بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

ماه عسل در عشق‌آباد

تشکیل‌ اولین‌ مرکز تبلیغاتی‌ مهم‌ بهائیها در خاورمیانه‌ (با عنوان‌ مشرق‌ الاذکار) در عشق‌ آباد روسیه‌ و تحت‌ حمایت‌ آشکار روسها، یکی‌ از نشانه‌های‌ آشکار بر وجود پیوند میان‌ دولت‌ تزاری‌ و سران‌ این‌ فرقه‌ است. به‌ نوشتهِ‌ مجلهِ‌ آهنگ‌ بدیع، ارگان‌ بهائیان: «اولین‌ مشرق‌ الاذکاری‌ که‌ در عالم‌ تأسیس‌ شد مشرق‌ الاذکار عشق‌ آباد بود که‌ در سال‌ 1902 میلادی‌ اقدام‌ به‌ بنای‌ آن‌ گردید و به‌ همت‌ جناب‌ حاج‌ میرزا محمد تقی‌ افنان‌ وکیل‌ الدوله‌ ساخته‌ شد. نقشهِ‌ آن‌ را مهندس‌ ولکوف‌ کشید و مورد عنایت‌ حضرت‌ عبدالبهاء قرار گرفت» .1‌

باید دید‌ که‌ چه‌ عواملی‌ باعث‌ شد روسها میدان‌ را برای‌ تجمع‌ و فعالیت‌ بهائیان‌ در منطقهِ‌ عشق‌ آباد باز کنند و با وجود حساسیت‌ و مخالفت‌ شدید ملت‌ و دولت‌ ایران، و نیز مسلمانان‌ خود منطقه، به‌ حمایت‌ آشکار از بهائیان‌ بپردازند؟ حل‌ این‌ معما، در گرو شناخت‌ موقعیت‌ حساس‌ نظامی‌، سیاسی، تجاری‌ عشق‌ آباد، و جایگاه‌ مهم‌ آن‌ در استراتژی‌ امپراتوری‌ تزاری‌ (مبنی‌ بر بلع‌ ایران) است. ‌

لرد کرزن‌ (نویسنده‌ و سیاستمدار مشهور انگلیسی) در کتاب‌ خود: ایران‌ و قضیهِ‌ ایران، از عشق‌ آباد به‌ عنوان‌ «پایتخت‌ نظامی‌ و اداری‌ روس‌ در شمال‌ ایران» یاد کرده2 و از اهمیت‌ سیاسی، اقتصادی، سوق‌ الجیشی‌ مهم‌ آن‌ برای‌ روسها پرده‌ برداشته‌ است.3 ویلهلم‌ لیتن، کنسول‌ آلمان‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ در تبریز، تصریح‌ می‌کند که‌ جادهِ‌ عشق‌ آباد ـ قوچان‌ ـ مشهد «برای‌ روسها ارزش‌ بسیاری‌ داشت» .4 اظهارات‌ این‌ دو کارشناس‌ غربی‌ را، کتابچهِ‌ محرمانه‌ای‌ نیز که‌ کلنل‌ زالاطارف‌ در سال‌ 1306ق‌ پیرامون‌ جزئیات‌ بنیهِ‌ نظامی‌ و وضعیت‌ سوق‌ الجیشی‌ ایران، و شیوه‌ها و راههای‌ مناسب‌ برای‌ حمله‌ و تصرف‌ نظامی‌ این‌ کشور، نوشته‌ و در مجمع‌ سران‌ ارتش‌ روسیه‌ با حضور برادر امپراتور قرائت‌ کرده، کاملاً‌ تأیید می‌کند.5 سفیر آمریکا در ایران‌ آن‌ روزگار نیز تصریح‌ می‌کند که‌ روسها بهترین‌ نقشه‌ها را از شمال‌ ایران‌ کشیده‌ بودند.6 30 سال‌ پیش‌ از آنکه‌ زالاطارف‌ گزارشش‌ را بنویسد، ملکونوف، جاسوس‌ مشهور روسی، به‌ امر مؤ‌سسهِ‌ جغرافیایی‌ روسیه، به‌ شمال‌ ایران‌ آمده‌ و به‌ بررسی‌ دقیق‌ ایالتهای‌ شمالی‌ (گیلان، مازندران‌ و استرآباد) پرداخته‌ و اوضاع‌ اقتصادی‌ ـ نظامی‌ و تعداد سکنه‌ و فواصل‌ شهرها از یکدیگر را شرح‌ داده‌ و حتی‌ معلوم‌ ساخته‌ بود که‌ کشتی‌ بخار فاصلهِ‌ رشت‌ تا استرآباد را در چه‌ مدتی‌ طی‌ می‌کند!7‌

 در زمان‌ ناصرالدین‌ شاه، روسها فشار شدیدی‌ به‌ دولت‌ ایران‌ می‌آوردند که‌ از قوچان‌ و مشهد به‌ سمت‌ عشق‌ آباد روسیه‌ جاده‌ بکشد.8 در همین‌ زمینه‌ گفتنی‌ است، زمانی‌ که‌ در سال‌ 1306ق، در آستانهِ‌ آخرین‌ سفر ناصرالدین‌ شاه‌ به‌ اروپا، سفیر وقت‌ روسیه‌ در ایران‌ پرنس‌ نیکولای‌ دالگوروکی‌ (با پرنس‌ دالگوروکیِ‌ سفیر ایران‌ در زمان‌ امیرکبیر اشتباه‌ نشود) با خشونت‌ تمام، حکومت‌ ایران‌ را جهت‌ انجام‌ برخی‌ از تقاضاهای‌ استعماری‌ روسیه، زیر فشار شدید قرار داد و شاه‌ ایران‌ با وجود نارضایی‌ شدید از این‌ امر9 سرانجام‌ ناگزیر از اجابت‌ درخواست‌ روسها شد، یکی‌ از این‌ تقاضاها، اتمام‌ راه‌ شوسه‌ میان‌ مشهد و عشق‌ آباد روسیه‌ (مرکز تجمع‌ و تبلیغ‌ بهائیها) بود.10 ‌

اهمیت‌ عشق‌ آباد برای‌ روسها و سرمایه‌گذاری‌ آنها روی‌ آن، بی‌گمان‌ ناشی‌ از موقعیت‌ حساس‌ این‌ سرزمین‌ در دایرهِ‌ «استراتژی‌ تجاوزگرانهِ» دربار تزاری‌ مبنی‌ بر اشغال‌ ماوراء النهر و سلطه‌ بر شمال‌ ایران‌ بود. جمشید کیان‌فر، پژوهشگر معاصر، با شرح تجاوز نظامی گام به گام روسهای تزاری به ایالا‌ت شمالی خراسان‌ بزرگ‌ ایران (ترکستان، مرو،‌ بخارا و...) در عصر قاجار، بخوبی‌ سیاست‌ اشغالگرانهِ آنان در منطقه‌ را ترسیم‌ کرده است.11

 بر پایهِ‌ آنچه‌ گفتیم، می‌توان‌ دریافت‌ که‌ بنای‌ عشق‌آباد، در واقع، جزئی‌ از استراتژی‌ تجاوزکارانهِ‌ روسیه‌ در طول‌ قرن‌ 19 (مبنی‌ بر بلع‌ شمال‌ ایران) بوده‌ است‌ که‌ با تصرف‌ و تسخیر نظامی‌ پیاپی‌ ایالات‌ شمال‌ و غرب‌ خراسان‌ بزرگ‌ قدیم‌ (مرو، سرخس، بخارا و...) آغاز شده‌ بود، و موضوعاتی‌ چون‌ تجمع‌ بهائیان‌ و تشکیل‌ مشرق‌ الاذکار آنان‌ در آن‌ شهر با حمایت‌ جدّ‌ی‌ و آشکار روسیه‌ را، بایستی‌ در چارچوب‌ استراتژی‌ یادشده‌ فهمید و ارزیابی‌ کرد. کسروی‌ می‌نویسد: ‌

آنچه‌ دانسته‌ایم‌ [حسینعلی] بهاء در تهران‌ با کارکنان‌ سیاسی‌ روس‌ بهمبستگی‌ می‌داشته، و این‌ بوده‌ چون‌ به‌ زندان‌ افتاد روسیان‌ به‌ رهاییش‌ کوشیده‌ و از تهران‌ تا بغداد غلامی‌ از کنسولخانه‌ همراهش‌ گردانیده‌اند. پس‌ از آن‌ نیز دولت‌ امپراتوری‌ روس‌ در نهان‌ و آشکار هواداری‌ از بهاء و دستهِ‌ او نشان‌ می‌داده. این‌ است‌ در عشق‌ آباد و دیگر جاها آزادی‌ به‌ ایشان‌ داده‌ شد.12‌

 اسماعیل‌ رائین‌ نیز دیدگاهی‌ مشابه‌ کسروی‌ دارد و برای‌ بهائیان‌ در عشق‌ آباد تحت‌ سلطهِ‌ روسیه‌ همان‌ نقشی‌ را قائل‌ می‌شود که‌ برای‌ ازلیان‌ در قبرس‌ تحت‌ سیطرهِ‌ بریتانیا.13‌

 اظهارات‌ خود بهائیان‌ نیز بر نکتهِ‌ فوق‌ مهر تأیید می‌زند. تاریخچهِ‌ بنای‌ مشرق‌ الاذکار عشق‌ آباد، و حمایتها و مساعدتهای‌ بی‌دریغ‌ روسها از آنان‌ در جریان‌ احداث‌ این‌ بنا، به‌ تفصیل‌ در کتاب‌ ظهور الحق‌ (ج‌ 8 ، قسمت‌ دوم)، نوشتهِ‌ فاضل‌ مازندرانی‌ (نویسنده‌ و مبلغ‌ مشهور بهائی) آمده‌ است. ‌

عشق‌ آباد، شهری‌ مرزی‌ و نوآباد بود. اسدالله‌ علیزاد (از بهائیان‌ مقیم‌ عشق‌ آباد) در خاطراتش‌ می‌نویسد: سابقهِ‌ تشویق‌ و ترغیب‌ بهائیان‌ تحت‌ فشار ایران‌ (از سوی‌ سران‌ بهائیت) به‌ هجرت‌ از نقاط‌ مختلف‌ ایران‌ (بویژه‌ یزد و خراسان) به‌ عشق‌ آباد، و نشر و تبلیغ‌ مسلک‌ بهائیت‌ در آن‌ دیار، به‌ اواخر حیات‌ حسینعلی‌ بهاء بر می‌گردد. به‌ گفتهِ‌ او: «وقتی‌ زائرین‌ یزد و سایر شهرهای‌ ایران‌ به‌ اوطان‌ خود مراجعت‌ نمودند و پیام‌ مبارک‌ ... [بهاء] را به‌ سمع» بهائیان‌ ایران‌ «رساندند، از تمام‌ ایران‌ خصوصاً‌ از یزد و بعد هم‌ از خراسان‌ که‌ همسایهِ‌ دیوار به‌ دیوار عشق‌ آباد بود کاروان‌های‌ مهاجرین‌ عازم‌ عشق‌ آباد شدند و چون‌ حکومت‌ تزاری‌ در آن‌ زمان‌ تازه‌ اقدام‌ به‌ ساختمان‌ و آبادی‌ این‌ شهر مرزی‌ کرده‌ بود هر تازه‌ واردی‌ به‌ زودی‌ مشغول‌ کار می‌شد و اجرت‌ خوبی‌ هم‌ دریافت‌ می‌داشت» ... در میان‌ بهائیان‌ «بناها و معماران‌ زبده‌ و عالی‌ قدری‌ وجود داشتند که‌ به‌ زودی‌ مشهور... شدند و مهندسین‌ روسی‌ که‌ مشغول‌ عمران‌ و آبادی‌ شهر بودند آنها را به‌ کار گرفتند. مجمع» بهائیان‌ «عشق‌ آباد به‌ علت‌ ورود پی‌درپی‌ مهاجرین‌ که‌ از دسته‌های‌ کوچک‌ و بزرگ‌ تشکیل‌ می‌شد به‌ زودی‌ به‌ حدّ‌ اشباع‌ رسید و مهاجرت‌ از عشق‌ آباد به‌ سایر قسمتهای‌ ترکستان، اول‌ به‌ شهرهای‌ بزرگ‌ مثل‌ مرو، چارجوی، بخارا، سمرقند و تاشکند و بعداً‌ به‌ جاهای‌ کوچکتر شروع‌ شد...» .14‌

این‌ توصیه‌ و تشویق، سبب‌ شد که‌ تعداد قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از بهائیان‌ ایران‌ در عشق‌ آباد گرد آیند و بعضاً‌ از آنجا به‌ سایر قسمتهای‌ ترکستان‌ روسیه‌ (مرو، چارجوی، بخارا، سمرقند، تاشکند و روستاهای‌ حوالی‌ آنها) بروند.15 ‌

 فضل‌ الله‌ صبحی‌ مهتدی، منشی‌ و کاتب‌ عباس‌ افندی‌ است‌ که‌ بعداً‌ از بهائیت‌ به‌ اسلام‌ بازگشت‌ و دو کتاب‌ در افشای‌ ماهیت‌ و مظالم‌ آنان‌ نوشت. وی، که‌ در ایام‌ بهائیگری، عشق‌ آباد و مرکز بهائیت‌ در آنجا را از نزدیک‌ دیده، می‌نویسد: «در این‌ شهر [عشق‌ آباد] و شهرهای‌ دیگر مسلمان‌ نشین‌ همهِ‌ بهائیان‌ آزاد بودند و فرمانروایی‌ روس‌ تزاری‌ دست‌ آنها را در هر کار باز گذاشته‌ بود چنانکه‌ به‌ نام‌ مشرق‌ الاذکار نمازخانه‌ ساخته‌ بودند... و پادشاهان‌ و فرمانروایان‌ روس‌ به‌ بهائیان‌ کومک [کذا] شایانی‌ می‌کردند...» .16‌

تفصیل‌ ماجرای‌ بنای‌ مشرق‌ الاذکار به‌ نوشتهِ‌ فاضل‌ مازندرانی‌ چنین‌ است: حاجی‌ میرا محمد علی‌ افنان‌ شیرازی‌ (پسر دایی‌ علی‌ محمد باب) در 1304ق‌ طبق‌ دستور بهاء، زمین‌ مشهور به‌ زمین‌ اعظم‌ را از صاحب‌ آن‌ خرید و عمارتی‌ بر ساختمان‌ آن‌ افزود که تا 16 سال‌ بهائیان‌ از آنجا به‌ عنوان‌ معبد استفاده‌ می‌کردند و محافلشان‌ در آنجا برگزار می‌شد. در 1317 حاجی‌ میرزا محمد تقی‌ افنان‌ (نمایندهِ‌ تجاری‌ و وکیل‌ الدولهِ‌ دولت‌ روسیه17و برادر میرزا محمد علی‌ فوق‌ الذکر) از جانب‌ عباس‌ افندی‌ مأمور ساختن‌ مشرق‌ الاذکار شد. وکیل‌ الدوله‌ در 1319 به‌ عشق‌ آباد آمد و با مساعدت‌ محفل‌ بهائی‌ در آن‌ شهر کار تخریب‌ ساختمان‌ موجود در زمین‌ اعظم‌ را برای‌ احداث‌ مشرق‌ الاذکار در 28 رجب‌ 1320 آغاز کرد. «در آن‌ وقت‌ تمام‌ بهائیان‌ عشق‌ آباد و اطراف‌ به‌ هزار نمی‌رسیدند» .18 در رمضان‌ 1320 ژنرال‌ «سوبوتیج، والی‌ بلد که... محبت‌ ابرار [= بهائیان‌ را] در دل‌ داشت‌ با جمعی‌ کثیر از اعضاء حکومتی‌ و هم‌ جمعیتی‌ کثیر از بهائیان‌ حاضر شده‌ و در وسط‌ عمارت‌ که‌ مرتفعتر از همه‌ جا بود چادر افراشته، زینت‌ نموده، فرشهای‌ نفیس‌ گستردند و میز و کراسی19 چیدند و فواکه‌ و حلویات‌ که‌ درخور حضور جنرال‌ مذکور بود حاضر ساختند و جنرال،‌ اوراق‌ تاریخ‌ بنا که‌ به‌ خط‌ روسی‌ و هم‌ فارسی‌ مرقوم‌ شد[ه] و در جعبهِ‌ فضّه20 قرار داشت‌ در محلی‌ که‌ برای‌ دفن‌ مقرّر گشت‌ زیر اولین‌ سنگ‌ بنا نهاد و در حالی‌ که‌ حاجی‌ وکیل‌ الدوله‌ نشانهای‌ دولت‌ روس‌ و امیر بخارا [را] نصب‌ بر لباسش‌ داشت‌ و پهلوی‌ جنرال‌ سوبوتیچ‌ ایستاده‌ بود فتوغراف‌ اجتماعی‌ [= عکس‌ دسته‌ جمعی] برداشتند. آن‌ وقت‌ اطراف‌ محل‌ مذکور را با سمنت‌ محکم‌ ساختند و سنگ‌ اوّل‌ بنا را گذاشتند. پس‌ با صاحب‌ منصبان‌ در سراپرده‌ نشسته‌ چای‌ و شیرینی‌ صرف‌ گشت‌ و اظهار محبت‌ و ملاطفت‌ و رضا نسبت‌ به‌ اهل‌ بها نمودند و همگی‌ ابراز شادمانی‌ از جهت‌ بنای معبد کردند و تنی‌ از بهائیان‌ خطابه[ای] مشتمل‌ بر حمد و ثنای‌ الهی‌ و ذکر خیر سلاطین‌ عادل‌ و و زراء کامل‌ انشاء و قرائت‌ کرد و احاد بهائیان‌ به‌ مدح‌ و دعای‌ دولت‌ عادلهِ‌ [روسیه] رطب‌ اللسان‌ گشتند...» .21 ‌

 پس‌ از آن‌ بهائیان‌ با فوریت‌ و سرعت‌ دست‌ به‌ کار شدند و مجموعاً‌ در طول‌ 5 سال‌ عملیات‌ احداث‌ مشرق‌ الاذکار را به‌ پایان‌ رسانیدند. «در اولین‌ سال‌ که‌ مشرق‌ الاذکار بنیاد شد چون‌ بهائیان‌ از حکومت‌ [روسیه] مهندس‌ کاردانی‌ خواستند... اکنف‌ که‌ مهندس‌ کامل‌ بود تعیین‌ گردید و مقارن‌ بنای مشرق‌ الاذکار، کلیسای‌ ملی‌ نیز در عشق‌ آباد بنا گردید و اکنف، مهندس‌ این‌ هر دو بنا بود و در کمال‌ فعالیت‌ و جدیت‌ کار کرد و در حقیقت‌ به‌ کفایت‌ او بود که‌ عمدهِ‌ عمارت‌ بدین‌ عظمت‌ در ظرف‌ دو سال‌ ساخته‌ شد...» .22 وکیل‌ الدوله‌ در شوال‌ 1328 با بدرقهِ‌ گرم‌ بهائیان، عشق‌آباد را به‌ عزم‌ دیدار با عباس‌ افندی‌ ترک‌ کرد و پس‌ از رفتن‌ او باز هم‌ کار خریداری‌ زمینهای‌ اطراف‌ مشرق‌ الاذکار و توسعهِ‌ بنای‌ آن‌ بر روی‌ آنها ادامه‌ یافت.23‌

به‌ نوشتهِ‌ فضل‌ الله‌ صبحی‌: در بالای‌ تالار مشرق‌ الاذکار، لوحی‌ از عباس‌ افندی‌ وجود داشت‌ که‌ به‌ تزار روس‌ آفرین‌ گفته‌ و از خدا خواسته‌ بود که‌ پرچمش‌ را برفرازد و سایه‌اش‌ را بر خاور و باختر بگستراند و هر بامداد، مبلغ‌ بهائی‌ آن‌ لوح‌ را با آوازی‌ خوش‌ برای‌ شاگردان‌ بهائی‌ که‌ به‌ آنجا می‌آمدند می‌خواند و می‌گفت‌ از ته‌ دل‌ بر تزار آفرین‌ گویند و از خدا بخواهند که‌ در سایه‌اش‌ بیارمند...24‌ ‌

افزون‌ بر آنچه‌ گذشت، در سال‌ 1335ق‌ (1917م) مجلهِ‌ بهائی‌ «خورشید خاور» به‌ زبان‌ فارسی‌ و تحت‌ مدیریت‌ سید مهدی‌ گلپایگانی‌ (مبلغ‌ مشهور بهائی) در عشق‌ آباد تأسیس‌ یافت. این‌ مجله، ضمن‌ تبلیغ‌ مسلک‌ بهائیت، به‌ مقالات‌ ضدّ‌ بهائی‌ مشهد پاسخ‌ می‌داد و این‌ امر سبب‌ شد که‌ ورود آن‌ به‌ خراسان‌ از سوی‌ متدینین‌ ممنوع‌ گردد. لذا ورود و پخش‌ آن‌ در ایران، از طریق‌ گیلان‌ انجام‌ می‌گرفت. پس‌ از انقلاب‌ اکتبر چند بار مجله‌ تعطیل‌ شد ولی‌ با دوندگی‌ بهائیان‌ مجدداً‌ جواز نشر یافت.25 ‌

 فضل‌ الله‌ صبحی‌ ضمن‌ شرح‌ خاطرات‌ ایام‌ تبلیغ‌ خویش‌ به‌ نفع‌ بهائیت‌ در مرو و عشق‌ آباد، پرده‌ از ماهیت‌ نشریات‌ این‌ فرقه‌ در روسیه‌ برداشته‌ است: ‌

 «از بخارا بار دیگر به‌ مرو آمدیم‌ چون‌ به‌ مرو رسیدیم‌ میرزا منیر نبیل‌زاده‌ و سید اسدالله‌ قمی‌ و سید مهدی‌ گلپایگانی‌ و چند نفر مبلغ‌ دیگر در آنجا بودند و هر شب‌ انجمن‌ داشتند. سید مهدی‌ قاسم‌اف‌ از بستگان‌ میرزا ابوالفضل‌ گلپایگانی‌ بود و از همه‌ مبلّغان‌ در دانش‌ و هوش‌ و فروتنی‌ پیشی‌ داشت‌ در روز نخست‌ به‌ اسم‌ بازرگانی‌ به‌ عشق‌ آباد رفت‌ و با سید مصطفی‌ صادق‌ اف‌ اصفهانی‌ همراه‌ شد. آشکارا داد و ستد چایی‌ سبز می‌کرد و در نهان‌ مبلغ‌ بود و همچنین‌ با مردی‌ روس‌ به‌ نام‌ کنستنتین‌ میخائیلویچ‌ فیدروف‌ همراز شد. این‌ مرد روسی، سالی‌ ده‌ هزار منات‌ از دربار تزار می‌گرفت‌ و روزنامه‌ای‌ به‌ اسم‌ «مجموعهِ‌ ماوراء بحر خزر» به‌ زبان‌ پارسی‌ چاپ‌ و پخش‌ می‌کرد و به‌ ایران‌ می‌فرستاد. این‌ سید مهدی‌ در آن‌ روزنامه‌ کار می‌کرد و ماهیانه‌ می‌گرفت‌ و به‌ سود آنان‌ و زیان‌ ایران‌ سخنهایی‌ می‌نوشت‌ و ترجمانها می‌کرد» .26 ‌

آواره (مبلغ بهائی)، که بعدها از بهائیت‌ برگشته‌ و با عنوان‌ «آیتی» ، کتاب‌ «کشف‌ الحیل» را بر ضدّ‌ آنان‌ نگاشت، خاطر نشان‌ می‌سازد: «در ایامی‌ که‌ در عشق‌آباد بودم‌ کاملاً‌ حس‌ کردم‌ که‌ روسهای‌ تزاری‌ باطناً‌ به‌ اهل‌ بهاء به‌ نظر حقارت‌ می‌نگرند ولی‌ ظاهراً‌ آنها را نگاهداری‌ می‌کنند و بهائیان‌ هم‌ آن‌ قدر به‌ روسها اطمینان‌ دارند که‌ تصور می‌کنند امپراطور روس‌ الی‌ الابد بر اقتدار خود باقی‌ است‌ و سیاست‌ روسیه‌ هم‌ تغییرناپذیر است‌ و ایشان‌ به‌ قوّهِ‌ اقتدار خود روس‌ (و جمعی‌ هم‌ در طهران‌ می‌گفتند به‌ قوّهِ‌ اقتدار انگلیس) مسلک‌ بهائی‌ را به‌ نام‌ مذهب‌ بر ایران‌ [حاکم] خواهند کرد ولی‌ بی‌خبرانشان‌ همه‌ را حمل‌ بر معنویت‌ کرده‌ و قدم‌ فراتر نهاده‌ می‌گفتند همهِ‌ سلاطین‌ دنیا این‌ مذهب‌ را در مملکت‌ ترویج‌ نموده‌ به‌ قوهِ‌ جبریه‌ تنفیذ خواهند نمود» !27 ‌

 

اعتراض دولت ایران‌

 از اسناد و مدارک‌ تاریخی‌ بر می‌آید که‌ دولت‌ ایران، تجمع‌ بهائیان‌ در عشق‌آباد (زیر چتر حمایت‌ روسها) را دقیقاً‌ حرکتی‌ سیاسی‌ و خصومت‌آمیز بر ضدّ‌ ایران تلقی‌ می‌کرد و از آن‌ بسیار شاکی‌ بود. این‌ امر، منضم‌ به‌ درج‌ خبر درخواست‌ «تبعیت‌ سیاسی» توسط‌ برخی‌ از بهائیان‌ از دولت‌ روسیه‌ در جراید، ناصرالدین‌ شاه‌ را به‌ شدت‌ عصبانی، و از خطر واکنش‌ تند علما و ملت‌ ایران‌ بسیار نگران‌ ساخت. در پی‌ این‌ امر، در دستور العملی‌ به‌ خط‌ خویش‌ به‌ امین‌السلطان‌ (در اواخر سال 1307 ق) در بارهِ‌ اختلاف‌ ایرانیان‌ مسلمان‌ و بابی‌ مقیم‌ عشق‌ آباد چنین‌ نوشت:‌

 جناب‌ امین‌ السلطان، فقرهِ‌ بابیهِ‌ عشق‌آباد را خواندم. کار بسیار بسیار بد جوری‌ است. فوراً‌ رقعه‌ به‌ وزیر مختار روسیه‌ بنویسید و او را بخواهید. همین‌ امروز عصر یا فردا صبح‌ یا عصر بیاید پیش‌ شما و حسب‌ الامر در این‌ فقره‌ با او حرف‌ بزنید و روزنامهِ‌ قفقازیه‌ را که‌ نطق‌ آن‌ بابی‌ پدرسوخته‌ را نوشته‌اند به‌ او بدهید و صریح‌ بگویید که‌ اولاً‌ این‌ جماعت‌ را شما می‌دانید که‌ دشمن‌ دین‌ و دولت‌ ایران‌ هستند، چرا در عشق‌آباد جمع‌ کرده‌اند؟ خواهش‌ شاه‌ این‌ است‌ که‌ اینها را از آنجا بدوانید و هر کس‌ به‌ این‌ اسم‌ در آنجا بیاید و اقامت‌ نماید راهش‌ ندهید. اینها مثل‌ نهلیست‌های‌ شما، بلکه‌ بدتر هستند. اگر ما یک‌ نفر نهلیست‌ را بیاوریم‌ در ایران‌ و مهربانی‌ بکنیم‌ و نگاه‌ بداریم‌ و تبعهِ‌ خودمان‌ بکنیم، آیا شما راضی‌ می‌شوید و خوشتان‌ می‌آید؟ بخصوص‌ چیزی‌ که‌ در این‌ روزنامه‌ نوشته‌اند که‌ آنها خواهش‌ رعیّتی‌ و تبعیت‌ شما را خواسته‌اند، اگر این‌ فقره‌ قبول‌ بشود یک‌ شورش‌ بزرگی‌ در ایران‌ در میان‌ تمام‌ علما و ملت‌ ایران‌ خواهد شد که‌ از آن‌ بالاتر به‌ تصور نیاید. همین‌ طورها خیلی‌ سخت‌ به‌ وزیر مختار بگو و به‌ همین‌ مضامین‌ هم‌ تلگراف‌ رمز به‌ میرزا محمود خان‌ [علاءالملک‌ وزیر مختار ایران‌ در دربار تزار] بکن، در پطر[زبورگ] حرف‌ بزند...28‌

 پاسخ‌ علاءالملک‌ به‌ امین‌السلطان‌ (مورخ‌ اواخر 1307ق) این‌ حدس‌ را تقویت‌ می‌کند که‌ حمایت‌ روسها از بهائیان‌ در ماجرای‌ قتل‌ محمدرضا اصفهانی، خالی‌ از نوعی‌ گروکشی‌ سیاسی‌ برای‌ وادار ساختن‌ ایران‌ به‌ قبول‌ مطامع‌ استعماری‌ روسها در آن‌ مقطع‌ نبوده‌ است. علاءالملک، ضمن‌ شرح‌ مذاکرات‌ خود با زیناویف‌ (مقام‌ برجستهِ‌ وزارت‌ خارجهِ‌ روسیه) دربارهِ‌ عشق‌آباد و موضوع‌ قتل‌ محمدرضا، و پاسخهای‌ زیناویف، می‌افزاید: «لکن‌ عمده‌ چیزی‌ که‌ به‌ این‌ جانب‌ گفت‌ و مقصود، عرض‌ آن‌ می‌باشد این‌ است‌ که‌ می‌گفت‌ ما منتظریم‌ از اعلی‌ حضرت‌ همایونی‌ [ناصرالدین‌ شاه] چه‌ برهان‌ دوستی‌ به‌ دولت‌ روس‌ بروز خواهد کرد...» . سپس‌ تقاضاهای‌ استعماری‌ و مداخله‌ جویانهِ‌ روسیه‌ از ایران‌ را (که‌ آن‌ روزها، با شدت‌ و تندی‌ تمام، مطرح‌ می‌شد) از زبان‌ زیناویف‌ نقل‌ می‌کند.29 ‌

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. آهنگ‌ بدیع، سال‌ 21 (1345)، ش‌ 11 و 12، صص‌ 308ـ309. ‌

2. ایران‌ و قضیهِ‌ ایران، جرج‌ ناتانیل‌ کرزن، ترجمهِ‌ غلامعلی‌ وحید مازندرانی، چ‌ 4: شرکت‌ انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی، تهران‌ 1373، 1/83

3. همان: 1/139 به‌ بعد

4. ایران‌ از نفوذ مسالمت‌آمیز تا تحت‌ الحمایگی‌ (1860ـ1919)، ترجمهِ‌ مریم‌ میراحمدی، مؤ‌سسهِ‌ انتشارات‌ معین، تهران‌ 1367، ص‌ 107

 ‌5. کتابچهِ‌ فوق‌ را وزیر مختار وقت‌ ایران‌ در پطرزبورگ‌ (میرزا محمود خان‌ علاء الملک) توسط‌ جواسیس‌ مخفی‌ خویش‌ جسته‌ و ترجمهِ‌ آن‌ را همراه‌ نامه‌ای‌ در توضیح‌ ماجرا، در جمادی‌ الثانی‌ 1306ق‌ برای‌ امین‌ السلطان‌ (صدراعظم‌ ناصرالدین‌ شاه) فرستاده‌ است. برای‌ متن‌ کتابچه‌ و نامهِ‌ علاء الملک‌ ر.ک، گزارشهای‌ سیاسی‌ علاءالملک، گردآوری‌ ابراهیم‌ صفایی، چ‌ 2: گروه‌ انتشاراتی‌ آباد، تهران‌ 1362، صص‌ 36ـ74. فصلی‌ از این‌ کتابچه، به‌ راه‌ شوسهِ‌ عشق‌آباد ـ خراسان، و موقعیت‌ استراتژیک‌ آن‌ منطقه‌ اختصاص‌ دارد. ر.ک، همان: ص‌ 68 به‌ بعد

 6. ایران‌ و ایرانیان، مستر بنجامین، ص‌ 98

7. ر.ک، سفرنامهِ‌ ایران‌ و روسیه، ملکونوف، به‌ کوشش‌ محمد گلبن، و فرامز طالبی، انتشارات‌ دنیای‌ کتاب، تهران‌ 1363، صص‌ 83 ـ92 و 195ـ199

 8. ر.ک، ایران‌ و قضیهِ‌ ایران، لرد کرزن، ترجمهِ‌ غلامعلی‌ وحید مازندرانی، 1/139 و 142

9. روس‌ و انگلیس‌ در ایران، فیروز کاظم‌ زاده، 1/182

10. ر.ک، گزارشهای‌ سیاسی‌ علاءالملک، گردآوری‌ ابراهیم‌ صفایی، صص‌ 169ـ176؛ روس‌ و انگلیس‌ در ایران، فیروز کاظم‌ زاده، 1/162، 187 و 179. برای‌ دسایس‌ استعماری‌ و تجاوز طلبانهِ‌ روسها در دههِ‌ 1310ق‌ نسبت‌ به‌ شمال‌ شرقی‌ ایران‌ و... ر.ک، مأخذ اخیر، صص‌ 165ـ169

11. سفرنامهِ‌ ترکستان‌ (ماوراء النهر، دکتر پاشینو، ترجمهِ‌ مادروس‌ داوِ‌دخانوف، به‌ کوشش‌ جمشید کیان‌ فر، مؤ‌سسهِ‌ مطالعات‌ و تحقیقات‌ فرهنگی‌ (پژوهشگاه)، تهران‌ 1372، پیشگفتار، ص‌ 17

12. بهائیگری، چ‌ 2، تهران‌ 1323، چاپخانهِ‌ پیمان، ص‌ 89

13. حقوق‌ بگیران‌ انگلیس‌ در ایران، اسماعیل‌ رائین، ص‌ 332

14. سالهای‌ سکوت؛ بهائیان‌ روسیه‌ 1938ـ1946، خاطرات‌ اسدالله‌ علیزاد، از انتشارات‌999 ,Century Press, Australia, 1صص‌ 19ـ20.

15. همان، ص‌ 20

16. اسناد و مدارک‌ دربارهِ‌ بهائیگری‌ (جلد دوم‌ خاطرات‌ صبحی، چاپ‌ سید هادی‌ خسروشاهی، ص‌ 47.

17. وی‌ پسر دوم‌ حاجی‌ میرزا محمد تاجر شیرازی‌ بود که‌ دایی‌ بزرگ‌ میرزا علی‌ محمد باب‌ قلمداد می‌شد. ر.ک، عهد اعلی...، ابوالقاسم‌ افنان، ص‌ 129.

18. تاریخ‌ ظهور الحق، ج‌ 8 ، قسمت‌ دوم، موسسهِ‌ ملی‌ مطبوعات‌ امری، 132 بدیع، صص‌ 996ـ997 19. کرسیها

20. نقره

 21. اسدالله‌ علیزاد، از بهائیان‌ مقیم‌ عشق‌ آباد: ضمن‌ اشاره‌ به‌ به‌ حضور «ژنرال‌ سوبوتیج‌ به‌ نمایندگی‌ از طرف‌ شخص‌ امپراطور روسیه‌ در سال‌ 1902 در مراسم‌ گذاشتن‌ اولین‌ سنگ‌ بنا» ی مشرق‌ الاذکار، تصویر وکیل‌ الدوله، بهائیان‌ و ژنرال‌ روسی‌ را آورده‌ است. ر.ک، سالهای‌ سکوت، ص‌ 21 و 23

‌22. تاریخ‌ ظهور الحق، همان، صص‌ 996ـ 998

23. همان، صص‌ 1000ـ1001. دربارهِ‌ عشق‌ آباد، بهائیها و روسها ر.ک، خاطرات‌ صبحی‌ دربارهِ‌ بابیگری‌ و بهائیگری، چاپ‌ دوم: کتابفروشی‌ سروش، تبریز 1343، با مقدمهِ‌ سید هادی‌ خسروشاهی، ص‌ 71 به‌ بعد؛ اسناد و مدارک‌ دربارهِ‌ بهائیگری، فضل‌ الله‌ صبحی‌ مهتدی، با مقدمهِ‌ ابورشاد (سید هادی‌ خسروشاهی)، نشر عصر جدید، ص‌ 47 و نیز صص‌ 56 ـ57 ، 60 و 70 به‌ بعد

 24. ر.ک، اسناد و مدارک‌ درباره‌ بهائیگری...، ص‌ 70 به‌ بعد

25. تاریخ‌ ظهور الحق، صص‌ 1003ـ1004. نیز ر.ک، مصابیح‌ هدایت، عزیزالله‌ سلیمانی، 3/ 25

26. اسناد و مدارک‌ درباره‌ بهائیگری، ص‌ 60

 27. کشف‌ الحیل، ج‌ 3، چ‌ 4، ص‌ 91

28. گزارشهای‌ سیاسی‌ علاء الملک، صص‌ 31ـ32

29. همان، صص‌ 27ـ 28.‌

 

 

 

منبع : سایت ایران سهراب http://www.iransohrab.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد