امریکایی «به ایران ایفا کرد و برای نخستین بار او بود که پای کمپانی‌های نفتی امریکایی را به ایران باز کرد» .5 زمانی هم که شوستر و همکاران امریکایی‌اش برای تصدی دوائر گمرک و مالیه ایران در مه 1911 [جمادی الاول 1329ق] وارد مهرآباد تهران شدند، محفل بهائیان ایران، به اشاره همین نبیل‌الدوله استقبال باشکوهی از شوستر به راه انداختند.6

طبقه حاکمه امریکا در آن برهه از تاریخ، تدریجا آماده می‌شد که از انزوای سیاسی پیشین بیرون آمده و چتر استعمار و استثمار خود را ــ همچون ابر سیاه ــ بر مشرق زمین بگستراند. پیدا است که سخنان پیشوای بهائیت، که حکم «چراغ سبز» را برای غارت کشور زرخیز و نفتبیز! ایران داشت، بر مذاق مستعمره‌چیان آن دیار بسیار خوش می‌آمد و طبیعی بود که از گوینده این سخنان استقبال کنند.

مجله آهنگ بدیع، ارگان بهائیان، در گزارشی که (البته، طبق معمول از مبالغه و اغراق، خالی نیست) می‌نویسد: زمانی که عباس افندی وارد نیویورک شد «تئودور روزولت، رئیس‌جمهور فقید امریکا، مقدمش را گرامی داشت و محضرش را مغتنم دانست و با آن حضرت مصاحبه نمود... مستر لی مک کلانگ وزیر دارایی ممالک متحده امریکا [دقت کنید: «وزیر دارایی» امریکا] پس از تشرف به حضور مبارک، هنگامی که برای دوستان توصیف تشرفش را می‌نمود گفت: چنین احساس می‌کردم که در حضور یکی از انبیاء هستم ــ در حضور حضرت مسیح ــ این هم درست نیست ــ حقیقت این است که در حضور پدر آسمانیم بودم» .7

بی‌جهت نیست که ایالات متحده امریکا در دوران نفوذ و سیطره خویش در ایران (در نیمه دوم سلطنت محمدرضا) برای پیشبرد اهداف (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و...) خود، میدان را برای تکاپو و جولان بهائیان گشود و سبب شد که حدود 14 سال، از رئیس دولت (هویدا) گرفته تا جمع بسیاری از وزرا و مدیران بلند پایه کشوری و لشکری / دولتی و درباری، جزء افراد وابسته به این فرقه باشند.

 

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نقل از: سایت بهائی پژوهی، یکشنبه 27 اسفند 1385: مصادره تشکیلات بهائی توسط امریکاییان

2. جامعه ایران در دوران رضاشاه، احـســان طـبــری، صــص ــ 117 118.

3. آهنگ بدیع، سال هشتم (1332)، ش 6 و 7، ص 103. نیز: امشب نهایت سرور دارم که در همچو مجمع و محفلی وارد شدم. من شرقی هستم، الحمد لله در مجلس غـرب حـاضـر شـدم و جـمـعـی مـیـبـیـنـم که در روی آنان نور انسانیت درنهایت جلوه و ظهور است و این مجلس را دایر بر امن میگویم که ممکن است ملت شرق و غرب متحد شوند و ارتباط تام به میان امریکا و ایـران حـاصـل گـردد (خـطـابـات عـبـدالـبـهـاء، 1/33)

4. خطابات عـبـدالـبـهـاء، چـاپ مـصـر، 2/33

 5. بررسی مناسبات ایران و امریکا (1851 تا 1925 میلادی)، انتشارات وزارت امور خارجه، ص 155

6. اخـتـناق ایران، مورگان شوستر، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، صص 11 ــ 10

 7. آهنگ بدیع، سال 17، 1341ش، ش 9، ص 206.

منبع : سایت ایران سهراب
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد