بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

بررسی و نقد بهاییت

وب نوشته های یک آنتی بهائی در بررسی و نقد فرقه ضاله بهاییت

او می آید

خجسته‌ ماه‌ شعبان، با مناسبتهای‌ گوناگون، پیاپی‌ و شادی‌ بخشش‌ (ولادت‌ سرور آزادگان‌ حضرت‌ حسین‌ بن‌ علی، پرچمدار رشید کربلا حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس، و امام‌ سجاد علیهم‌ السلام‌ و نیز میلاد پرچمدار حاکمیت‌ توحید حضرت‌ حجت‌ بن‌ الحسن‌ العسکری‌ عجل‌ الله فرجه‌ الشریف) فصل‌ سرور شیعیان‌ و شیفتگان‌ خاندان‌ پیامبر (ص) است. و در این‌ میان، نیمهِ‌ شعبان، به‌ تعبیر زنده‌یاد استاد محیط‌ طباطبایی: «عیدِ‌ امیدِ» رادمردان‌ و ظلم‌ ستیزانی‌ است‌ که‌ بی‌صبرانه، پایان‌ شب‌ یلدای‌ ستم، و دمیدن‌ صبح‌ آزادی‌ و عدالت‌ جاوید را انتظار می‌برند.‌

 کارشناسان‌ استعمار، در بررسی‌ تاریخ‌ سراسر جوش‌ و جهش‌ شیعه، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند که‌ «بقا» بلکه‌ «پویایی‌ و پیشرفت» تشیع، ریشه‌ در دو چیز دارد: عاشورای‌ حسینی‌ (ع) و انتظار فرج. عاشورا، همچون‌ موتوری‌ پرقدرت، در طول‌ تاریخ‌ دائماً‌ خون‌ جهاد و حماسه‌ به‌ کالبد شیعه‌ تزریق‌ می‌کند، و امید به‌ فرج‌ نیز، این‌ گروه‌ را در زیر ضربات‌ مهلک‌ و مداوم‌ دشمنان‌ تیزچنگ‌ و رنگارنگ‌ خویش، پیوسته‌ به‌ پیروزی‌ در آینده‌ دلگرم‌ ساخته‌ از یأس‌ و پذیرش‌ شکست‌ باز می‌دارد. و ماه‌ شعبان، ماهی‌ است‌ که‌ سلسله‌ جنبان‌ قیام‌ عاشورا و منجی‌ موعود هر دو، در این‌ ماه‌ دیده‌ به‌ گیتی‌ گشوده‌اند. ‌

 اغراق‌ نیست‌ اگر بگوییم‌ تاریخ‌ جنبشها و مبارزات‌ شیعه‌ را، در درازنای‌ تاریخ، بیش‌ از هر چیز، این‌ دو مناسبت‌ رقم‌ زده‌ است: «شور عاشورا» و «انتظار فرج». فراموش‌ نکنیم‌ که، جنبش‌ تنباکو با حکمی‌ که‌ مرجع‌ تشیع، در آن، تمکین‌ در برابر کمپانی‌ سلطه‌جوی‌ فرنگی‌ را در حکم‌ «محاربهِ‌ با امام‌ عصرعج» شمرد، به‌ پیروزی‌ رسید و انقلاب‌ کبیر اسلامی‌ نیز با منطق‌ عاشورایی‌ «پیروزی‌ خون‌ بر شمشیر» و با راهپیمایی‌های‌ میلیونی‌ تاسوعا و عاشورا، شاه‌ را فراری‌ ساخت... و بیراه‌ نیست‌ اگر می‌بینیم‌ که‌ شیعیان، به‌ رهنمود پیشوایان‌ معصوم‌ خویش‌(ع)، بیشترین‌ سهش‌ و احساس‌ دینی‌ خویش‌ را در «دهم‌ محرم» و «پانزده‌ شعبان» نشان‌ می‌دهند؛ با سیاه‌ پوشیها و سوکواریهای‌ باشکوه‌ عاشورا، و چراغانیها و شادیهای‌ چشمگیر نیمهِ‌ شعبان. ‌

 عین‌السلطنهِ‌ سالور، در خاطرات‌ خویش، بخش‌ مربوط‌ به‌ نیمهِ‌ شعبان‌ سال‌ 1324ش‌ می‌نویسد: «روزی‌ است‌ مبارک‌ و میمون. دیشب‌ شهر [تهران] و شمران‌ چراغان‌ مفصلی‌ بود. ایران‌ در این‌ عید خیلی‌ نمایش‌ [می‌دهد] و تجلیل‌ می‌کند. در تمام‌ کشور جشن‌ است‌ و چراغان. تیمچه‌ها، کاروانسراها، همهِ‌ بازار، خیابان، چراغان‌ بی‌نظیری‌ شده‌ بود. یعنی‌ در تمام‌ کشور مرسوم‌ است، بیشتر به‌ رغم‌ بابیها. مخصوصاً‌ دیشب‌ در خانهِ‌ سادات‌ اخوی‌ و بعضی‌ تیمچه‌ها، خیابانها، شیرینی، شربت‌ داده‌ و از مردم‌ دعوت‌ شده‌ بود. بسیار بسیار باشکوه‌ جشن‌ گرفته‌ بودند».1‌

 در کلام‌ عین‌السلطنه، اشارتی‌ به‌ برگزاری‌ جشن‌ نیمهِ‌ شعبان‌ در خانهِ‌ سادات‌ اخوی‌ رفت. نمی‌توان‌ از مراسم‌ نیمهِ‌ شعبان‌ سخن‌ گفت‌ و به‌ جشنهای‌ باشکوه‌ این‌ روز در تهران‌ عصر قاجار و پهلوی‌ در باغ‌ سادات‌ مزبور اشاره‌ نکرد. ‌

 سادات‌ تقوی‌ (اخوی) از سادات‌ مهم‌ و معتبر تهران‌اند که‌ از دیرباز (از ابتدای‌ دوران‌ قاجار) در پایتخت‌ سکونت‌ داشته‌اند و در علت‌ شهرت‌ آنان‌ به‌ «اخوی» گفته‌ شده‌ است‌ که‌ چون‌ آغا محمدخان‌ قاجار، به‌ بزرگان‌ این‌ طایفه، اخوی‌ (برادر) می‌گفته، به‌ این‌ نام‌ مشهور شده‌اند. افراد این‌ طایفه، بین‌ مردم‌ از ارج‌ و قربی‌ خاص‌ برخوردار بودند و چهره‌های‌ نام‌آشنایی‌ چون‌ حاج‌ سید ابراهیم‌ اخوی‌ (از نمایندگان‌ اصناف‌ در مجلس‌ شورای‌ صدر مشروطه) و حاج‌ سید نصرالله تقوی‌ (از وکلا و مقامات‌ مهم‌ قضایی‌ ایران‌ در عصر قاجار و پهلوی) از همین‌ خاندان‌ برخاسته‌اند. ‌

 حاج‌ میر سید علی‌ سادات‌ اخوی، بزرگ‌ این‌ خاندان‌ در زمــان‌ ناصرالدین‌شاه، تکیه‌ای‌ را در خانهِ‌ خود (واقع‌ در تهران، خیابان‌ ایران، کوچهِ‌ سقاباشی) بنیاد نهاد که‌ در طول‌ سال‌ به‌ مناسبتهای‌ مذهبی، مراسمی‌ برگزار می‌کرد و از جمله، از 1299ق‌ به‌ بعد، هر ساله‌ در شب‌ و روز 14 و 15 شعبان، تحت‌ عنوان‌ «انجمن‌ حجتیهِ‌ سادات‌ اخوی»2 جشن‌ بسیار باشکوهی‌ را به‌ مناسبت‌ زاد روز خجستهِ‌ حضرت‌ ولی‌ عصر (عج) برپا می‌کرد و طبقات‌ مختلف‌ مردم، از شخصیتهای‌ دینی‌ و سیاسی‌ و اجتماعی‌ (حتی‌ شاه) گرفته‌ تا تودهِ‌ مردم، با شور و شوق‌ در آن‌ شرکت‌ می‌جستند. ‌

 مرحوم‌ سدیدالسلطنهِ‌ کبابی، از دولتمردان‌ فاضل‌ و دانشور عصر قاجار، که‌ خود کراراً‌ مراسم‌ باشکوه‌ جشن‌ مولود حضرت‌ ولی‌ عصر (عج) در منزل‌ میرسید علی‌ را درک‌ کرده، می‌نویسد: روز سه‌ شنبه‌ 15 شعبان‌ 1314ق‌ «بعد از ناهار... منزل‌ سادات‌ اخوی‌ رفتیم. سادات‌ اخوی‌ چند برادر هستند، اکبر آنها سید علی‌ است... هر سال‌ به‌ مناسبت‌ مولود حضرت‌ قائم‌ (عج) شب‌ و روز چهاردهم‌ و پانزدهم‌ در خانهِ‌ خود صلای‌ عام‌ داده، هر کس‌ از وضیع‌ و شریف‌ آنجا می‌رود. بعضی‌ به‌ غلیان‌ و چای، بعضی‌ به‌ اضافهِ‌ شیرینی‌ اکتفا می‌کنند. جماعتی‌ به‌ اصرار، دو شاهی‌ نقره‌ عیدانه‌ می‌گیرند. شب‌ هرکس‌ حاضر باشد شام‌ می‌دهند. تمام‌ علما و رجال‌ و تجار تیمّناً‌ آنجا می‌روند. هر کس‌ از اعاظم‌ به‌ فراخور حال‌ خود هدیه[ای] جهت‌ سادات‌ می‌فرستد. سنهِ‌ ماضیه‌ در چنین‌ موقعی‌ شاه‌ شهید [ناصرالدین‌ شاه] آنجا رفته» بود.3 همو، 34 سال‌ پس‌ از آن‌ تاریخ‌ نیز در بخش‌ خاطرات‌ مربوط‌ به‌ 14 شعبان‌ 1348ق‌ (25 دی‌ 1308ش) می‌نویسد: «امروز از طرف‌ بازار چون‌ گذشته، بیشتر دکانها را برای‌ حضرت‌ صاحب‌ الزمان‌ محمد بن‌ حسن‌ امام‌ دوازدهمین‌ [عج] زینت‌ کرده‌ بودند و این‌ عید مخصوصاً‌ برای‌ رقابت‌ با بهائیها گرفته‌ می‌شود. سادات‌ اخوی‌ یک‌ خانواده‌ هستند از اعیان‌ تهران، هر سال‌ جشن‌ عید صاحب‌ الزمان‌ [عج] را مفصلاً‌ می‌گیرند. امسال‌ جشن‌ چهل‌ و نهمین‌ دفعهِ‌ آنهاست».4‌

علی‌ اکبر کوثری، از مقامات‌ فرهنگی‌ عصر پهلوی، به‌ یاد دارد که‌ نخستین‌ بار، رضاخان‌ را در زمان‌ سردار سپهی‌ وی، در جشن‌ مزبور دیده‌ و هنگام‌ رفتن، صاحب‌ مجلس‌ (سید رضا اخوی) به‌ رضاخان‌ و او، چند سکهِ‌ نازک‌ نقره‌ای‌ که‌ به‌ سکهِ‌ شاهی‌ مشهور بود و روی‌ آن‌ عبارت‌ «یا صاحب‌ الزمان» حک‌ شده‌ بود هدیه‌ داده‌ است.5

جالب‌ است‌ همین‌ رضاخان، که‌ از سر عوام‌ فریبی‌ در آغاز کار به‌ انجام‌ شعائر مذهبی‌ «تظاهر» می‌کرد، زمانی‌ که‌ پایه‌های‌ قدرتش‌ را مستحکم‌ دید و به‌ دستور «لندن» با اسلام‌ و روحانیت‌ و شعائر شیعی‌ درافتاد، برگزاری‌ جشن‌ عمومی‌ نیمهِ‌ شعبان‌ را ممنوع‌ ساخت! عین‌السلطنهِ‌ سالور، در خاطرات‌ خود، بخش‌ مربوط‌ به‌ نیمهِ‌ شعبان‌ 1363ق‌ (14 مرداد 1323ش) می‌نویسد: «رضاشاه‌ مانع‌ از این‌ جشن‌ عمومی‌ بود. پارسال‌ و امسال‌ در تمام‌ شهرها خصوصاً‌ تهران‌ در همه‌ جا حتی‌ خانه‌ها دو شب‌ چراغانی‌ و جشن‌ برپا بود...».6 ‌

 حاج‌ میر سید علی، گذشته‌ از برپایی‌ مجلس‌ و پذیرایی‌ از مردم، شاعران‌ توانمند را نیز از دور و نزدیک، دعوت‌ می‌کرد که‌ چکامه‌هایی‌ بلند و پرشور در مدح‌ حضرت‌ ولی‌ عصر (عج) بسرایند و سپس‌ شعر آنان‌ توسط‌ خودشان‌ یا دیگران‌ در خلال‌ جشن‌ قرائت‌ شود و احیاناً‌ نسخهِ‌ آن‌ بین‌ حضار تکثیر گردد. به‌ عنوان‌ نمونه‌ای‌ از این‌ قصاید، می‌توان‌ به‌ چکامه‌های‌ غرّ‌ا و هنرمندانهِ‌ آیت‌ الله حاج‌ میرزا ابوالفضل‌ نوری‌ تهرانی‌ (فقیه‌ و ادیب‌ نام‌آشنای‌ عصر قاجار، شاگرد برجستهِ‌ میرزای‌ شیرازی، و نیای‌ همسر امام‌ خمینی‌ره) اشاره‌ کرد که‌ به‌ مناسبت‌ زادروز امام‌ ثانی‌عشر (عج) در جشن‌ سادات‌ اخوی‌ سروده‌ شده‌اند. همچون‌ قصیدهِ‌ 16 بیتی‌ او که‌ بداهتاً‌ در شهر مقدس‌ سامرا سروده‌ و برای‌ قرائت‌ در انجمن‌ حجتیه، همراه‌ نامه‌ای‌ خطاب‌ به‌ حاج‌ سید علی‌ به‌ تهران‌ فرستاده‌ است: بُشری‌ لمیلاد غائب‌ حاضرٍ...‌

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 1. روزنامهِ‌ خاطرات‌ عین‌السلطنه، 10/8072 .‌

 2. با انجمن‌ حجتیهِ‌ مهدویه، که‌ در نیمهِ‌ دوم‌ عصر پهلوی‌ برای‌ مبارزه‌ با بهائیت‌ تاسیس‌ شده‌ بود، اشتباه‌ نشود.‌

3. سفرنامهِ‌ سدیدالسلطنه...، تصحیح‌ و تحشیهِ‌ احمد اقتداری، بهمنش، تهران‌ 1362، ص‌ 156. برای‌ گزارشی‌ مشابه‌ از جشن‌ یادشده‌ در همان‌ سال‌ ر.ک، روزنامهِ‌ خاطرات‌ عین‌السلطنه، 2/1116.‌

4. سفرنامهِ‌ سدیدالسلطنه، ص‌ 408.‌

5. تاریخ‌ معاصر ایران، سال‌ 4، شمارهِ‌ 13ــ14، صص‌ 351ــ352.‌

 6. روزنامهِ‌ خاطرات‌ عین‌السلطنه، 10/8001 ‌.

 

 

 

منبع : سایت ایران سهراب http://www.iransohrab.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد